
انتشارات کتاب آترینا منتشر کرد:
مرواریدهای اشک دانه دانه از صدف چشمانش فرو
ریختند.
قبلا هم این جمله را بارها از شهاب شنیده و رنگ عوض کرده بود؛ ولی شنیدن آن از مهکام حس عجیبی داشت.
باران اشک بیامان از چشمان زیبای شوکا میبارید. مهکام برگی دستمال کاغذی برداشت و به دستش داد.
- هیش! گریه نکن عزیزم! میآم، خیلی زود. فقط یک کلمه، تو هم منو دو…
شوکا دید جای درنگ نیست. باید مرد جوان را از عشق خود مطمئن میکرد.
اشک ریزان سرش را تند تند بالا و پایین برد. شعلههای رقصان عشق دو دلداده را گرم کرده بود.
محصولات مشابه
مشخصات محصول
کد محصول:
208434
نویسنده:
ناشر:
قطع:
رقعی
تعداد صفحات:
568 صفحه
جلد:
شومیز
شابک:
9786227215076
مشخصات محصول
نظرات کاربران(0)
مرتب سازی براساس:
۰.۰
0.0
از 0 امتیازپرسش و پاسخ (0)