لیست چاپهای دیگر
(۳)معرفی و بررسی کتاب ارباب حلقهها (دو برج)
جان رونالد روئل تالکین(۱۹۷۳٫۱۸۹۲) اهل بلومفونتینِ آفریقای جنوبی، نویسنده، شاعر، زبانشناس و استاد زبان و ادبیات انگلیسی و آنگلوساکسون در دانشگاه آکسفورد بود که به خاطر خیالپردازیهای شاعرانه و در هم آمیختن تخیل و ژانر فانتزی در تاروپود آثارش، به شهرت بسیاری دستیافت. «هابیت»، «ماجراهای تام بامبادیل»، «سیلماریلیون»، «راورندوم»، «درخت و برگ»، «فرزندان هورین» و «قصههای ناتمام» ازجمله مهمترین داستانها و رمانهای این نویسنده است که همگی در ایران ترجمهشده و به چاپ رسیدهاند.
اما باید گفت شاهکار ادبیِ او، «ارباب حلقهها» است که بین سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۵ نگاشته شده و بهعنوان برترین کتاب قرن بیستم شناخته میشود. ارباب حلقهها، داستانی است برای تمام زمانها؛ حکایتی در مورد حس نیرومند قدرت پرستی که به دو امر منتج میشود، از یکسو فساد روح انسانی و از سویی دیگر عشق به آزادی. رمانِ مذکور، علاوه بر مقدمه، پیشدرآمد و شش ضمیمه، متشکل از شش کتاب است که در سه مجلد به چاپ رسید؛ هر مجلد شامل دو کتاب. یاران حلقه، عنوان مجلد اول، دو برج عنوان مجلد دوم و بازگشت پادشاه عنوان مجلد سوم است.
داستان دو برج: پراکندگی یاران و فرارسیدن تاریکی
رمان دقیقاً از جایی آغاز میشود که کتاب قبلی (یاران حلقه) به پایان رسیده بود آراگون در جستجوی فرودو بگینز هابیتی که مسئولیت رساندن حلقه به مودور را دارد است. فرودو و خدمتگزارش سم دیگران را ترک کردند و خودشان به سفر ادامه دادند، زیرا یکی از همسفرهایشان قصد دزدیدن حلقه را از آنها داشت. بعد از ترک گروه اورکها به سایرین حمله کردند.
برومیر که دیگر تحت تأثیر حلقه نبود تا پای مرگ برای محافظت از مری و پیپین جنگید، تا آنها را نجات بدهد اما آنها توسط اورکها دزدیده شدند و برومیر جان خود را از دست داد سه نفر دیگر تصمیم گرفتند تا بجای دنبال کردن فرودو برای آزاد کردن مری و پیپین اورکها را دنبال کنند.
مری و پیپین میفهمند که اورکها آنها را اشتباه گرفتهاند و فکر میکنند که ارزشمند هستند. در جنگ میان اورکها و سربازان روهان دو هابیت به داخل جنگل فرار میکنند. آراگون و دوستانش رد پای آنها را در خاک در میدان جنگ پیدا میکنند و از سربازان روهان میپرسند که آیا دو هابیت را در میدان جنگدیدهاند یا نه و آنها اظهار بیاطلاعی میکنند و میگویند هیچکس در میان اورکها زنده نماند. سپس به آراگون و همراهانش دو اسب میدهند تا در جستجو از آنها استفاده کنند و بهشان هشدار میدهند که سارامون در حال تشکیل یک ارتش برای سائوران است. آراگون نیز به آنها میگوید که گندالف خاکستری کشتهشده است.
در این میان دو هابیت در جنگل به اینتها برمیخورند؛ موجودات درخت مانندی که میتوانند صحبت کنند و راه بروند. آنها در حال تصمیمگیری هستند که چطور برعلیه سائوران بجنگند. آراگون و همراهانش ردپاهای دو هابیت را در داخل جنگل دنبال میکنند و بهجای دو هابیت به جادوگری برمیخورند آنها میترسند که او سارامون باشد اما در مقابل آنها گندالف را میبینند.
پیروزی گندالف
آنها باهم به خدمت شاه تئودون میروند و او را متقاعد میکنند تا به هلمز دیپ جایی محافظتشده بروند و ازآنجا با سائوران بجنگند. در میانه راه گندالف از آنها جدا میشود و آنها را تنها میگذارد. اورکها به آنها حمله میکنند و آنها را تا آستانه شکست پیش میبرند اما درنهایت گندالف با نیروی کمکی از راه میرسد و اورکها شکست میخورند.
بعد از پیروزی گندالف از پادشاه میخواهد تا به او گروه کوچکی بدهد، تا با او به ایزنگارد بیایند. او به همراه بیست نفر دیگر و آراگون و گیملی و لگولاس راهی ایزنگارد میشوند. در کمال تعجب مری و پیپینز در ایزنگارد منتظر آنها هستند و در حال خوشگذرانیاند.
