پل دختران یعقوب
ایهام
حسن حمید
اصغر علیکرمی
معرفی و بررسی کتاب پل دختران یعقوب
کتاب «پل دختران یعقوب»(با نام اصلی جسر بنات یعقوب)، اثری در قالب رمان، نوشتهٔ حسن حمید، نویسندهٔ فلسطینی معاصر است که برای اولین بار در سال ۱۴۳۹ هجری قمری (۱۳۹۷ هجری شمسی) به چاپ رسیده بود. این رمان کوتاه در حدود ۲۰۰ صفحهٔ رقعی به فارسی ترجمه شده است و ماجراهای به هم پیوستهای را روایت میکند.
کار برگردانی این رمان به زبان فارسی توسط اصغر علیکرمی، مترجم خوشذوق و شاعر سپید معاصر انجام شده است و کتاب در سال ۱۳۹۹ توسط نشر ایهام به بازار نشر عرضه گردیده است.
موضوع کتاب «پل دختران یعقوب»
خود نویسنده در مقدمهای که برای اثر نوشته، ادعا میکند که پل دختران یعقوب، مجموعهای تنظیم شده از داستانهایی است که از سیزده نسل قبلِ پدرانش به او رسیده بوده است. جد چهاردهم حسن حمید با نام علامه الیاس شمنذوری، یکی از بزرگان بیتالمقدس بوده که در قرن سیزدهم میلادی زندگی میکرده و برای اولین بار این داستانها را در کتابخانهٔ خودش جای داده است.
اما پل دختران یعقوب در حالت کلی، زندگی مهاجری به نام یعقوب را روایت میکند که به همراه دخترانش در روستایی به نام شماصنه زندگی میکند. روستایی که پل مذکور در داستان را هم در حاشیهٔ خود جای داده است. ماجراهای این پدر و فرزندانش، ماجراجوییهایی عاطفی، داستانهایی شگفتانگیز و… مضامینی هستند که به وفور در این کتاب دیده میشوند. کتابی که حسن حمید معتقد است تنها به مثابه یک گردآورنده و تنظیم کننده بر روی آن نقش داشته و اصل قصههایی که از چند قرن پیش به او رسیده بوده را بدون کم و کاست و تغییر حتی یک حرف به چاپ رسانده است.
آشنایی با حسن حمید، نویسندهٔ کتاب «پل دختران یعقوب»
حسن حمید، نویسندهٔ فلسطینی معاصر، یکی از معدود نویسندگان موفق این کشور در حوزهٔ داستانی است. او موفق شد تا به واسطهٔ کتاب حاضر، جایزهٔ ادبی جهانی نجیب محفوظ را کسب کند. عمدهٔ شهرت حسن حمید بنا به همین کتاب «پل دختران یعقوب» است. کتابی که در فهرست صد کتاب برتر ادبیات عربی قرار گرفت و با برگزیده شدن در طرح «صد رمان برتر ادبیات عرب» فرصتی یافت تا به بسیاری از زبانهای دنیا، اعم از روسی، چینی، انگلیسی، فرانسوی و… ترجمه شود.
اما نکتهای که نویسنده را سر ذوق آورد، ترجمهٔ این کتاب به زبان فارسی بود. او در پیامی راجع به نسخهٔ فارسی کتاب نوشت:
«آری، ایران بارها و بارها به من محبت کرده و هدیههایی به من بخشیده است که پیش از آنکه واقعیت آشکاری باشند، خواب و رویا بودهاند… با آنکه چیزی از این زبان نمیدانستم؛ ولی ترجمه رمانم به هر زبانی، باعث خوشحالی من است! چراکه میدانم صدای سرزمینم به خوانندگانی میرسد که این زبانها را میدانند و تصویر سرزمین من به صاحبان این زبانها خواهد رسید. اکنون که خبر ترجمهٔ این رمان به زبان فارسی را دریافت کردهام، از صمیم قلب خوشحالم و در پوست خود نمیگنجم؛ زیرا رمانم به زبانی ترجمه میشود که روح سرشار از رضایت و مهربانی ایرانیان آن را دربر گرفته است. »
از دیگر کتابهای این نویسنده –که هنوز به فارسی ترجمه نشدهاند- میتوانیم به مجموعهٔ داستانهای «اثنا عشر برجاً لبرج البراجنة»، «زعفران و المداسات المعتمة» و «ممارسات زید الغاثی المحروم» و رمانهای «تعالی نطیّر أوراق الخریف» و «الوناس عطیة» اشاره داشته باشیم.
