لیست چاپهای دیگر
(۱۲)معرفی و بررسی کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
دربارهٔ نویسنده
اوریانا فالاچی روزنامه نگار، خبرنگار و نویسندهٔ ایتالیایی است که در سال ۱۳۲۹ به دنیا آمد و در سن ۷۷ سالگی در شهر فلورانس از دنیا رفت. از آثار دیگر این نویسنده میتوان به جنس ضعیف، زندگی جنگ و دیگر هیچ و پنه لوپه به جنگ میرود اشاره کرد. هم چینی فالاچی یک بار کاندید دریافت جایزهٔ نوبل گشت.
دربارهٔ کتاب
نامه به کودکی که هرگز زاده نشد یکی از برجستهترین و در واقع بهترین کتابهای فالاچی است. نویسنده در این کتاب با زاویه دید اول شخص مفرد از زبان زن جوانی که به تازگی باردار شده است سخن میگوید. برخلاف آنچه که تصور میشود این کتاب نامه نیست بلکه مکالمات درونی مادر با جنین میباشد. اما سخنان نویسنده تنها به جنین اختصاص نمییابد و به تمام انسانها بسط پیدا میکند. کتاب در کل شامل حرفهایی ست که در بازه زمانی کوتاهی (حدود سه ماه) زده میشود تا کودک را برای پا گذاشتن در جهانی که زندگی در آن به شدت مشکل است و هم چنین سرشار از آلودگی و ناپاکی است آماده کند پس میتوان نتیجه گرفت در اصل هدف نویسنده و کتاب آگاهی دادن نسبت به جهان پیرامون و اتفاقات روزمرهٔ آن است. نویسنده کتاب را به همهٔ زنان تقدیم کرده و در ابتدای کتاب میخوانیم:
برای آن که ازتردید و شکترسی ندارد.
برای آن که در جستجوی جوابی برای چراهای زندگی است.
بدون لحظهای خستگی یا درد یا حتی مرگ.
این کتاب هدیه است
از یک زن
برای همهٔ زنان…
فالاچی در این رمان بیشتر دربارهٔ زنان و حس مادرانه و هم چنین سقط جنین میگوید. کتاب حرفهای زیادی برای زدن دارد به طوری که در برخی صفحات جملات ارزشمندی به صورت رگباری به سمت خواننده شلیک میشود پس باید این کتاب را با حواس جمع و ئر خلوت مطالعه کرد تا نکتهای از قلم نیفتد. احساس مادرانهای که نویسنده به مخاطب القا میکند به شدت ملموس میباشد و خواننده را با خود همراه میکند. به گونهای که در مقدمهٔ کتاب میخوانیم:
این کتاب فریادی است از خشم نسبت به آنچه بر سر بشر آمده و در عین حال از عشق مادر شدن میگوید.
نقد کتاب
برخی معتقداند که در بعضی از موضوعات بیپروا خودخواهانه اظهار نظر کرده است. برای مثال فالاچی در بخشی از کتاب دربارهٔ این موضوع سخن میگوید که «درد کشیدن بهتر از نبودن است» و او از طرف جنین تصمیم میگیرد که او را به دنیا بیاورد حتی اگر قرار باشد که در این دنیا درد بکشد و سختی زیادی را تحمل کند. برخی نیز از زیاده روی نویسنده و ایجاد تنش و فضای یاس آلود او در کتاب ناراضی هستند. برخی نیز معتقدند فالاچی کتاب را قوی شروع کرده و ضعیف به پایان رسانده با طوری که در نیمهٔ پایانی کتاب او تنها از کتاب به عنوان ابزاری برای حرفهایش استفاده کرده و موضوع کتاب به تدریج کمرنگ شده است.
از نکات جالب کتاب این است که با قلمی شیوا و زبانی ساده دربارهٔ موضوعات زیست شناختی و علمی صحبت میکند. برای مثال در بخشهایی مادر عکسهای جنین و وضعیت فیزیکی و جسمانی او را در هفتههای مختلف بررسی میکند و ذکر میکند که در چند هفتگی جنین به چه شکلی در میآید و کدوام اندامهایش رشد و نمو مییابند.
اما نقدی که به راستی بر کتاب وارد است این است که عنوان کتاب موضوع و پایان داستان را لو میدهد و گویی مخاطب از همان ابتدا حقیقتی را میداند پس نویسنده در پایان نمیتواند او را شگفت زده کند چون قبل از باز کردن کتاب مخاطب این موضوع را میداند.
بخشهایی از کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
- زمستان فقط فصل پولدار هاست. اگر پولدار باشی، سرما برایت یک شوخی است که میتوانی با پالتوی پوست کلکش را بکنی و گرم شوی. تازه بعدش هم میتوانی بروی اسکی! اما اگر فقیر باشی سرما یک بلای آسمانی است که یادت میدهد چطور از منظرههای پوشیده از برف متنفر باشی.
- زندگی یعنی جنگی که هر روز تکرار میشود و به ازای لحظات شادیاش که مکثهای کوتاهی بیش نیست باید بهای گزافی پرداخت.
- فقط کسانی که خیلی گریه کردهاند میتوانند قدر زیباییهای زندگی را بدانند و خوب بخندند.
- آدمهای حوصله سر بر لعنتی همهٔ زمین را پر کردهاند و آدمهای لعنتی حوصله سر بر بیشتری تولید میکنند.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | نامه به کودکی که هرگز زاده نشد |
---|---|
تعداد صفحه | ۱۲۸ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۱۱۸ گرم |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۶۶۰۵۷۶۰ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
قدم گذاشتن برخلاف موج جامعه شجاعت زیادی میطلبد. کمتر کسی از این شجاعه بهره برده چراکه مسیر سختی را باید پشت سر بگذاری تا به دور از قضاوتها و حرفای دیگران هرآنچه میخواهی را انجام بدهی. شخصیت اصلی کتاب نامه به کوکی که هرگز زاده نشده تصمیم میگیرد برخلاف موج جامعه شنا کند، او کودکی را در درون خود نگه میدارد که از دید جامعه شرعی نیست و حق زندگی در این دنیا را ندارد و حضورش موجب دردسرهای زیادی برای مادر مجرد و تنهایش میشود. او در ابتدای کتاب برای نگه داشتن یا ازبین بردن فرزندش مردد است. او فکر میکند ممکن است نگه داشتن کودک اقدامی خودخواهانه باشد اما از سویی او فکر میکند حالا که کودک قدرت تصمیم گیری ندارد حق ندارد کودکش را از زندگی محروم کند. در نهایت تصمیم میگیرد فرزندش را نگه دارد. مادر در طی مکالماتی صحبتهای خود را درمورد این دنیا برای کودکش بازگو میکند اما بنظر نمیآید مخاطب او فقط کودکش باشد بلکه همهٔ انسانها مخاطب او هستند. مادر سعی میکند از تیرگیها و پلیدیهای دنیا به فرزندش بگوید و او را برای زندگی میان این زشتیها آماده کند. او دربارهٔ حس زیبای مادرانه و زنانگی میگوید و جملات و نکات ارزشمندی را به مخاطب گوش زد میکند.