
قیمت:
200,000
10٪
180,000
تومانءء
قیمت:
200,000
10٪
180,000
تومانءء
در رمان «چیز غریبی در سرم» اورهان پاموک داستان زندگی ساده اما پررمزوراز «مولوت کاراتاش» روایت میشود، مردی تنها و بیادعا که از فلکزدهترین نقاط آناتولی به استانبول میآید و به فروش بوزا (نوشیدنی سنتی ترکیه) مشغول میشود. اثر در بستر تحولات اجتماعی، فرهنگی و شهری استانبول از سال ۱۹۶۹ تا ۲۰۱۲ شکل گرفته و با تمرکز بر زندگی روزمره و دغدغههای ملتزمان این شهر، ترکیبی از حماسه شهری و حکایت شخصی را عرضه میکند. پاموک شش سال تمام بر نگارش این کتاب کار کرد و حاصل آن بیش از ۴۸۰ صفحه روایت پیوسته و مفصل از تحولات فردی و جمعی است نسخه فارسی کتاب «چیز غریبی در سرم» با ترجمه صابر حسینی در نشر مروارید در دسترس مخاطبان فارسیزبان است.
موضوع و بستر روایت کتاب چیز غریبی در سرم اثر اورهان پاموک
پاموک در این اثر استانبول را نه تنها به مثابه شهری فیزیکی، بلکه بهعنوان شخصیتی زنده و تغییردهنده معرفی میکند؛ شهری که «مولوت»، فروشنده بوزا، هر شب در کوچهها و میادین آن به سختی راه میپیماید و تنها از حاشیههای آن نان و شهرتی ناچیز به دست میآورد. استانبول در «چیز غریبی در سرم» محملی است برای بررسی تقابل سنت و مدرنیته، فقر و ثروت، همگنی و چندفرهنگی، و نشان میدهد چگونه خرد و کلان یک اجتماع پیوند میخورند و بر زندگی فردی تاثیر میگذارند. پاموک با نگاهی جامعهشناسانه، حکایت مهاجرانی را بازگو میکند که از فلات مرکزی ترکیه به این کلانشهر میآیند و در مواجهه با نظامهای اداری، اقتصادی و فرهنگی بیرحمانه، همچنان تلاش میکنند هویت و کرامت خود را حفظ کنند. مولوت نمادی از همان مردمی است که هر یک بهنوعی تلاش میکنند در انبوه شهر بزرگ شوند، اما همواره در چرخدندههای تحولات کلان اجتماعی له میشوند.
خلاصه داستان رمان چیز غریبی در سرم
روایت رمان از سال ۱۹۶۹ آغاز میشود، زمانی که «مولوت» به عنوان پسربچهای ۱۲ ساله از شهر کونیا عازم استانبول میشود و با وجود سن کم، در کوچههای تاریک و ناامن شهر بوزا میفروشد. زندگی مولوت از همان ابتدا ترکیبی از سادگی و ابهام است: او تلاش دارد با یادداشتبرداری از مصائب روزمره و نامهنگاری عاشقانه (گرچه گاهی نامههایش به دست خواهر اشتباهی میافتد) راه خود را در زندگی بیابد. در اواسط داستان، مولوت در سال ۱۹۸۲ ازدواج میکند و زندگی مشترک او با رقیه (راییحا) نشانگر کوشش مشترک زوجهای طبقه کمدرآمد برای حفظ محبت و امید در برابر دشواریهای اقتصادی است. هر بخش از کتاب، فصل مستقلی ندارد؛ روایت پیوسته پاموک از کوچهای به کوچهدیگر، از خانهای به خانه دیگر میرود و با صدای خود مولوت یا سایر شخصیتها قصه را به صورت جریان سیال آگاهی نقل میکند. پدیده «چیز غریبی» همان حس درونی مولوت است که او را به پرسش دربارهویت و جایگاه خود در شهری بیرحم و پرزرقوبرق وا میدارد؛ پرسشی که تا پایان رمان نیز بیپاسخ میماند و در عوض متن را با حالتی از شک و شوق همراه میکند.
سبک نگارش و ساختار محتوایی رمان چیز غریبی در سرم از اورهان پاموک
نثر پاموک در «چیز غریبی در سرم» سرشار از جزئیات ملموس و تصویرهای خیابانی است؛ او نه تنها روایت را به چشم شخصیتهایش مینگرد، بلکه از زاویه دید متعدد (هم مولوت، هم مشتریان بوزا، گاهی پلیس و گاهی رهگذران) جریان زندگی شهری را به خواننده نشان میدهد. این تنوع روایت سبب میشود صدای واحد و یکنواختی به وجود نیاید و احساس خواننده نسبت به شهر و رویدادها واقعیتر جلوه کند. پاموک به مانند نمایشنامهنویسی ماهر، از برشهای سریع و تغییر زاویههای دید برای القای جنبش و همزمان آشفتگی شهری بهره میگیرد و در عین حال کلمات را با ظرافت انتخاب میکند تا بار احساسی جملات کوتاه و پرمغز حفظ شود. منتقدان بر «متنی بیدار و انسانی بدون پیچیدگی آکادمیک» تأکید کردهاند که نتیجه تحقیق گسترده پاموک در زمینه تاریخ و جامعه استانبول است.