آشنایی با اصغر علیکرمی، مترجم اثر
یکی از عواملی که میتواند باعث بالا رفتن کیفیت اثر یک مترجم شود، تمرکز او بر گونهای خاص است. اصغر علیکرمی به عنوان یکی از مترجمان معاصر ما، بیشتر وقت خود را بر روی برگردانی آثار ادبیات عرب به زبان فارسی گذاشته است و اتفاقا موفق هم بوده است.
علیکرمی در حوزهٔ شعر و داستان به ترجمهٔ آثار عربی پرداخته و از جملهٔ مهمترین آثاری به فارسی برگردانده میتوانیم کتابهای همه چیز ممکن است از نزار قبانی، پیاده روی با تبعید از عدنان الصائغ، از پیکر تا دریا نوشتهٔ آدونیس، آن زن جملهٔ اسمیه است از محمود درویش، یک بعدازظهر شصت سالگی از نجیب محفوظ، رسما اعلام عشق میکنم اثر غاده السمان و ماه خاتونها اثر جوخه حارثی را نام ببریم.
نکتهٔ جذاب دیگر در مورد علی کرمی این است که او شخصا هم با فضای شعر و داستان بیگانه نیست و تنها به عنوان یک مترجم عمل نمیکند؛ برای مثال او در سال ۱۳۹۸ کتابی با نام «معشوقههایم از من بزرگترند» را به چاپ رساند که در قالب مجموعهٔ شعر سپید قرار میگیرد.
جملاتی از کتاب «پل دختران یعقوب»
«هر سه بسیار نماز میخواندند، در ساعتهای طولانی دلهره و لحظات به هم پیوستهٔ ترس و در زمان آرامش، تا آنگاه که همه بر روی یک تخت و با یک رویا به خواب میرفتند، رویایی که در طول شب چندین بار با صدای برخورد شاخههای پونه و بابونهٔ کوهی به یکدیگر، به هم میخورد و در چشمهایشان میشکست.
دغدغهٔ هر کدام این بود که دیگری تنها نماند و غمهای گذشته، او را در خود غرق نسازد. اگر یکیشان سکوت میکرد دیگری به سراغش میرفت و او را از تنهایی و سردرگمی بیرون میآورد و از هر چیز که به ذهنش میرسید با او حرف میزد تا سکوت نتواند با آرامش کشندهٔ خودش، او را به درون بکشاند. »
«ماریا به حرفهای او اعتماد کرد، کنارش آرام گرفت و هرآنچه او میخواست، در اختیارش قرار داد. در هر کلمه، هر لمس دست، هر قطره اشک و هر راهی که میکشید، حرفهای جوانک را باور میکرد. با گذشت ایام چهرهٔ زیبای دختر در چشم پسر کمرنگ شد و تنها بر اثر عادت به دیدنش میآمد. وقتی مادرش مرد و تنها ماند، او نیز از کنارش رفت و دیگر برنگشت. ماریا سراغش را گرفت و دنبالش گشت ولی دیگر او را ندید. چند سال بعد هم منتظرش ماند اما او هرگز برنگشت و خبرش هم به دختر نرسید. »
«از پیرمرد چیزی بیشتر از یک سایه باقی نمانده بود. با جان کندن قدم برمیداشت و شوق رسیدن به مقصد، بیش از نیروی بدنش در رساندن او به کلیسا تاثیر داشت. برای همین بود که حس میکرد این آخرین صبحی است که میتواند صفیه را تا معبد کلیسا همراهی کند و هرچند کُند و ناتوان باشد، آن را انجام خواهد داد. دستهایش را تکان میداد و جلوعقب میکرد تا صفیه فکر کند که دارد سریعتر راه میرود. »
«در ابتدا اخلاق و رفتار و شکل و شمایلشان با هم فرق داشت، اما دغدغههای مشترک و روزگار شبیه به هم با همهٔ سختی و سنگینیاش، همچنین رفت و آمدهای زیاد و معاشرت روزانه با مردم، خلق و خو و حتی شکل و قیافهشان را شبیه به هم کرده بود…»
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | پل دختران یعقوب |
---|---|
تعداد صفحه | ۲۲۴ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۲۵۲ گرم |
شابک | ۹۷۸۶۲۲۶۸۱۳۶۷۹ |