معرفی و بررسی کتاب کافه پیانو
رمان کافه پیانو نوشته فرهاد جعفری را میتوان یکی از بهترین رمانهای ایرانی به شمار آورد. این کتاب با بیان نظر نویسنده درباره تأثیرات مثبت ظاهر خوب برای انجام کارهای بزرگ آغاز میشود. نویسنده در این کتاب به اتفاقاتی که برای خود و دخترش به نام گلگیسو است میافتند اشاره میکند. روایت کتاب بهصورت اولشخص است و در هر فصل شاهد یک داستان مجزا هستیم. داستانهای هر فصل درواقع برشی از زندگی نویسنده هستند که مقطع زمانی کوتاهی را شامل میشوند.
کتاب کافه پیانو درباره مردی است که از همسر خود به نام پری سیما جداشده و به همراه دختر هفتسالهاش زندگی میکند. گلگیسو دختر باهوشی است که بااینکه هنوز خواندن و نوشتن را بهطور کامل نمیداند، اما خیلی بیشتر از سن خودش میفهمد. راوی داستان (که خود نویسنده است) مدام از ایرادات رفتاری همسر سابقش میگوید و او را یک آدم وسواسی و سرمایی معرفی میکند. درواقع پری سیما شخصیتی است که همیشه احساس سرما میکند و نسبت به کوچکترین و بیاهمیتترین چیزها وسواس نشان میدهد.
قصههای مشتریهای هرروزه کافه پیانو
راوی داستان پس از جدا شدن از همسرش تصمیم میگیرد تا یک کافه به نام پیانو راهاندازی کند تا هم مخارج زندگی خودش و دخترش را تأمین نماید و هم بتواند مهریه زنش را بپردازد. هر فصل از کتاب هم مربوط به یکی از مشتریانی است که وارد کافه میشوند و ماجرایی تازه را با خود میآورند. البته این ماجراها بهصورت خطی روایت نمیشوند، اما همه آنها در فاصله بین جدایی راوی از همسرش تا تهیه مبلغ مهریه او اتفاق میافتند.
در میانههای داستان یک دختر تهرانی وارد ماجرا میشود و مسیر داستان را عوض میکند. او که برخلاف میل پدرش به شهرستان آمده تا در رشته تئاتر تحصیل کند، در همسایگی کافه ساکن میشود. او خودش را وارد زندگی راوی میکند و تأثیرات زیادی روی ماجراهای کتاب میگذارد. بهطورکلی بخشهای مختلف کتاب دارای داستانهای مستقلی هستند که گاهی به خط روایت کلی رمان مرتبط میشوند و گاهی هم هیچ ارتباطی به آن ندارند.
یکی از ویژگیهای جذاب کتاب کافه پیانو لحن شیرین و طنزآمیز نویسنده آن است. بهگونهای که ماجراها به شکل جالب روایت میشوند و برای خواننده لذتبخش هستند.
روند روایت داستان در کافه پیانو بهآرامی پیش میرود. نویسنده بهگونهای ماجراها را بیان میکند که خواننده را به فکر کردن وامیدارد و حتی گاهی نگاه او را به جهان اطرافش تغییر میدهد. نویسنده این کتاب قصد دارد بگوید که اگر زندگی دارای فرازوفرودهای زیادی است، اما همیشه بهانههایی برای شادی و آرامش وجود دارند.
در کتاب کافه پیانو واقعیت و خیال به شکل ظریفی باهم ترکیب میشوند و این موضوع گاهی توی ذوق هم میزند. اما درمجموع میتوان گفت که این کتاب رگههایی از ناتور دشت و همچنین عقاید یک دلقک را در خود دارد و به بیان مفاهیمی میپردازد که برای مخاطب جذابیت دارند.
جملاتی از کتاب کافه پیانو
- همینکه پایم را میگذارم توی خانه کسی، قبل از هرکجای دیگر، میروم سراغ کتابخانه طرف. چونکه جلوی کتابخانه کسی، بهتر از هرکجای دیگر میشود روحیات صاحبخانه را شناخت. و از آن گذشته، پای یک کتابخانه و درحالیکه کتابی را گرفتهای دستت و دست دیگرت را هم گذاشتهای توی جیبت، یک پز قشنگ و موقعیت معرکه ایست برای باز کردن سر بحث و گفتگو با یک زن.
