اساتید ۲
ناموجود
موسم هجرت به شمال
کد کالا: ۹۹۲۲۴

موسم هجرت به شمال

ناشر:

چشمه

(۵ از مجموع ۱ نظر)

معرفی و بررسی کتاب موسم هجرت به شمال

«موسم هجرت به شمال»(در برخی جاها مشهور به «فصل هجرت به شمال»)، کتابی در قالب رمان، اثر طیب صالح، نویسندهٔ سودانی معاصر است. این رمان توانسته بود عنوان «مهم‌ترین رمان عربی قرن بیستم» را از آکادمی ادبیات عرب در دمشق (در سال ۲۰۰۱ میلادی) کسب کند.

موسم هجرت به شمال، کتابی بین ۱۰۰ الی ۱۵۰ صفحه‌ای است که در قطع رقعی به چاپ رسیده و از ۱۰ فصل کوتاه اما منسجم (به همراه یک موخره از جانب نویسندهٔ کتاب) تشکیل شده است. این کتاب برای اولین بار در سال ۱۹۶۶ و به زبان عربی به چاپ رسید و سپس به بسیاری از زبان‌های زندهٔ دنیا ترجمه شد. استقبال جهانی هم از این کتاب به طرز غیرقابل باوری خوب بود، تا جایی که در پایگاه گودریدز، موسم هجرت به شمال به عنوان «اثری پرمایه و پراحساس، عمیقا صادقانه و به شکل درخشانی شعرگونه» معرفی شده است.

در ایران، مهدی غبرایی و رضا عامری، دو مترجمی هستند که این اثر را به فارسی برگردانده‌اند؛ نشر پوینده و نشر چشمه هم دو ناشری بوده‌اند که نسخه‌های فارسی اثر را چاپ کرده‌اند. اما به نظر می‌رسد که در مجموع، نسخهٔ نشر چشمه، نسخهٔ بهتری برای پیشنهاد خرید کتاب «موسم هجرت به شمال» باشد. نسخه‌ای که در مجموعهٔ کتاب‌های –جهان نو- از نشر چشمه به چاپ رسیده است.

این نسخه برای اولین بار در سال ۱۳۹۸ هجری شمسی منتشر شد و تاکنون با تیراژی نه چندان زیاد (بالغ بر ۵۰۰)، به چاپ سوم خود رسیده است.

موضوع کتاب «موسم هجرت به شمال»

داستان موسم هجرت به شمال، داستانی واقعا عمیق است. ماجرا از جایی آغاز می‌شود که راویِ داستان به عنوان فردی روستازاده در شهر خارطوم (سودان)، بعد از تحصیل در دانشگاه‌های انگلیس به موطن خود باز می‌گردد.

او در بازگشت به وطن، فردی عجیب و غریب به نام «مصطفی سعید» را می‌بیند که در سال‌های نبودش، به آن‌جا آمده و با زنی از اهالی موطن او ازدواج کرده است. نکتهٔ اساسی این است که هیچ‌کسی مصطفی را نمی‌شناسد و او هم خودش را به دیگران نمی‌شناساند! همهٔ این‌ها باعث برانگیخته شدن حس کنجکاوی در شخصیت راوی –که اسمش را نمی‌دانیم- می‌شود و او سعی می‌کند تا از کار مصطفی سر در بیاورد.

این دو بالاخره به هم نزدیک می‌شوند و راوی هرچه از زندگی مصطفی می‌شوند، هم‌ذات‌پنداری عجیبی با او می‌کند؛ انگار که گذشته و جهان‌بینی مصطفی، پخته شده و عمیق شدهٔ احساسات و بینش راوی است. ماجرا تا جایی پیش می‌رود که بعضا تصور می‌کنیم راوی و مصطفی یک نفر هستند و در رویه‌ای اسکیزوفرنیک، دوقطبیِ یک انسان را ساخته‌اند. دوقطبی‌ای که می‌خواهد تردیدهای پیش از انتخابِ مفاهیمی متضاد از سنت و مدرنیته را شرح دهند…

گفتگوی تمدن‌ها

عبارت تیتر بالا، نام اصطلاحی است که برای اولین بار در سال ۱۳۷۶ توسط سیدمحمد خاتمی (رئیس جمهور وقت ایران) در سازمان ملل برای پیوند بین تمدن‌ها پیشنهاد شد. اما احتمالا یکی از بهترین نمودهای این مساله در ادبیات توسط طیب صالح در همین کتاب موسم هجرت به شمال بروز داده شده است.