رمان برخلاف ساختار مرسوم فصلی، جریان پیوسته ذهنی و روایی را پیش میگیرد و خواننده را میخکوب واژگان و تصاویر میکند؛ هر بخش کوتاه با تمرکز بر یک نقطه جغرافیایی یا زمان مشخص حرکت میکند و بدون اعلام رسمی «فصل»، با تکنیک «جریان ذهن» دیدگاه شخصیتها را پالایش میکند. این سبک ساختاری باعث میشود مخاطب حس کند خودش در بازارها و کوچههای شلوغ استانبول گام برمیدارد و صدای قدمهای مولوت در لابهلای سنگفرشها را میشنود.
درباره نویسنده
در سرتاسر ادبیات معاصر ترکیه، کمتر نویسندهای به اندازه اورهان پاموک توانسته است با روایتهایش قلمروی مرزهای جغرافیایی و فرهنگی را درهم بشکند و به جهانیان صورتمسئلهویت و خاطره را عرضه کند. پاموک که در ۷ ژوئن ۱۹۵۲ در شهر استانبول متولد شد، از خانوادهای با طبقه بالا و غربگرای ترک برآمد و این تضاد طبقات و فرهنگها بعدها بخش مهمی از آثارش را شکل داد. او دوره دبیرستان را در مدرسه معتبر Robert College گذراند و سپس در دانشگاه استانبول در رشته روزنامهنگاری به تحصیل پرداخت؛ هرچند پیش از آن سه سال معماری خوانده بود تا دستآخر به نویسندگی روی آورد. پاموک از سنین جوانی در بیمارستانهای کودکان به عنوان دلقک فعالیت کرد و باور داشت تجربه همدلی با درد دیگران به غنای احساسات ادبیاش کمک میکند.
اولین رمان او، که در سال ۱۹۸۲ نوشته شد، با محوریت رئالیسم اجتماعی است که در سال ۱۹۸۳ جایزه Orhan Kemal را به دست آورد.
پاموک در ۱۲ اکتبر ۲۰۰۶ به پاس «یافتن نمادهای نو برای تلاقی و درگیری فرهنگها در جستوجوی روح شهر مادریاش»، جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد و اولین ترکتبار برنده این نشان شد. او هماکنون در دانشگاه کلمبیا به تدریس ادبیات و نوشتنِ خلاق مشغول است.
سبک داستاننویسی پاموک تلفیقی از تکنیک «جریان ذهن» و روایت چندصدایی است که تضاد سنت و مدرنیته، و تجربه مهاجرت در شهر را با جزئیات دقیق بازمینمایاند
با فروش بیش از ۱۳ میلیون نسخه کتاب در ۶۳ زبان و تأسیس «موزه معصومیت» در استانبول، اورهان پاموک به نمادی بدل شده است که نه فقط ادبیات ترکیه، بلکه گفتوگوی تمدنها را نیز نمایندگی میکند. مطالعه آثار او برای هر جستوجوگر هویت، مدرنیته و پیوند انسان با شهر، تجربهای بیبدیل فراهم میآورد.
جملاتی از رمان چیز غریبی در سرم از اورهان پاموک
«مولود، در دهها هزارباری که به خانهای در استانبول پا گذاشته و در آشپزخانهای ماست یا بزا میفروخت، از زنان خانهدار، خالهها، عمهها، کودکان، پدربزرگها، مادربزرگها، بازنشستهها، پیشخدمتها، فرزندخواندهها، یتیمها، … میشنید که به پدرش میگفتند «خوش اومدی آق مصطفا، نیمکیلو ماست تو این کاسه بریز برا ما، دستت درد نکنه. » «به به! آقا مصطفا، خیلی وقته چشم به راه شما موندیم، امسال خیلی تو ده بودین، نه؟ » «ماست فروش! ماستت که ترش نیست، نه؟ ترازوت درست کار میکنه دیگه، آره؟ » «این جوون خوشتیپ دیگه کیه آقا مصطفا؟ نگو که پسرته! ماشاالله، ماشاالله. » «ای بابا! خیلی میبخشی عمو، اشتباه شده، بچهها از بقالی سر محل خریده بودن، نگاه! اون هم کاسه به این بزرگی. » «کسی تو خونه نیست، پولش رو بنویس به حسابمون. » «آقا مصطفا بچههای ما دوست ندارن، از سرشیرش اصلاً نذار واسه ما. » «آقا مصطفا میخوای این دختر خوشگلو بدم به پسر خوش تیپت فامیل شیم؟! » «ماست فروش، کجا موندی پس؟ همهش دو طبقهستها! » «ماست فروش، تو این بشقابه هم میشه یا یه کاسه بیارم برات؟ » «گرون شده؟ » «مدیر ساختمون گفته که دست فروشا حق ندارن از آسانسور استفاده کنن، میفهمی؟ » «آقا مصطفا شما خودتون این همه ماست رو از کجا میگیرین؟ » «آقا مصطفا داری میری در خونه رو محکم ببند، این سرایدار ما باز معلوم نیست کدوم گوری رفته. » «ببین آقا مصطفا، این درست نیست، درست نیست این بچه رو تو این سن و سال کوچه به کوچه دنبال خودت بکشونی، این الان باید مدرسه باشه، درس بخونه، به خدا اگه نفرستیش مدرسه دیگه ازت ماست نمیخرم. » «ماست فروش، هر دو روز یه بار نیمکیلو ماست با این جوون بفرست بالا برا عیال ما، حله؟ »
محصولات مشابه
مشخصات محصول
کد محصول:
38980
نویسنده:
مترجم:
ناشر:
وزن:
578 گرم
قطع:
رقعی
تعداد صفحات:
646 صفحه
جلد:
شومیز
شابک:
9789641914686
مشخصات محصول
نظرات کاربران(0)
مرتب سازی براساس:
۰.۰
پرسش و پاسخ (0)