معرفی و بررسی کتاب تکههایی از یک کل منسجم
اگر بخواهیم سراغ کتابهای خودیاری و روانشناسی برویم، آثار خارجی زیادی را در دست داریم. این کتابها اکثراً دربارهٔ زندگی روزمره بحث میکنند و میتوانند منبع خوبی برای رسیدن به برنامهای منظم و جامع باشند. اما شاید با خواندن آنها کمی احساس بیگانگی بکنید؛ طبیعی هم هست. این کتابها را اغلب نویسندگان اروپایی و آمریکایی نوشتهاند و هرچند دغدغههای مشترکی را بیان میکنند، اما ممکن است از نظر فرهنگی با آنها به تعارض بخوریم. کتاب «تکههایی از یک کلّ منسجم» یک اثری بومیسازیشده از همین آدسته است که توسط «پونه مقیمی»، رواندرمانگر ایرانی، به نگارش درآمده. این کتاب درست مثل عنوانش از جمعآوری تکّههای جداگانهای خلق شده که هرکدام بهتنهایی به بخشی از چالشهای ما میپردازد. پونه مقیمی دستنوشتههایی از خودش را که در صفحهٔ اینستاگرام و وبلاگ شخصیاش در طول سه سال منتشر کرده بود، به یک کلّ منسجم تبدیل کرد و در قالب این کتاب در سال ۱۳۹۷ به چاپ رساند. او با زبان ساده مشکلاتی را بررسی میکند که همهٔ ما با آنها درگیریم؛ از تلاش برای رسیدن به معنی زندگی و حسّ خوب و روابط موفق گرفته، تا برداشتن اولین قدمها برای یادگیری از دیگران و رسیدن به آرامش. این کتاب با استقبال زیادی روبهرو شد و دلیل آن چیزی نبود جز صداقت نویسنده؛ پونه مقیمی رنجهای شخصیاش را روی کاغذ آورده و برای رهایی از آنها، راهحلهای خوبی بر مبنای علم روانشناسی پیشنهاد میدهد. این کتاب یکی از پرتیراژترین آثار ایرانی بوده و از زمان انتشار توسط «نشر بینش نو»، در طول دو سال به چاپ نود و نهم رسیده است.
موضوعات کتاب «تکّههایی از یک کلّ منسجم»
همهٔ ما باید با ذهن و روان خود و طرز کار آن آشنا شویم. از زمانی که روانشناسی به عنوان یک علم مدرن متولّد شده، هنوز دو قرن هم نگذشته است؛ با این وجود پیشرفت زیادی در آن حاصل شده تا جایی که به دنیای رمان هم راه پیدا کرده است. تکههایی از یک کل منسجم به ۹ فصل اصلی تقسیم شده است.
نگاهی به مفهوم زندگی و واقعیتهای آن
هرچه تجربههای بیشتری را از سر میگذرانیم میفهمیم دنیا قرار نیست به ساز ما برقصد! برای همین باید حقایق تغییرناپذیر بپذیریم و آنگاه است که میتوانیم زندگی انعطافپذیری را در پیش داشته باشیم. تنهایی، ناکامی و از دست دادن، همگی بخشی از زندگی مادی ما هستند و برای برداشتن اولین قدمهای آرامش، باید آنها را در زندگی واقعی بپذیریم.
ما و رابطهها
شناختن دنیای درونی هرکسی، اولین مولفهٔ ضروری برای رشد است. ما باید به این درک برسیم که نفرت، هرگز راهکار خوبی نیست و دوست داشتن خودمان، لازمهٔ تغییر است.
احساسها
وقتی خودمان را بشناسیم، از تمام ترس و خشم و نفرتها دوری خواهیم کرد. ما به دنبال عشق میگردیم، اما باید بپذیریم که آن هم بخشی از جریان زندگیست و مثل هر مرحلهٔ دیگری، ما را با هویت درونی خودمان تنها خواهد گذاشت. پذیرشی که در بخشهای قبلی به آن پرداختیم، در اینجا به عنوان فرار از ترسهای غیرواقعی، به کمکمان خواهد آمد.
تفکراتی که صمیمیت را در رابطه کم میکند
نیمهٔ پنهان شخصیت ما، تمام چالشهای اصلی را در هر رابطهای بهوجود میآورد؛ خواه یک رابطهٔ انسانی سطحی باشد و خواه یک رابطهٔ عمیق عاطفی. تردید و ابهام و درماندگی نمیتواند ما را به تعادل برساند؛ بنابراین در برخورد با هر احساسی، باید تمام جنبههای پیدا و پنهان را در نظر بگیریم.
رابطه میتواند بستر چه اتفاقهایی باشد؟
یک رابطه میتواند سازنده باشد و ما را به کمال فردی و اجتماعی برساند؛ یا آثار مخرّب جدی به بار بیاورد که گه تا سالها روح و روان ما را تحتتاثیر قرار دهد. باید گامبهگام بیاموزیم که هیچ رابطهای یکسویه نیست و برای برخورد با هر چالشی، به تمرین، مداومت و همچنین کمک نیازمندیم.
