
انتشارات علی منتشر کرد:
دیدی پوست نارنگی رو که باز میکنی بوش میپیچه انگار که اون باغ درختای نارنگی جاده نمک آبرود و آوردی توی خونه؟ پوست دستت بوی عطرشو میگیره، یه جوری که تا چند دقیقه هر نفسی میکشی سینه ت پر میشه از عطر نارنگی… عطر و بوی توام برام حکم همین پوست نارنگی رو داره! هرجا باشم و تو نزدیکم باشی، بوتو حس میکنم! اون روز… چند دقیقه قبل از اینکه جلوی در آموزشگاه ببینمت، بوی تنتو حس کردم. فکر کردم باز زده به سرم اما تو بودی که نقاشیهای دختر بچه رو از روی زمین برداشتی. گمونم یاد نقاشی سیاه و سفید خودت افتاده بودی… اسمشو چی گذاشته بودی؟ شهر زیبا!
به پهلو شد و مشتش را باز کرد. پوست نارنگیها از میان مشتش سقوط کردند و افتادند روی رادیاتور… همه پوست پرتقال میریزن تو آتیش تو اما پوست نارنگی مینداختی! مهتاب تو هنوزم توی بیست سالگیت موندی، هنوزم بعد پوست گرفتن نارنگیها دستاتو میمالی به پوستشون و بو میکشی. نارنگی بوی اون روزای سرد و میده که از در آموزشگاه میدوییدی داخل، میرفتی دستاتو میگرفتی روی بخاری، اون وقتا سردی دستا به دمای هوا بود و گرمیش به داغی بخاری! اون وقتا… کی میدونستم دوری چیه! دلتنگی چیه؟
محصولات مشابه
مشخصات محصول
کد محصول:
213751
نویسنده:
ناشر:
وزن:
1224 گرم
قطع:
رقعی
تعداد صفحات:
1258 صفحه
جلد:
شومیز
شابک:
9789641936190
مشخصات محصول
نظرات کاربران(0)
مرتب سازی براساس:
۰.۰
پرسش و پاسخ (0)