درواقع موسم هجرت به شمال، داستانی از برخورد کردن فرهنگ‌ها با همدیگر است. جایی که شخصیت اول داستان از کشور سودان به انگلستان مهاجرت می‌کند و در تقابل با فرهنگی استعمارگر قرار می‌گیرد. زیرا کشور انگلستان در آن دوره با استفاده از بی‌ثباتی سیاسی و اجتماعی سودان موفق شده این کشور را به مستعمرهٔ خودش تبدیل کند.

جدای از این مساله اما فرهنگ انگلیسی موفق نشده فرهنگ سودانی را زیر پای خود له کند. در اصل طیب صالح می‌خواهد نشان دهد، فرهنگ اصیل آن‌قدری قوی هست که با تهاجم یک کشور بیگانه، هویت خودش را از دست ندهد. در همین راستا، مصطفی (شخصیت اول)، هرقدر هم که در کودکی در مدارس انگلیسی زبان درس خوانده باشد، هویت و ریشهٔ خود را فراموش نمی‌کند.

دنیای پسااستعماری!

در راستای بخش بالا، دکتر علی میرسپاسی استاد جامعه‌شناسی و مطالعات خاورمیانه، بعد از خوانش «کتاب موسم هجرت به شمال»، از آن ستایش کرده و به عنوان کتابی پسااستعماری نام برده بود. درواقع می‌توانیم محتوا (و نه فرم) کتاب حاضر را حاصل نگاهی پست‌مدرنیستی بدانیم که می‌خواهد وضعیتِ تعارض‌گونه‌ای را شرح دهد.

میرسپاسی دربارهٔ کتاب می‌گوید:

«این رمان قابل توجه و تحسین شده در دههٔ ۱۹۶۰ میلادی نوشته شده و یکی از نخستین رمان‌هایی است که به وضعیت متناقض‌نمای دنیای پسااستعماری می‌پردازد. موضوعی که یکی از مباحث عمدهٔ محافل دانشگاهی و ادبی بود… در این رمان هم‌چنین نگاهی به یک تابلوی روان‌شناختی عمیق می‌افکنیم که تصویر ادبی آن چیزی است که ژیل دلوز بعدها آن را «فضای درونی اسکیزوفرنیک مدرنیتهٔ سرمایه‌داری» نامید. »

آشنایی با طیب صالح، نویسندهٔ کتاب

مرحوم طیب محمد صالح احمد، مشهور به طیب صالح (به زبان عربی: الطیب صالح‎)، یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان آثار داستانی در جهان ادبیات عرب است. او به واسطهٔ قلم پرقدرتش، لقب «نابغهٔ رمان عربی» را کسب کرد و آثارش به حدود سی زبان جهانی ترجمه شدند.

پس از فوت طیب صالح در سال ۲۰۰۹، به افتخار تلاش‌ها و بزرگی او، بنیاد طیب صالح تأسیس شد. این بنیاد به صورت همه ساله (از سال ۲۰۱۱)«جایزهٔ بین‌المللی الطیب صالح» به مبلغ ۲۰۰ هزار دلار آمریکا را به نویسندگان رمان‌ها یا داستان کوتاه‌هایی اعطا می‌کند که به خلاقیت ادبی یا نوآوری جالبی در حوزهٔ داستان روی آورده باشند.

نکتهٔ جالب درمورد کتاب «موسم هجرت به شمال» این است که خود طیب صالح مانند شخصیت (های) اصلی این کتاب، در خارطوم زندگی می‌کرده و برای تحصیلات به انگلستان رفته است! ضمناً علاوه بر موسم هجرت به شمال، از جمله آثار طیب صالح می‌توانیم به سه کتاب مهمش یعنی «عروسی زیّن، مریود و کشور من سودان» اشاره داشته باشیم.

