
آن چه میخواستم دربارهٔ دانتون بدانم اما میترسیدم از ژاندارک بپرسم
آن چه میخواستم دربارهٔ دانتون بدانم اما میترسیدم از ژاندارک بپرسم
انتشارات:
افراز
نویسنده:
میلاد اکبرنژاد
انتشارات افراز منتشر کرد:
ژاندارک: من یک چشمهیِ کوچک گلآلود بیشتر نیستم پدر! شما خیلی تشنهاید.
قاضی: فقط تشنهها میتونند از چشمه حرف بزنند. اینطور نیست؟
ژاندارک: کاش چشمهها هم حق داشتند به هرجا که دلشون میخواست سرازیر بشن.
قاضی: چشمهها خودشون از آب درکی ندارند، ژان! باید دستهایی باشه تا اونها رو به سمتِ زمینهای حاصلخیز هدایت کنه.
ژاندارک: همه میخوان خودشون رو در چشمههای زلال ببینند. چشمهها آینهاَند پدر!
قاضی: آیا تو نمیخوای یک دستِ مقدس گل و لایاِت رو پاک کنه تا به چشمهای زلال بدل بشی؟
ژاندارک: من ترجیح میدم پر از گل و لای باشم تا به دستِ شیطانِ مقدس شستوشو بشم.
قاضی: تو داری به مردانِ مسیح اهانت میکنی! اهانت به مردانِ مسیح اهانت به خداونده ژان.
ژاندارک: مردانِ مسیح نه پدر! مردانِ شیطان که کلیسای مسیح رو مصادره کردند و خودش رو در کلیسای خودش به چهارمیخ کشوندند.
دادستان [در هیاتِ کشیشِ ۲ وارد میشود] تو داری به پسرِ خدا شک میکنی فرزند! آیا مسیح تا این اندازه ناتواناِه که به دستِ ایادی شیطان اسیر بشه؟
قاضی [با ورودِ کشیشِ ۲ احترام میگذارد و عقبتر میرود]
ژاندارک: پسرِ خدا در آسمانها گریه میکنه پدر! نمیبینی؟ برای فرانسه گریه میکنه، برای مادرم که زیرِ پای سربازانِ استبداد مچاله شد، برای من که زیرِ دستِ شیاطینِ کلیسای جامعِ انگلستان زلالِ چشمهسارم گلآلود شد.
محصولات مشابه
مشخصات محصول
کد محصول:
214932
نویسنده:
ناشر:
قطع:
رقعی
تعداد صفحات:
149 صفحه
جلد:
شومیز
شابک:
9786003263772
مشخصات محصول
نظرات کاربران(0)
مرتب سازی براساس:
۰.۰
پرسش و پاسخ (0)