معرفی و بررسی کتاب فعل
نمایشنامهٔ فعل، بازنگری حرفهای ژاک دریدا
نمایشنامهٔ فعل، نوشتهٔ محمد رضایی راد را میتوان مروری کامل و جذاب بر حرفها و گفتههای ژاک دریدا، پساساختارگرای معروف دانست. این نمایشنامه از همان چند خط اول شما را جذب میکند، به نحوی نتوانید برای یک لحظه کتاب را کنار بگذارید. کتابی راجع به یک دبیر تازه وارد که وارد مدرسهای دخترانه میشود و رفته رفته (همه) عاشق او میشوند.
چند کلامی راجع به محمد رضایی راد
محمد رضایی راد که در سال ۱۳۴۵ به دنیا آمد، در زمینههای فیلمنامهنویسی، نمایشنامهنویسی، کارگردانی تئاتر و نویسندگی مهارت زیادی دارد و آثار برجستهای را به یادگار گذاشته است. آثاری که سبک و ساختارهای جدید ادبی را در قالب ادبیات فارسی به نمایش میگذارد و مخاطب را برای مدتها به فکر فرو میبرد. رضایی راد جوایز مختلفی را به خاطر آثار برجسته و به یادماندنی خود دریافت کرده است که از آنها میتوان به جایزهٔ جشن خانهٔ سینما، جایزهٔ جشنواره فیلم فجر، جایزهٔ جشنواره فیلم آسیا پاسیفیک و بالن نقرهای جشنواره سه قاره نانت فرانسه اشاره کرد.
نمایشنامهٔ معاصر فعل، یکی از بهترین و برجستهترین آثار او در ادبیات فارسی است. او در این نمایشنامه سعی دارد با نگاهی جدید، تفکرات قدیمی را بررسی کند. فرهاد فقط نقش «فعل» در جمله را واسازی نمیکند. بلکه در تلاش است که بدون تعصب، به هفده سال فاصلهٔ سنی بین دانشآموز و معلم و عشقی که بین آن دو شکل میگیرد نگاه کند.
رضایی راد نمایشنامهٔ فعل را ماهرانه و زیرکانه مینویسد تا در آن، تفکرات ترسناک یک مدیر نسبت به دختربچهها و تفکرات جنسیت زده و زشت او نسبت به یک پسر مجرد تحصیلکرده را زیر سوال ببرد.
نمایشنامهٔ فعل، پسانوگرایی و پساساختارگرایی
اولین بار سوسور بود که میگفت این زبان است که به همه چیز معنا میبخشد. او ادبیات را به واسطهٔ «زبان» معنیدار میدید و اعتقاد داشت که اگر آثار ادبی را مطالعه میکنیم، به خاطر این است که به مفاهیم عمیق زبانی پی ببریم. او حتی معتقد بود که برای مطالعهٔ زبان، باید زمان را متوقف کرده و سپس آثار ادبی مربوط به همان دوره را مطالعه کرد.
اما پس از او، ژاک دریدا ابراز کرد که نه میتوان زمان را در جایی متوقف کرد نه میتوان همه چیز را به ساختار زبانی وابسته دید. اگر «روز» به «شب» برتری دارد، بدون حضور شب هیچ معنایی ندارد. او با این نگاه؛ تمام مفاهیم بررسی شده را واسازی میکرد.
این دقیقا همان نگاهی است که «فرهاد» نمایشنامهٔ فعل، به فعلها و دستور زبان فارسی دارد. او سعی دارد با نگاهی تازه به «فعل» دستور زبان فارسی نگاه کند و مفاهیمی که از قبل تعبیر شده را «واسازی» کند.
فرهاد: در دستور زبانی که من دارم بهش فکر میکنم، فعل و صفت واسم، تعریف دستوری نداره. جایگاهشون در جمله هیچ اهمیتی نداره، بلکه جایگاهشون در هستی اهمیت داره. چه ماهیتی در هستی هست که ما به اون میگیم «اسم»؛ چی هست که ما بهش میگیم «فعل»؛ چی هست که میگیم «قید»؛ میگیم «صفت».
فرهاد یک دانشجوی فوقلیسانس زبان و ادبیات فارسی است که به خاطر هوش و نبوغ بالایی که دارد، در المپیاد و جشنوارههای مختلف جوایز ارزندهای کسب کرده است. حالا او در دفتر مدرسه و روبهروی میز مدیر ایستاده است و میخواهد اولین تجربهٔ خود در قالب دبیر ادبیات را آغاز کند.
از همان ابتدا با دیالوگها و جملاتی روبهرو میشوید که زیرکانه، نگاه سنتی و وحشتناکی که در مدارس دخترانه قالب است را زیر سوال میبرد. نگاهی که نیاز به «واسازی» دارد و فرهاد در آن به خوبی عمل میکند. آنقدر حرفهای در این مسیر پیش میرود که همه را شیفتهٔ خودش میکند:
افراشته: تو دبیرستان دخترها یه عوضی درست و حسابیان-دارم بهتون هشدار میدم آقای کاتب-یه حیوون به تمام معنا: پررو، گستاخ، از خودراضی، شرور… من احتمال نمیدم، بلکه مطمئنم الان پشت در گوش وایسادهن دارن حرفهامون رو گوش میدن.
فرهاد: شاید پشت در گوش وایساده؛ یا شاید هم خودتون! کاری که همه تو این مدرسه انجام میدن.