جملاتی از کتاب «موسم هجرت به شمال»

«واقعا به شما می‌گویم، اگر عفریتی با چشمانی پر از لهیب آتش از درون زمین تنوره می‌کشید و برابرم می‌ایستاد این‌قدر تعجب نمی‌کردم که حالا تعجب کرده‌ام. به ناگاه فکری بر من مستولی شد؛ فکری عجیب، چیزی مثل کابوس، انگار همهٔ ما آدم‌های در آن اتاق حقیقت نداشتیم و وهمی بیش نبودیم. از جای خود پریدم و برابرش ایستادم و داد زدم «چه می‌گویی؟ این‌ها چیست که می‌گویی؟ » نگاه سردی به من انداخت که نمی‌دانم چگونه توصیفش کنم اما شاید آمیخته‌ای از تحقیر و ناشکیبایی بود. با درشتی پسم زد و با گام‌هایی محکم از اتاق بیرون رفت. سرش را بالا گرفته و به عروسکی مکانیکی می‌مانست. ولی محجوب مشغول خوردنش بود و با بقیه می‌خندید و متوجه ماجرا نشده بود…»

«سی سال. درختان بید در باغ‌ها سپید و سبز می‌شدند و زرد می‌گشتند، و فاخته‌ها هر ساله برای بهار کوکو می‌کردند. و سی سال آزگار سالن برت هر شب با عاشقان بتهوون و باخ پر از جمعیت می‌شد و چاپخانه‌ها هزاران کتاب در زمینهٔ هنر و اندیشه طبع و نشر می‌کردند. نمایش‌نامه‌های برنارد شاو در رویال کورت و هیمارکت اجرا می‌شدند. و ایدث ستول شعر می‌خواند، تماشاخانهٔ پرنس آف ویلز از جوانان و مشتاقان لبریز می‌شد. و دریا در جزر و مد خود در پورتمث و براتین و منطقهٔ دریاچه‌ها، سال به سال رونق بیشتری می‌گرفت. جزیره چون ندای زیبایی، خوش و اندوهگین، سراب‌ها را در من با تحول فصل‌ها تغییر می‌داد. سی سالی که من جزئی از این همه بودم و در متن آن زندگی می‌کردم، بی‌آن‌که زیبایی حقیقی‌اش را حس کنم. هیچ‌چیز برایم ارزشی نداشت مگر آن‌که بستر شبانه‌ام را پر کند. »

«بله، اکنون می‌دانم که حکمت‌های دست‌یافتنی از دهان انسان‌های ساده بیرون می‌آید و همهٔ آرزوی ما در همین رهایی نهفته است. درخت به سادگی رشد می‌کند و پدربزرگ ساده زندگی می‌کند و به سادگی می‌میرد. این اسرار زندگی است. باور می‌کنی بانوی من، شجاعت و خوش‌بینی را، برای این که مستضعفین، زمین را وارث شوند و اسبان بتازند و تا این‌بار را در جوار ستارهٔ حمل با امنیت به سرمنزل مقصود ببریم و کودکان در رودخانه با تمساح‌ها واترپلو بازی کنند. من از خودم با این شیوه‌های پیچیده تعبیر می‌کنم تا زمان عشق و سعادت فرا رسد. و فقط هنگامی که له‌له‌زنان به قلهٔ کوه می‌رسم، پرچم را در آن فرو خواهم کوبید. و سپس خودم را جمع خواهم کرد و به آرامش خواهم رسید. – این لذت از عشق و سعادت برایم بزرگ‌تر است…»

  • مشخصات کتاب
  • نقد و بررسی
  • پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب موسم هجرت به شمال
تعداد صفحه ۱۴۰
قطع رقعی
نوع جلد شومیز
وزن ۱۳۰ گرم
شابک ۹۷۸۹۶۴۳۶۲۴۶۱۳
نقد و بررسی کاربران (۰)

۵

۱ نظر
۵
۴
۳
۲
۱
اولین نفری باشید که نقد و بررسی می‌کند
نمونه کتاب