رفتارهایی که به درک کردن آدمها کمک میکند
باید تمرین کنیم تا نکاتی را که از تجربه و مطالعه بهدست آوردهایم، در عمل بهکار بگیریم. تمام انسانها جزو جهان بیرونی ما هستند. هر ناامیدی یک فرصت برای تغییر است، هر رنج ما را قویتر میکند و هر تجربه، زمینهای برای تجربهٔ بعدیست.
ما و آدمها و تمام آن بخشهای مشترک انسانی
زندگی در جریان است. ما همه دیکتاتوری درونی داریم که با هر شکست، برای کشاندن ما به ناامیدی و شکست و افسردگی خیر برمیدارد. تمایل ما برای متفاوت بهنظر رسیدن باید استعدادی شود که جهان درونی و منحصربهفرد خود را بسازیم.
زمان عنصر اصلی رشد در رابطههاست
تمام دیدگاها و فلسفهٔ زندگی ما، براساس عنصر زمان صورت میگیرد. ما محدود به زمان اندکی هستیم؛ اما «عمر بشر کوتاه نیست، بلکه وقت بشر موقت است». راه ما به سمت جلوست، غرق شدن در گذشته تنها برای ما زیانبار است و باید از تجربههایمان بهترین استفاده را بکنیم.
تنهایی
بهمحض اینکه جنس و کیفیت تنهایی خود را بشناسیم، حرکت به سمت آرامش را شروع میکنیم. روابط ما پویند عمیقی با احساس تنهاییمان دارد و زمانی که شباهتهای خودمان با دیگران را ببینیم، پیشرفت را احساس خواهیم کرد.
هر فصل از این کتاب شامل نکات ریز و درشت فراوانیست که به صورت پراکنده و از جریان سیال ذهن نویسنده به روی کاغذ آمدهاند. اگر میخواهید مطالعهٔ بیشتری نسبت به هرکدام از این فصلها داشته باشید و دیدگاه پونه مقیمی در پیشنهاد کردن راهحلها را بهتر بشناسید، به مطلب «معرفی کتاب تکههایی از یک کل منسجم» در مجلهٔ کتابچی سر بزنید.
دربارهٔ پونه مقیمی؛ نویسندهٔ کتاب «تکههایی از یک کل منسجم»
پونه مقیمی در سال ۱۳۶۱ در تهران به دنیا آمد. او از جوانترین مشاوران روانکاوی در کشور ماست که با اعتماد گستردهٔ مردم، توانسته آرامش را به زندگی افراد زیادی بیاورد. او فارغالتحصیل رشتهٔ روانشناسی بالینی در مقطع کارشناسی ارشد است و درحال حاضر، تحصیلات و مشاوره را درکنار نویسندگی ادامه میدهد. او توانسته با افراد زیادی از اقشار و گروههای سنّی مختلف ارتباط بگیرد و با بیان سادهٔ مسائل علم روانشناسی، شکاف بین نسلها را بسیار محدودتر کند. در حقیقت نوشتههایی که ذرهذره جمع شد و کتاب «تکههایی از یک کل منسجم» را تشکیل داد، دلنوشتههای خود پونه مقیمی بود که با مخاطبانش به اشتراک میگذاشت. او توانسته از فضای مجازی در راستای کمکرسانی به دیگران بهره بگیرد و نتیجهٔ حاصله، بسیار مثبت بوده است. افراد زیادی تحتتاثیر او تصمیم گرفتند که زندگی فردی خود را ارتقا دهند و برای خوشبختی، تلاش کنند. نکتهٔ دیگری که پونه مقیمی را بین نویسندگان نسل جوان برجسته میکند، جرات و جسارت او برای نوشتن و بیان احساساتش بوده است. فضای مجازی میتواند محیط مخرّبی برای تخلیهٔ تشویشهای روانی توسط بعضی افراد باشد. اما نویسندهٔ این کتاب، همانطور که خودش میگوید، با کولهای پر از تجربیات فردی و اجتماعی به سراغ این محیط رفته و از هرگونه حاشیهپردازی بهدور بوده است. همین صداقت در نوشتار و ایجاد حسّ همذاتپنداری و درک مشترک بین او و مخاطبانش، باعث شده که حتی با یک پست ساده، بتواند بازخوردهای مثبتی را دریافت کند.
جملاتی از کتاب «تکههایی از یک کلّ منسجم»
- در نهایت آرامش، بیتفاوت به آنچه هستیم و یا آنچه فکر میکنیم هستیم، پیش میرود. همیشه همین بوده است، و همینگونه هم خواهد بود. زندگی بیتفاوتترین جریانیست که درحال تجربهاش هستیم.
- کودک بودن زمانی که کودک هستیم شبیه یک زره محافظ عمل میکند، این زره آرامآرام ما را با دنیای واقعی آشنا میکند، دنیایی که خیلی دلپذیر و ارضاکننده برای یک کودک نیست، پس وقتی بزرگتر میشویم و آمادهٔ دیدن دنیای واقعی، این زره را باید از تن درآوریم. دوران کودکی تمام میشود، فرد آماده میشود که پا به دنیای بزرگسالان بگذارد و هرچه بیشتر این زره را بهتن داشته باشد بیشتر آسیب میبیند. زرهای که قبلترها به ما کمک میکرد تا با دردهایی روبهرو شویم و با دنیای واقعی کنار بیاییم حالا خود، دردِ دیگری شده است. زرهای تنگ، کوچک و غیرمنطقی که لحظهای نمیتواند بدون آسیب به ما در کنارمان باقی بماند.
