معرفی و بررسی کتاب عادت میکنیم
کتاب برشی از زندگی سه زن و سه نسل در تهران دههٔ ۸۰ است. کتاب از زبان آرزو صارم و دربارهٔ زندگیاش با دخترش آیه و مادرش ماه منیر بیان میشود و قصه سعی بر آن دارد که مشکلات و معضلاتی که میتواند برای یک زن و احساسات او اتفاق بیافتد را بازگو کند.
دربارهٔ نویسندهٔ کتاب: زویا پیرزاد
زویا پیرزاد نویسندهٔ ارمنی تبار ایرانی است. او متولد ۱۳۳۱ در آبادان است و هم اکنون در آلمان زندگی میکند. مشهورترین آثار وی «چراغها را من خاموش میکنم» و «عادت میکنیم» هستند که چندین بار هم تجدید چاپ شدهاند. اما از دیگر آثار این نویسندهٔ معاصر ایرانی میتوان به مجموعه داستانهای «طعم گس خرمالو»، «یک روز مانده به عید پاک» و «مثل همه عصرها» اشاره کرد که در سالهای اخیر این آثار در قالب یک کتاب به نام «سه کتاب» ارائه شدهاند. این نویسنده تمام آثار خود را به زبان فرانسوی ترجمه کرده است. کتاب عادت میکنیم او به فرانسوی، ایتالیایی و گرجی منتشر شده است.
پیرزاد با رمان «چراغها را من خاموش میکنم» جوایزی همچون بهترین رمان سال پکا، بهترین رمان سال بنیاد هوشنگ گلشیری، کتاب سال وزارت ارشاد جمهوری اسلامی و لوح تقدیر جایزه ادبی یلدا را به دست آورد و با مجموعه داستان کوتاه طعم گس خرمالو یکی از برندگان جشنواره بیست سال ادبیات داستانی در سال ۱۳۷۶ و جایزه «کوریه انترناسیونال» در سال ۲۰۰۹ شد.
اولها فکر میکردم کارهای مهمتری باید بکنم، بعد فکر کردم باید با زنی در مسائل خیلی مهم تفاهم داشته باشم. دیر فهمیدم تفاهمی مهمتر از این نیست که مثلا دیوار را چه رنگی کنیم و اسباب خانه را چجوری بچینیم و تابلو را کجا بکوبیم و شام و ناهار چی درست کنیم و سر اینها با هم بخندیم.
دربارهٔ کتاب عادت میکنیم
کتاب برشی از زندگی سه زن و سه نسل در تهران دههٔ ۸۰ است. کتاب از زبان آرزو صارم و دربارهٔ زندگیاش با دخترش آیه و مادرش ماه منیر بیان میشود و قصه سعی بر آن دارد که مشکلات و معضلاتی که میتواند برای یک زن و احساسات او اتفاق بیافتد را بازگو کند. آرزو که زن مطلقه است مجبور است بعد از مرگ پدر بنگاه معاملات ملکی او را بچرخاند تا از پس مخارج مادر و آیه بربیاید.
عادت میکنیم هم چون دیگر کتابهای پیرزاد ساده و بسیار روان نوشته شده است. توجه و بیان ریز به ریز جزئیات و دقیق شدن در رفتار و موقعیتها وحتی مکانها و توصیف آن عادت میکنیم مشخصهای است که از دید هیچ خوانندهای پنهان نمیماند و شاید همین پرداختن نویسنده به جزئیات حوادث باعث میشود که تصویرسازی خواننده از داستان و اتفاقات راحت و ملموستر باشد. برای مثال در بخشی از کتاب میخوانیم:
«چرا نمیخواهی ببینند؟»
روسری را باز کرد، کش دورموها را در آورد و دوباره روسری سر کرد. آرزو نوک خودکار را داد تو و به حیاط نگاه کرد.
«نمیدانم»
نوک خودکار را داد بیرون.
«گمانم میترسم»
نوک خودکار را داد تو.
«میترسم مادرم و آیه همه چیز را خراب کنند»
دربارهٔ شخصیتهای کتاب عادت میکنیم
شخصیتهای داستان هم کاراکترهای عجیب و پیچیدهای نیستند و همه چیز به معمولیترین شکل ممکن به نظر میرسد و این خود میتواند از نقاط قوت این کتاب باشد چرا که هر خوانندهای به گونهای میتواند با آن همزاد پنداری و یا ماجرای قصه را در زندگیهای اطراف خود مشاهده کند.
