در دنیایی که بیشتر مدیران و رهبران از واژهٔ «استراتژی» مانند نوعی جادو استفاده می‌کنند، کتاب «استراتژی خوب، استراتژی بد» نوشتهٔ ریچارد روملت همچون آژیر هشداری‌ست که پوستهٔ پرزرق‌وبرق تفکر سطحی را می‌شکافد. این کتاب، اکنون در قالبی فشرده و قابل‌مطالعه در یک نشست کوتاه، در قالب مینی‌بوک ۳۴ توسط نشر مات منتشر شده و با ترجمه‌ای روان از نسترن خدیو در دسترس مخاطب فارسی‌زبان قرار گرفته است.

در دورانی که «بیانیه‌های مأموریت»، «چشم‌اندازهای مبهم» و «کلمات بزرگ» جای برنامه‌ریزی واقعی را گرفته‌اند، روملت با شجاعت تمام، معنای واقعی استراتژی را بازتعریف می‌کند: نه یک شعار تبلیغاتی، بلکه یک الگوی تصمیم‌گیری شفاف، منطقی و واقع‌گرا برای عبور از چالش‌های واقعی.

موضوع کتاب «استراتژی خوب، استراتژی بد»

در یک جمله:
تشخیص تفاوت میان «حرف‌های قشنگ» با «تصمیم‌های اثرگذار».

روملت با بیش از چهار دهه تجربه در مشاوره استراتژیک، در این کتاب به‌صراحت نشان می‌دهد که بسیاری از سازمان‌ها اصلاً استراتژی ندارند؛ بلکه مشغول خودفریبی با شعارها و اهداف غیرواقعی هستند. او تأکید می‌کند که استراتژی خوب همیشه با شناخت دقیق از مشکل شروع می‌شود، نه با آرزو.

کتاب مینی‌بوک با گزیده‌برداری هوشمندانه از نسخهٔ کامل اثر، این مفاهیم را چکیده و مفید در اختیار خواننده می‌گذارد؛ بدون اینکه از قدرت مفهومی یا تأثیرگذاری تحلیل‌ها کم کند.

ساختار کتاب و سبک ارائه

• ساختار سه‌گانهٔ استراتژی خوب:

روملت استراتژی خوب را در سه بخش کلیدی معرفی می‌کند:
۱. تشخیص دقیق چالش
۲. ارائه خط‌مشی هدایت‌گر
۳. هماهنگ‌سازی منابع و اقدامات برای اجرای آن خط‌مشی

در مقابل، او استراتژی بد را پر از «اهداف توخالی»، «توهم کنترل» و «امیدهای بی‌پایه» توصیف می‌کند؛ چیزی که در بسیاری از اسناد سازمانی، برنامه‌های دولتی و حتی استارتاپ‌ها دیده می‌شود.

• زبان ساده، مثال‌های واقعی:

مینی‌بوک با حفظ لحن شفاف و قاطع نویسنده، مجموعه‌ای از مثال‌های واقعی را ارائه می‌دهد: از اپل تا جنرال موتورز، از تجربه‌های نظامی تا مدیریت مدرسه. این مثال‌ها به خواننده کمک می‌کنند تا مفاهیم نظری را در بستر واقعی تجسم کند.

• قالب فشرده، بدون از دست رفتن عمق:

اگرچه کتاب در قالب مینی‌بوک تنظیم شده، اما هیچ‌کدام از مؤلفه‌های اصلی اندیشهٔ روملت قربانی اختصار نشده‌اند. این نسخه، بهترین گزینه برای کسانی‌ست که در زمان کوتاه می‌خواهند تصویری دقیق از مفهوم استراتژی حرفه‌ای به‌دست بیاورند.

درباره نویسنده

ریچارد روملت استاد پیشین دانشکده مدیریت UCLA و مشاور استراتژی در پروژه‌های بزرگ جهانی‌ست. او در کنار گری همل، هنری مینتزبرگ و مایکل پورتر، از مهم‌ترین نظریه‌پردازان تفکر استراتژیک در عصر مدرن به‌شمار می‌رود. نوشته‌های او نه‌تنها در دنیای آکادمیک، بلکه در میان مدیران اجرایی، سیاست‌گذاران و رهبران تأثیرگذار جایگاه ویژه‌ای دارد.

کتاب «استراتژی خوب، استراتژی بد» در سال ۲۰۱۱ منتشر شد و به‌سرعت به یکی از آثار مرجع در این حوزه تبدیل شد. به‌ویژه به‌خاطر رویکرد صریح، کاربردی و بی‌پرده‌اش.

گزیده‌هایی از مینی‌بوک «استراتژی خوب، استراتژی بد»

«استراتژی، طراحی نبرد است؛ نه آرایش صحنه برای عکس یادگاری. »

«هدف‌گذاری بدون تحلیل مشکل، مثل نسخه‌نویسی بدون معاینه است. »

«توانایی گفتن «نه» به گزینه‌های محبوب اما نادرست، بخشی از DNA استراتژی خوب است. »

«فکر نکنید چون جمله‌ای قشنگ است، حتماً استراتژی است. »

چرا باید مینی‌بوک «استراتژی خوب، استراتژی بد» را خواند؟

• برای ترک عادت شعارزدگی در مدیریت: این کتاب به ما می‌آموزد که شعارهای زیبا، جایگزین تحلیل دقیق نیستند.
• برای یادگیری تصمیم‌سازی واقع‌گرا: چه مدیر کسب‌وکار باشید، چه بنیان‌گذار یک استارتاپ یا حتی برنامه‌ریز آموزشی، این کتاب به شما ابزارهایی برای ساخت تصمیم‌های مؤثر می‌دهد.
• برای تشخیص حیاتی میان موفقیت‌های تصادفی و طراحی‌شده: کتاب کمک می‌کند بفهمیم موفقیت واقعی ریشه در انتخاب‌های هدفمند و اجرای هوشمندانه دارد.
• برای همهٔ کسانی که دل‌خوش به «استراتژی‌های باور محور» هستند: روملت به‌روشنی نشان می‌دهد که «باور» کافی نیست؛ نیاز به تحلیل، منطق و اقدام هم داریم.

درباره ترجمه و نشر

نسترن خدیو در این مینی‌بوک، ترجمه‌ای روان، دقیق و درخور از اندیشه‌های روملت ارائه کرده است. ادبیات مدیریتی، به‌ویژه در حوزهٔ استراتژی، معمولاً پر از اصطلاحات پیچیده است، اما این ترجمه موفق شده بدون قربانی کردن دقت، متن را قابل‌فهم و خوش‌خوان نگه دارد.

نشر مات نیز با انتشار مجموعهٔ مینی‌بوک‌ها، گامی مهم در تسهیل دسترسی به آثار مهم مدیریتی و توسعه فردی برای مخاطب ایرانی برداشته. این نسخه از کتاب، فرصت طلایی برای آشنایی با یکی از شاهکارهای اندیشهٔ استراتژیک، آن هم در زمانی کوتاه است.

در یک جمله:
«استراتژی خوب، استراتژی بد» چشمان شما را باز می‌کند تا ببینید چه‌قدر از آنچه «برنامه» یا «چشم‌انداز» می‌نامند، واقعاً هیچ استراتژی نیست — و چطور می‌توان فرق را شناخت و راه بهتر را انتخاب کرد.