- رنج از سه جهت ما را تهدید میکند: از طریق جسم که میدانیم از دستش میدهیم و روزی نابود میشود. از طریق جهان بیرون که میدانیم نیروییست خارج از کنترل ما و غیرقابل پیشبینی و این موضوع ما را بهشدت میترساند. و از طریق «روابط ما با دیگران»؛ این رنج شاید بزرگتری و سختترین رنج باشد.
تنهایی شبیه انسانی نامرئیست که درکنار ما و شانهبهشانهٔ ما همراهمان میآید. شبیه فردیست که همیشه حضور دارد اما دیده نمیشود. حس میشود اما همیشه پررنگ نیست. «هست» اما ترجیح میدهیم که فکر کنیم «نیست». تنهایی بخشی از ماست؛ بخشی از وجود ما که با آن به دنیا آمدهایم.
- از دست دادنِ فرصتها، جزء جداییناپذیر زندگی ماست. نمیتوان با این موضوع مبارزه کرد و حسرت خوردن، تنها، واقعیت را از ما دور میکند. حسرت دردی را از ما دور میکند که باید درکش کنیم اجازه دهیم که از بدنمان عبور کند. ما به زندگیمان برسیم و تا آن فرصت هم کارش تمام شود و برود، برود و جزئی از گذشتهای شود که قرار نیست مدام با حسرتی داغ شود. پدر و مادرهای ما هم فرصتهای زیادی را از دست دادهاند، قرار است کودکان ما هم از دست بدهند.
- درون یعنی تمام علائم فیزیکی که در درون ما وجود دارد. درواقع درون یعنی بدن. ضربان قلب، گرفتگی، سفتی، کشیدگی، تنیدگی، منقبض بودن، سنگینی در سر و اندامهای بدن. به کوچکترین علائم درون بدنمان نگاه کنیم و آن را حس کنیم؛ درون یعنی همین.
- هرچه بیشتر بتوانیم اضطراب را ببینیم و اجازه دهیم دیده شود، ظرفیت درونی ما برای پذیرش و درک احساسها بزرگتر میشود.
- از این توهم بیرون بیاییم که دیگران ما را طرد میکنند. ما فقط در کودکیمان میتوانستیم طرد شویم، چون طرد شدن، «احتیاج به حضور شخصی خاص داشتن» را نشان میدهد و ما در بزرگسالی نیازمند حضوری خاص نیستیم اما میتوانیم به نحوی دیگران را تحریک کنیم که ما را از خودشان دور کنند.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | تکههایی از یک کل منسجم |
---|---|
تعداد صفحه | ۳۵۸ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۳۱۸ گرم |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۶۴۵۴۲۶۹ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
بیشتر آثاری که در ژانر انگیزشی و روانشناسی موفقیت تا به الان تالیف شدهاند مربوط به نویسندگانی از آمریکای شمالی و اروپایی بوده است؛ تا حدی طبیعی هم هست، شهروندان جوامع پیشرفته تماس بیشتری با ملزومات صنعتی دنیای مدرن داشتهاند و برای رسیدن به این نقطه بیشتر از بقیه خود را وقف کارشان کردهاند تا جایی که شاید معنای واقعی زندگی را از دست داده و برای پیدا کردن انگیزه کافی نیاز به تحریکات بیرونی دارند. از آثار نویسندگان ایرانی میتوانیم پیشنهادی از ژانر انگیزشی داشته باشیم؟ کتابی که به دغدغههای روزانهٔ ساکنین این مرز و بوم پرداخته باشد؟ تکههایی از یک کل منسجم میتواند انتخاب خوبی برای مطالعه باشد. کتابی که پونه مقیمی بر اساس زندگی شخصی خودش و گرهها و گرفتاریهایی که اغلب ما در آن مشترک هستیم نوشته است. البته مطالب کتاب را در ابتدا به صورت سلسله یادداشتهایی روی وبلاگ شخصی خودش میگذاشت و نهایتا در سال ۱۳۹۷ نوشتههایش را به صورت یک اثر منسجم به کوشش نشر بینش نو منتشر کرد. تکههایی از یک کل منسجم به ۹ فصل کلی تقسیم میشود و نویسنده در هر فصل با تکیه بر علم روانشناسی و البته تجربیات زیستهٔ خود راهحلهای خوبی را برای مواجه با مسائلی نظیر زندگی و مفهوم آن، روابط ما با سایر انسانها، تنهایی، احساسات و عواطف ما پیشنهاد میکند. پیشنهادهایی که چون بر پایهٔ روایتی صادقانه از زندگی خودش بوده است علاوه بر این میتواند راهگشا باشد مطالعه کتاب را نیز لذتبخش میکند.