معرفی و بررسی کتاب دا (خاطرات سیده زهرا حسینی)
مادر چگونه معنی میشود؟
هرکجای دنیا، مادر موجود مقدسی است، به هر زبان و لهجهای. Mother باشد یا الاُم یا مادر خودمان، به هر زبانی عزیزترین است و اگر کسی به او دستدرازی کند هیچ چیزی مقدستر از دفاع از این عزیزترین کس، سراغ نداریم.
مادرِ ما که ایران باشد، عرب و لر و کرد و فارس، برایش میایستیم که ایستادهایم پیشتر و داحکایت این ایستادگیست. دا به لهجهٔ لری یعنی مادر.
شاید یادمان نباشد، شاید ترجیح بدهیم فراموش کنیم، اتفاقهای ناگواری که هر روز برای ما میافتد و برای مادرمان ایران، چنان بیحس و روحمان کرده که شاید یادمان نیاید زمانی نهچندان دور چهقدر به پای این مادر خون ریختیم و برایش چه اسماعیلها به مسلخ بردیم و چند سیاوش از آتش گذشتند تا عیار پاکی آن باشند.
شاید دا برای حافظهمان خوب باشد، دارویی برای فراموشی. این کتاب خاطرات سیده زهرا حسینی است، دخترکی اهل خرمشهر که هنگام آغاز جنگ حدود ۱۶سال داشته. ناگهان جنگ آغاز میشود و کودکی را با خودش میبرد. چهرهٔ بیرحم جنگ از این دختر کمسن و سال زنی قوی میسازد که نهتنها شهادت پدر را تاب میآورد بلکه به مردهشورخانهٔ خرمشهر رفته و سختترین کار را متقبل میشود، شستن مردگان! عجیبترین صحنهای که یک نوجوان میتواند ببیند.
سیده زهرا حسینی با صمیمیت انسانهای عامی، داستانش را روایت میکند. او صحنههایی تکاندهنده و زنده از جنگ را پیش روی ما تصویر میکند، صحنههایی که خواندنش هم تأثیرگذار و گاهی غیرممکن است، چه برسد به آنکه دختری شانزدهساله آنها را ببیند و لمسشان کند. چهرهٔ عریان مرگ و جنگ، مردمی که تنها ماندهاند و یاوری جز خودشان ندارند، مرگهای فجیعی که دل هر انسانی را بهدرد میآوردند… اینها صحنههای ایدئالی برای خواندن نیستند، اما برای یادآوری شاید.
راوی داستان، گاهی آنچنان بیباک و پرتحمل است که خواهناخواه ما را به شگفتی وامیدارد و فضای کتاب را به حماسه نزدیک میکند. او بعد از مرگ پدر، بیلحظهای تحمل، هرکجا که میتواند به یاری مردم میشتابد و با سن کمش، گویی به نوعی اوست که آنها را هدایت میکند. مدتی بعد برادری را که دیوانهوار دوست دارد هم از دست میدهد و با دستان خود، او را در خاک میگذارد. بعد از مدتی خود او هم زخمی میشود، سرپرستی خانواده هم به دوش او افتاده، بعد از سقوط خرمشهر خانواده، زهرا، که هنوز هجدهسالش هم نشده، خانواده را برمیدارد و به کمپهای جنگزدگان میروند و دا که هنوز از مرگ پسرش اطلاعی ندارد.
کتاب دا را نمیتوان رمان یا داستان دانست، ادعایی هم در این زمینه ندارد، نهروایتی داستانی دارد و نه تصویرگری یا دیگر عناصر داستان را. نقطهٔ قوت آن صداقت، بیپردگی و نشاندادن تصویری از جنگ است که پیشتر با آن مواجه نشدهایم. نه میتوان آن را اتوبیوگرافی دانست، نه داستان اما روایت خشن و رودررویی که از جنگ نشان میدهد، روایت لحظهبه لحظه و روزبهروز از زخمهای مادر– ایران، خواننده را به دنبال خود میکشاند.
راوی پس از رفتن از خرمشهر، یازگویی آوارگیها و زندگی در کمپهای مختلف، ازدواجش با پاسداری که او هم در جنگ است، بچهدارشدن و داستان دیگر افراد خانواده را پی میگیرد، بیآنکه این روایتها آن لطف و کشش پیشین را داشته باشد، گویی او باید روایتگر سرنوشت خرمشهر باشد نه چیزی جز آن. راویِ خرمشهر، پس از آزادی هم این شهر را میبیند و ویرانیهایش را روایت میکند.
سیده زهرا نام کتابش را گذاشته است: دا، مادر، مقدسترین فرد. نه که این مادر فقط زنی باشد. این نام عجیبی است برای کتابی با موضوع جنگ، با صحنههای دلخراش از مرگ. شاید میخواهد یادآورِ آرامشبخشترین آغوشی باشد که بشر میشناسد، آغوشی که فرزندان بسیاری را در بر گرفته، آغوش مادر، ایران، «دا».
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | دا (خاطرات سیده زهرا حسینی) |
---|---|
تعداد صفحه | ۸۱۲ |
قطع | وزیری |
نوع جلد | گالینگور |
وزن | ۱۱۲۴ گرم |
شابک | ۹۷۸۵۷۱۵۰۶۴۸۸۲ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
گاهی اتفاقی میتواند یک کودک را یک شبه تغییر دهد و تبدیل به یک زن یا مرد قوی کند. اتفاقی به بزرگی از دست دادن عزیزانمان. زهرا حسینی دختری ۱۶ ساله که در خرمشهر به همراه خانوادهاش زندگی میکرد بهای به شهادت رسیدن پدرش را با از دست دادن کودکی و نوجوانیش داد. او که شهادت پدر را تاب نمیآورد برای کمتر شدن غمی که روی قلبش سنگینی میکرد از هیچ کمکی در جنگ دریغ نمیکرد. کتاب دا داستان زندگی زهرا را از زبان خودش روایت میکند و ماجرایی که پای او را به مردهشورخانه باز کرد. کاری که برای دختری ۱۶ ساله بعید و دور از انتظار است. هرچند این سختترین کاری نیست که زهرا از پس آن برآمده. سایهٔ جنگ بالای سر او و صحنهها و اتفاقاتی که تجربه کرده است موضوعی نیست که بتوان آن را خواندنی دانست و به عنوان رمان خواند. او با نوشتن این کتاب به ما میگوید که نباید چهرهٔ واقعی جنگ فراموش کنیم دختری که برادر عزیزتر از جانش را به دستان خودش به خاک میسپارد و مسئولیت خانواده را به عهده میگیرد بیش از هرکسی با این چهره آشناست. دا مادریست که مرگ تک تک فرزندانش را میبیند و آنها را در دل خود د آغوش میگیرد. دا مادر ما ایران است.