
انتشارات ایجاز منتشر کرد:
چراغ نفتی داشت روی طاقچه سوسو میزد، مادربزرگ با شانه بلندش داشت موهای حناییاش را شانه میکرد، پدربزرگ خوابیده بود و صدای خروپفش به بالا و پایین کردن شانه در موهای مادربزرگ ریتم میداد و رادیو هم آهنگی از یک نوازنده اجنبی پخش میکرد که بدجور به دل مینشست.
خواهرم آنقدر خسته بود که با تبلتش به خواب رفته بود و یادش رفته بود دوست مجازیاش را به حمام ببرد. پدرم با پیچ گوشتی دو سو به جان
چراغ قوه پدربزرگ افتاده بود و مادرم ماسک پَر کُنار را برای پوستش آماده میکرد.
مشخصات محصول
مشخصات محصول
نظرات کاربران(0)
مرتب سازی براساس:
امتیاز دهی سریع
1
2
3
4
5
۰.۰
0.0
از 0 امتیاز