آرزو شخصیتی است پ خود را به برآورده کردن خواستههای مادر و دخترش متعهد میداند. او که تمام زندگی و حواس خود را بر روی ماه منیر و آیه متمرکز کرده است در طی داستان تصمیم میگیرد کمی بیشتر حواسش به خودش باشد و برای خودش زندگی کند. او عاشق یکی از مشریانش؛ سهراب میشود و تصمیمات جدیدی برای زندگیاش میگیرد که شاید این تصمیمات خیلی به مذاق مادر و دخترش خوش نیاید. .
ماه منیر زنی است که برای آرزو آنچنان که باید مادری نکرده اما حالا یرای نوهاش کاسهٔ داغتر از آش شده است. او در تلاش است که همواره زنی موقر و اشرافی به نظر برسد و همواره در فکر مادیات و زرق و برق زندگی است آنچنان که به عنوان دکتر و مهندس و. . بیش از هرچیزی اهمیت میدهد.
آیه هم شخصیت سطحی و غیرقابل تحملی دارد. لوس و ننر است و دست به ساه و سفید نمیزند و توقع دارد هر چه که میخواهد برایش در دسترس باشد و تحمل شنیدن نه ندارد. وبلاگ شخصی دارد و در آن از رابطهاش با مادر و محدودیتهایی که معتقد است از سمت او بر زندگیاش وارد میشود، مینویسد. پدرش حمید (که خواهرزادهٔ ماه منیر هم هست) در فرانسه زندگی میکند و او هم حالا در پی آن است که مهاجرت کند.
آیه در وبلاگ نوشته بود: مادرم میخواد عروسی کنه… بس نبود از بابام طلاق گرفت؟ به من چه که مامانم با بابام نساخت؟ میخواست بسازه. وقتی بچه دار میشیم دیگه حق نداریم بگیم شوهرم این جوری کرد و اون جوری نکرد. مادربزرگم راست میگه. این فیمینیسم بازی گند زده به همه زندگیها. زنها یا نباید بچه دار بشند یا اگر شدند باید. . باید چی؟ نمیدونم!
شیرین هم دیگر شخصیت کتاب است. او دوست و همکار آرزو است و به سبب شکستش در زمینه ازدواج، معتقد است که ازدواج خریت است و همواره علیه تمامی مردها حرف میزند. .
بخشی از کتاب:
سهراب گفته بود: «عادت میکنند.»
فکر کرد: ولی تا عادت بکنند چقدر دعوا و دلخوری و زخم زبان؟ چقدر ناز کشیدن برای آشتی؟ چقدر کوتاه آمدن جلو آیه و ماهمنیر؟ چقدر عذاب وجدان؟ که چی؟ که با سهراب باشم؟ با اعصاب خراب چه لذتی از زندگی با سهراب میبرم؟ لابد بالاخره کاسه کوزهها را میشکنم سرِ خودش. گیرم سهراب منطقیترین و بهترین و نازنینترین مردِ دنیا. چند وقت طاقت میآورد؟ چقدر تحمل میکند؟ و بعد؟
چشمها را بست و فکر کرد.
«شاید خودم عادت کنم. باید عادت کنم.»
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | عادت میکنیم |
---|---|
تعداد صفحه | ۲۶۶ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۲۷۰ گرم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۳۰۵۷۹۸۵ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
کتاب عادت میکنیم اثر نویسندهٔ شناخته شدهٔ معاصر ایرانی، زویا پیرزاد با محوریت زندگی سه زن روایت میشود. سه زن از سه نسل مختلف از یک خانواده «آرزو و دخترش آیه و مادرش ماه منیر» که در دههٔ هشتاد اتفاق میافتد. آرزو زنی ۴۱ ساله است که از همسرش جدا شده و زندگی مستقلی دارد. برخلاف بسیاری از زنان در آن دهه و البته در رمانهای ایرانی آرزو یک شغل مردانه دارد. او بعد از فوت پدرش آژانس مسکونی پدرش را اداره میکند. البته باید بگویم این استقلال کار سادهای برای او نبوده و در این مسیر مشکلات و موانع زیادی بر سر راهش است. مدتی میگذرد و آرزو به یکی از کارکنانش به نام آقای زرجو دل میبندد که زندگی او را دچار تحول میکند. آیه دختریست که کمی از خانواده فاصله گرفته و در دنیای خودش زندگی میکند. او وقتش را در وبلاگش و در حال نوشتن دربارهٔ خودش وزندگی خصوصیش میگذراند. ماه منیر هم در دنیای خودش با سبک زندگی اشرافی زندگی میکند و با آرزو اختلاف نظرهای زیادی دارد و با او درگیریهایی دارد. زویا پیرزاد به خوبی اختلاف این سه نسل را به نمایش میگذارد و داستانش را با محوریت زنان و دغدغهها و مشکلات آنها مینویسد.