البته با خواندن نمایشنامهٔ فعل، متوجه میشویم که زنهای قصه در شناخت خود و تفکر با ضعفی جدی روبهرو هستند. این ضعف فقط به خاطر حضور یک مرد «فرهاد» کمرنگ میشود و زنهای داستان به کمک او میتوانند هویت واقعی خودشان را پیدا کنند. این به نوبهٔ خود میتواند فرصتی را برای نقد فمینیستی نمایشنامه مهیا کند.
برای مثال، فرهاد «اون» خطاب شدن لیلا را نقد میکند. او حتی به اینکه چرا همه باید با نام خانوادگی خود صدا شوند هم طعنه میزند. طعنهای که در قالب «ضمیر» و دستور زبان بیان میشود، ولی تفکرات قدیمی و سنتی را نشانه میرود.
لیلا، دختری است که با بقیه تفاوتهایی دارد. او دختری هشیار است و رویاهای بزرگی در سر دارد. او تنها کسی است که نظریهٔ واسازی فرهاد را درک میکند. لیلا تا حدی پیش میرود که عاشق فرهاد میشود و سعی میکند برای «عشق» یک فعل مناسب پیدا کند:
لیلا: برای عشق باید از چه فعلی استفاده کرد؟ «عشق ورزیدن»، «عشقبازیکردن»، «عاشق شدن»، «عاشقی کردن»؟ «ورزیدن»، «شدن»، «کردن» ربطی به خود «عشق» نداره، میآد میچسبه به «عشق»، همونطور که میتونه به هر اسم دیگهای بچسبه: «تنفر ورزیدن»، «ناکام شدن»، «جسارت کردن». اما فعل خود «عشق» چیه؟ فعلی که فقط به خود «عشق» برگرده؟ فعلیت «عشق» در چه فعلی محقق میشه؟ عاشقیت عاشق رو چه فعلی آشکار میکنه؟
او عاشق فرهاد است و سعی دارد از «عشق» برای فرهادی که فقط به «فعل» توجه میکند، یک فعل بسازد. ولی نمیتواند. چون «عشق» برای فرهاد فقط یک «اسم» است. اسمی که از خودش نقشی ندارد و با فعلیت رنگ پیدا میکند.
این نگاه واسازی از صرف اسم و فعل و مفعول فراتر میرود و در خط داستان نیز تاثیر میگذارد. از همان ابتدا با واکنشها و جملاتی روبهرو میشوید که گویی به آن زمان ارتباطی ندارند و به آینده متصل هستند. ساختاری پسانوگرا که کمابیش ما را به یاد داستان «یک رز برای امیلی» میندازد. رضایی راد در این نمایشنامه، به جای مرور گذشته، آینده را وارد زمان حال میکند. گویی طرح پایاننامهٔ فرهاد را در این نمایشنامه پیاده میکند.
شما از اول تا آخر نمایشنامه، به همراه تمام کاراکترها از مرگ لیلا مطلع هستید و ناراحتی فرهاد را درک خواهید کرد. ناراحتی، ناکامی و ترس او از بیان «عشق» و به فعلیت شناختن «عشقیت». او با لیلا صریح صحبت میکند: «من میعشقم» وجود ندارد و امکان اینکه در دستور زبان فارسی حضور پیدا کند نیز وجود ندارد.
اما آیا خود او راجع به همین نکته تحقیق نمیکرد؟ اینکه به دستور زبان و فعلها با نگاه جدیدی فکر کنیم و آنها را واسازی کنیم. اینکه «هفده سال فاصلهٔ سنی» اهمیتی ندارد و برجسته سازی آن، میتواند باعث مرگ یک دختر با استعداد شود. عدم پذیرش و ترس فرهاد، لیلا را یک «فعل صرف نشده» باقی گذاشت. فعلی که باید صرف و کشف میشد، اما در جوانی و قبل از شکوفا شدن تمام پتانسیل و استعدادهایش، سقوط کرد.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | فعل |
---|---|
تعداد صفحه | ۹۹ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۱۱۲ گرم |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۷۸۰۶۶۷۸ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
کتاب فعل نوشته محمد رضایی راد است. انتشارات بیدگل این کتاب را در ۹۹ صفحه به چاپ رسانده است. کتاب پیش رو نمایشنامهای است که مروری بر حرفها و سخنان ژاک دریدا پساساختارگرای معروف است. کتاب با نگارش جذاب خود مخاطب را در اولین کلمات به خود جذب میکند. موضوع نمایشنامه در مورد دبیر مرد تازه واردی است که وارد یک مدرسه دخترانه میشود و چیزی نمیگذرد که همه دلباخته او میشوند. فرهاد که تجربهٔ اولین کار خود به عنوان معلم ادبیات را دارد کمی استرس دارد که نتواند از پس این مسئولیت بر بیاید. در همین حین شخصیت دیگر داستان لیلا دانشآموزی است که با بقیه متفاوت است. او بسیار هشیار و باهوش است و رویاهای زیادی در سر دارد. او عاشق فرهاد میشود و در تلاش است تا فعل جدیدی برای عشق پیدا کند. زمان نوشتار این نماشنامه زمان آینده است به طوریکه شما از همان ابتدای داستان پایان را میدانید و هر چه اتفاق میافتد بیشتر و بیشتر به چرایی برخی رویدادها مانند مرگ لیلا و غم فرهاد پی میبرید. در این کتاب عنوان میشود که سن فقط یک عدد است و هفده سال فاصله سنی عملا بیمعنا است تا وقتی که طرفین یکدیگر را میفهمند و درک میکنند. لیلا در این کتاب شخصیتی معرفی میشود که قبل از شکوفا شدن خشک شد. به قول نویسنده او فعلی بود که صرف نشد!