معرفی و بررسی کتاب ملاقات بانوی سالخورده
نمایشنامهٔ ملاقات بانوی سالخورده که در زبان انگلیسی (The visit) نام دارد، ماجرایی از یک خونخواهی است. خونخواهی زنی کینهتوز که برای آرامش دل خودش، عدالت را میخرد؛ عدالتی که در جامعهٔ مرد سالار، از او دریغ شده بود. اگرچه این نمایشنامه از منظرهای مختلف بحث و بررسی میشود و بارها مورد نقد و تحلیل ادبی قرار گرفته است، اما با ترجمهٔ روان حمید سمندریان که توسط نشر قطره به چاپ رسیده است، کاملاً عامهپسند و هیجانانگیز است. ما در ادامه خلاصهای از این نمایشنامه را ذکر خواهیم کرد، ولی قبل از آن، بیایید کمی با نویسنده آشنا شویم.
فریدریش دورنمات
فریدریش دورنمات، نمایشنامهنویس و رمان نویس متولد ۱۹۲۱ در سوییس است. آثار او معمولا جنبهٔ سیاسی و انتقادی دارند و اگرچه سوئیس درگیر جنگ جهانی دوم نشد، ولی فضای بعد از جنگ و جو سنگین و مسموم آن را به نمایش میکشند. او معمولاً در آثار خود، تحت تاثیر سخنان پدر و افکار پدربزرگش قرار دارد. درکنار «ملاقات بانوی سالخورده»، از جمله آثار او میتوان به فیزیکدانها، ملاقات بانوی سالخورده، غروب روزهای آخر پاییز و پنچری، عدالت، جست و جو، ازدواج آقای میسیسیپی… اشاره کرد.
بازدید از شهر
«کلر زاخاناسیان» یا «کلارا واشرِ» سابق، زنی سالخورده است که پس از سالها به زادگاه خود، شهر گولن برمیگردد. او که در گذشته دختری فقیر بوده، به خاطر ازدواج با مردی ثروتمند، میلیاردر شده است. بازگشت او به شهر، با ویرانی شهر در بدهی و بدبختی مصادف میشود. پس شهردار و مردم امید دارند که او از ثروت خود به آنها کمک کند. همراه کلر، شوهر هفتمش موبی، دو گانگستر روبی و توبی و دو مرد نابینا و عقیم، کوبی و لوبی وجود دارند.
انتقام جویی کلر
شهردار با دیدن ثروت کلر از آلفرد ایل، مرد محبوبی که مورد اعتماد او است خواهش میکند تا شهر را به کلر نشان دهد و در همان حال نیز درخواست شهردار را مطرح کند. ایل و کلر که در گذشته عاشق و معشوق بودند، حین بازدید از شهر خاطرات خود را مرور میکنند. کلر برای او از روسپریگری و چگونگی ترک شهر میگوید و ایل نیز میگوید از زمانی که کلر از شهر رفته، او و خانوادهاش در بدبختی فرو رفتهاند. سپس، شهردار درخواست خود را به کلر مطرح میکند. او از کلر یک میلیارد دلار کمک میخواهد تا نیمی از آن را برای شهر صرف کند و نیمی دیگر را بین خانوادهها تقسیم کند. در اینجا، نقطهٔ اوج داستان شروع میشود. چراکه کلر از شهردار میخواهد تا ایل را در ازای چنین مبلغی، بکشند. علتش هم خیانت ایل و ترک او در دوران جوانی است. ایل که در دوران جوانی، کلارا یا همان کلر را باردار کرده، با دو شاهد دروغین (یعنی لوبی و کوبی) ادعا میکند که کلر یک فاحشه است و او هیچ دخلی در حاملگی ندارد. پس کلر مجبور میشود شهر را با رسوایی ترک کند و برای بزرگکردن نوزادش نیز تن به روسپیگری میدهد. حالا که ثروتمند شده و به شهرش بازگشته، خواهان عدالت است. زمانی که شهردار و مردم از این خواستهٔ او سرباز میزنند، او مبلغ پیشنهادی را مطرح میکند و ادعا میکند که میتواند عدالت را به این شیوه خریداری کند. اما از آنجا که مردم درخواستش را رد میکنند، او اعلام میکند که میتواند صبر کند.
کلر زاخاناسیان! من تو رو با تابوتت به کاپری میبرم. دستور دادم برای تو مقبرهٔ قشنگی توی پارک قصرم بسازن. مشرف به دریا، و اطرافش پر از درختهای سرو.
ثروت، شرافت یا عدالت؟
کشیش سعی میکند خبرنگاران را در مورد معاملهٔ ناخوشایند کلر مطلع کند، اما اهالی شهر او را متوقف میکنند. کشیش ایل را ترغیب میکند تا برای زندگی خود بجنگد. زیرا شهر او را خواهد کشت و حتی خودش نیز به خاطر آن پیشنهاد گرانبها، وسوسه شده است. اما در نهایت، ایل نمیتواند فرار کند یا کسی را از چنین رای شومی برگرداند. او آنقدر در شهر میماند تا مردم یکی یکی از شدت فقر علیه او شوند و…
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | ملاقات بانوی سالخورده |
---|---|
تعداد صفحه | ۱۶۰ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۱۷۸ گرم |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۱۱۹۰۰۴۹ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
حتما برایتان جالب است که بدانید فیلم سینمایی بیهمه چیز به کارگردانی محسن قرایی که در آذر ۱۴۰۰ اکران شد اقتباسی از نمایشنامه ملاقات بانوی سالخورده اثر فردریش دورنمات است. ماجرای این کتاب از این قرار است که زنی به نام کلر زاخاناسیان که سالها پیش در زادگاهش گولن زندگی میکرده با نامهای که از طرف شهردار به او نوشته شده به آنجا باز میگردد. مردم به خوبی از او استقبال میکنند چرا که او با مردی ثروتمند ازدواج کرده و ثروت زیادی دارد. شهردار در نامه از او درخواست کمک مالی کرده و کلر که پیش از این با وضعیت بدی شهر را ترک کرده بود حالا برای کمک به مردم آنجا بازگشته. شهردار از ایل، شخصی که در گذشته با کلر در رابطه بوده و عاشق و معشوق بودند درخواست میکند که آنجا را به کلر نشان دهد. در این میان آن دو خاطرات را مرور میکنند. سالها پیش زمانی که کلر در گولن زندگی میکرده از ایل باردار میشود ولی ایل آن را نمیپذیرد و به مردم شهر میگوید که بچه از او نیست. کلر با یک نوزاد بخاطر بیآبرویی که پیش آمده مجبور به ترک آنجا میشود و تن به روسپیگری میدهد تا زمانی که با مردی ثروتمند ازدواج میکند و زندگیش آرامتر میشود. حالا کلر بازگشته و خواهان انتقام است. او به شهردار میگوید که یک میلیارد دلار به مردم شهر کمک میکند اما در ازای آن میخواهد که ایل را بکشند. اما آیا مردم این کار را میکنند؟