- ازم پرسید: بابایی ما پولداریم؟
- گفتم: نه ما طبقه متوسط رو به پایینیم.
- پرسید: یعنی چی؟
- گفتم: یعنی نه آنقدر داریم که ندونیم باهاش چی کار کنیم نه اون قدر ندار و بدبخت بیچارهایم که ندونیم چه خاکی بریزیم سرمون.
- آن وقت بهش گفتم: متوسط بودن حال به هم زنه گلگیسو. تا میتونی ازش فرار کن. پشت سرت جاش بذار… نذار بهت برسه.
- بهش گفتم: زندگی ما زندگی جالبیه هما. بین تراژدی محض و کمدی ناب. دائم داره پیچ و تاب میخوره. یعنی یه جور غمانگیز، خنده داره یا شایدم یک جوره خنده دار، غمانگیز باشه.
- خیلی وقت بود احساس بیفایدگی و بیمصرفبودن میکردم و علاوهبراین، یکبار که دختر هفتسالهام برداشت و ازم پرسید: بابایی تو چهکارهای؟! هیچ پاسخ قانعکنندهای نداشتم که بهش بدهم. یعنی راستش را بخواهید به خودم گفتم: تا وقتی هنوز زندهام، چند بار دیگر ممکن است پیش بیاید که این را ازم بپرسد و من چندبار دیگر میتوانم ابرویم را بیندازم بالا و بهش بگویم: «خودمم نمیدونم بابایی.» اما اگر مینشستم و داستان بلندی مینوشتم و بعد منتشرش میکردم، میتوانستم بهش بگویم: «اگر کسی یکوقت برگشت و ازت پرسید بابات چهکاره است، حالا توی مدرسه یا هر جای دیگری، یک نسخه از کافه پیانو را همیشه توی کیفت داشته باش تا نشانشان بدهی و بهشان بگویی بابام نویسندهاس. حالا شاید خوب ننویسه، اما نویسندهاس.»
- میخواهم بگویم من که تصور نمیکنم زنی [حالا هرچه قدر نجیب و ساده و روراست] حاضر باشد از این حق خدادادیاش صرف نظر کند و هنوز چیزی نشده، از دوش مردی که او را گرفته تا دستش را بگیرد و کنارش احساس کند برای خودش کسی شده، نخواهد بالا برود.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | کافه پیانو |
---|---|
تعداد صفحه | ۲۶۶ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۲۶۶ گرم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۰۴۱۱۴۳۸ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
در همین ابتدا باید بگویم که با یکی از رمانهای خوب و مطرح ایرانی طرف هستیم. رمانی که در دل خود در طی داستان اصلی داستانهای دیگری هم دارد و بسیار کشش دارد. کافه پیانو اثر فرهاد جعفری به زبان اول شخص توسط راوی که خود نویسنده است روایت میشود و نویسنده به اتفاقاتی که برای خودش و دختر کوچکش گل گیسو میافتد اشاره دارد. کافه پیانو کافهٔ مردی است که به همراه دختر هفت سالهاش گل گلیسو زندگی میکند و به تازگی از همسرش جدا شده و این کافه را باز کرده تا از پس مخارج خودش و پرداخت مهریه همسر سابقش بربیاید. او بارها به رفتارهای بد همسرش اشاره میکند و از وسواس او نسبت به سرما و بیاهمیتترین چیزها شکایت میکند. زمانی که کافه پیانو را باز میکند هر فصل کتاب به یک مشتری اختصاص داده میشود و شرح زندگی آنها را روایت میکند. یکی از این زندگیها تاثیر مستقیمی بر زندگی مرد میگذارد. او دختری تهرانی است که برخلاف خواست پدرش به شهرستان آماده و میخواد در رشتهٔ تئاتر تحصیل کند. دختر به زندگی مرد وارد میشود و زندگی او تحت تاثیر خود قرار میدهد. داستان به صورت غیرخطی روایت میشود و با ترکیب خیال و واقعیت داستان جذابی را رقم میزند.