فداکاری مظنون X

فداکاری مظنون  

رمان‌نویسان برای نوشتن داستان خود به ژانرهای مختلفی روی می‌آورند. یکی از این ژانرها جنایی و معمایی یا به اصطلاح عامیانه‌تر پلیسی است. رمان‌های پلیسی دوست‌داران خودش رادارد و حتی برخی از آن‌ها طرفدار دوآتشهٔ این ژانر هستند. در رمان‌های پلیسی ما با صحنه‌های جرمی روبه‌رو می‌شویم که در آن‌ها قتل، تجاوز یا دزدی اتفاق افتاده است و کارآگاهانی را می‌بینیم که با هوش و زبردستی و تجربهٔ چندین سالهٔ خود در دستگیری مجرمان، به دنبال سرنخ‌هایی برای کشف حقیقت می‌گردند. هیجان و ترس و شگفت‌زدگی چاشنی‌های رمان‌های پلیسی است و مخاطب امکان دارد در برابر حوادثی که در داستان رخ می‌دهد با یکی از حالات واکنش نشان دهد. ما در این‌جا قصد داریم تا به سراغ یکی از همین رمان‌های جنایی و معمایی یا پلیسی برویم و به معرفی آن بپردازیم. برای این منظور به شرق آسیا سفر می‌کنیم و سری به کشور ژاپن می‌زنیم و به سراغ کتاب فداکاری مظنون می‌رویم. این کتاب به قلم کیگو هیگاشینو نوشته‌شده و توسط «محمد عباس‌آبادی» ترجمه‌گشته و به همت انتشارات چترنگ چاپ و منتشر گردیده است. اما پیش از آن‌که نگاهی به کتاب داشته باشیم بهتر است کمی با نویسندهٔ آن آشنا شویم. پس با ما همراه باشید.

آشنایی با کیگو هیگاشینو، نویسندهٔ فداکاری مظنون

«کیگو هیگاشینو» در سال ۱۹۵۸ چشم به جهان گشود. او زادهٔ شهر اوساکا و تحصیل‌کردهٔ رشتهٔ مهندسی برق است. هیگاشینو یکی از مشهورترین نویسندگان رمان‌های جنایی و معمایی به شمار می‌آید و تا کنون در این حوزه برندهٔ چندین جایزه شده است. رمان‌های این نویسندهٔ ژاپنی همواره پرفروش بوده است و از سراسر جهان طرفدار دارد. مهم‌ترین ومعروف‌ترین کتاب کیگو هیگاشینو «فداکاری مظنون» است.

نگاهی به کتاب فداکاری مظنون

داستان فداکاری مظنون روایت‌گر اتفاق هولناکی است که در خانهٔ یک مادر و دختر رخ می‌دهد. یاسکو هانائوکا مادری زحمت‌کش و مهربان است و در مغازهٔ کوچکی که غذاهای بسته‌بندی‌شده به مشتری تحویل می‌دهد کار می‌کند. او همچنین دختری نوجوان به نام میساتو دارد. در همسایگی خانهٔ یاسکو مردی به نام ایشیگامی زندگی می‌کند که ریاضی‌دان است و از مشتریان ثابت اغذیه‌فروشی‌ای که یاسکو در آن کار می‌کند به شمار می‌آید. یاسکو پنج‌سالی می‌شود که از شوهرش، توگاشی، جدا شده است اما توگاشی هر چندوقت یک‌بار به خانهٔ همسر سابقش می‌رود تا از او پول طلب کند و یاسکو هم مجبور می‌شود تا به او پول بدهد. یک‌بار که توگاشی برای همین منظور به خانهٔ یاسکو آمده بود بر اثر دعوا و مشاجره‌ای که بین او از یک طرف و مادر و دختر از طرفی دیگر شکل می‌گیرد حادثه‌ای رخ می‌دهد که یاسکو و میساتو را به وحشت می‌اندازد و در حالی که آن‌ها با ترس و اضطراب به دنبال راه‌حل می‌گردند تماسی از طرف همسایهٔ ریاضی‌دانشان دریافت می‌کنند که به آن‌ها پیشنهاد کمک می‌دهد. یاسکو و میساتو کمک را می‌پذیرند و سه‌نفری در پی چاره می‌گردند. داستان پیش می‌رود و ما با شخصی به نام کوساناگی بر می‌خوریم که کارآگاهی زیرک و باهوش است و چندین پروندهٔ جنایی را با موفقیت مختومه کرده است. اما پروندهٔ خانهٔ یاسکو او را سردرگم می‌کند، تکه‌های پازل به درستی در کنار هم قرار نمی‌گیرند و کارآگاه برای دستیابی به سرنخ‌ها با پیچیدگی‌ها و معماهایی روبه‌رو می‌شود.

جملاتی از کتاب فداکاری مظنون

«قبل از هر چیزی قضیهٔ اینکه مهره‌های حریفت را می‌گیری و نمی‌تونی ازشون استفاده کنی چیه؟ اینا غنیمت‌های جنگی‌ان! چرا نمی‌تونم به ارتشم اضافه‌شون کنم؟ »

«تقصیر رو گردن قواعد بازی ننداز. تازه، حقیقتش اینه که مهره‌های حریفت غنیمت نیستند، سربازن. وقتی از روی تخته خارجشون می‌کنی، داری می‌کشی‌شون. سربازای مرده زیاد به درد نمی‌خورن. »

«او همیشه ریاضی را مثا جست‌وجوی گنج در نظر گرفته بود. اول باید تصمیم می‌گرفتی تا کجا را بگردی؛ بعد باید مسیر کندکاو مناسبی را که به پاسخ منهی می‌شد مشخص می‌کردی. اگر نتیجه‌ای به دست نمی‌آوردی، باید برمی‌گشتی به ابتدای کار و مسیر دیگری را انتخاب می‌کردی. فقط با تکرار صبورانه ولی جسورانهٔ این کار می‌توانستی امیدوار باشی که گنج را پیدا می‌کنی. »