در این میان فرودو و سم به دنبال راهی برای رفتن به پایین کوهستان و رسیدن به دروازههای مودور هستند. گالین موجودی که تحت قدرت حلقه بوده، به آنها نزدیک میشود تا حلقه را از فرودو بدزدد، اما آنها او را گروگان میگیرند و او سوگند میخورد تا آنها را راهنمایی کند.
در راه گالین آنها را وارد یک تونل تاریک میکند، آنها نمیتوانند راه خود را پیدا کنند تا اینکه سم به یاد هدیه ملکه الفها میافتد و از فرودو میخواهد تا آن چراغ را استفاده کند. بهمحض بیرون کشیدن و تابیدن نور، آنها متوجه عنکبوتی غولآسا به نام شلوب میشوند، که به دنبال گوشت تازه است. آنها سعی میکنند فرار کنند اما عنکبوت فرودو را نیش میزند. سم از شمشیر فرودو استفاده میکند تا شلوب عنکبوت غولآسا را بکشد. در این میان اورکها فرودو را پیدا میکنند، سم حلقه را از جیب فرودو برمیدارد و از آن استفاده میکند. او متوجه میشود که نامرئی شده است و میتواند درون تاریکی را ببیند و همچنین زبان اورکها را نیز میفهمد. آنها فرودو را به درون سلولی میبرند و زندانی میکنند و سم تنها میماند.
در پایان یاران سفر خود را بهتنهایی در رودخانه بزرگ آندوین ادامه میدهند. این مجلد با فرارسیدن تاریکیِ بزرگ و به وقوع پیوستن جنگ حلقه، خاتمه مییابد.
بخشهایی از کتاب
در بخشی از این داستان میخوانیم: «تاریکی شدت گرفت. مه در پشت سرشان، در لابهلای درختانِ آن پایین آرمیده و بر حواشی رنگپریده آندوین سایه افکنده بود، اما آسمان صاف بود. ستارهها بیرون آمدند. ماه که رو به بدر میرفت، راه غرب را میپیمود و سایهٔ صخرهها سیاه بود. بهپای تپههای سنگی رسیده بودند و از سرعت گامهایشان کاسته شده بود، چرا که ردّ پاها را بهآسانی نمیشد تعقیب کرد و اینجا ارتفاعات امینمویل به شکل دو یال آشفته بلند از شمال به جنوب امتداد داشت. جناحِ غربیِ هر دو یال پرشیب و دشوار، اما شیبهای شرقی ملایمتر بود و پرچین و چروک از آب کندههای بسیار و درههای عمیق باریک. سه همراه، تمام شب را در این سرزمین سنگی، تقلا کنان راه پیمودند و از سه تیغ نخستین و بلندترین یال بالا رفتند و دوباره در تاریکی یک دره عمیق پیچان، در طرف دیگر سرازیر شدند.»
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | ارباب حلقهها (دو برج) |
---|---|
مجموعه | ارباب حلقهها |
ژانر | فانتزی، داستانی، کلاسیک |
تعداد صفحه | ۷۹۸ |
قطع | پالتویی |
نوع جلد | گالینگور |
وزن | ۵۹۴ گرم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۳۳۴۱۳۹۸ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
کتاب ارباب حلقهها (دوب رج) اثر جی. آر. آر تالکین دومین کتاب از شاهکار سه جلدی آن است. داستان آن دقیقا از جایی آغاز میشود که کتاب قبلی پایان یافته است. فرودو بگینز هابیتی که حلقه را در دست داشت برای رساندن حلقه به مودور راهی سفر است. فرودو و سم که هابیت خدمتگذار او بود راهشان را از بقیه جدا کرده و باهم به سفر ادامه دادند، چراکه یکی از همسفرانشان قصد داشت که حلقه را بدزدد. بعد از رفتن این دو اورکها به بقیه افراد حمله کردند. برومیر برای حفاظت از دوستانش جانش را از دست داد و مری و پیپین توسط اورکها دزدیده شدند. باقی همراهان برای نجات دادن مری و پیپین به دنبال اورکها رفتند. مری و پیپین به زودی متوجه میشوند که اورکها آنها را اشتباه گرفتهاند در میان جنگ اورکها و سربازان روهان فرار کرده و به جنگل میروند. آنجا با موجودات درختی افسانهای روبهرو میشوند. آنها تصمیم میگیرند بر علیه سائوران بجنگند و این در حالی است که سائوران در حال ساخت ارتشی برای خود است. فرودو وسم به دنبال راهی برای رسیدن به مودور با گالین موجود افسانهای که تحت تاثیر حلقه است برخورد میکنند. گالین سعی دارد حلقه را بدزددام آن دو او را گروگان میگیرند تا مسیر را به آنان نشان دهد و به عنوان راهنما با آنان همسفر میشود.