معرفی و بررسی کتاب ۶۶ قصه از هانس کریستین آندرسن
کتاب «۶۶ قصه از هانس کریستین آندرسن»، اثری بسیار جذاب است که در ژانر داستانی قرار دارد و در قالب مجموعهٔ داستان نوشته شده است. این کتاب برای اولین بار در سال ۱۳۸۸ هجری شمسی توسط انتشارات قدیانی به انتشار رسید و در همان سال موفق شد تا به عنوان کتاب برتر در پنجمین جشنوارهٔ کتابهای برتر انجمن کودک و نوجوان دست پیدا کند. البته بد نیست بدانید که انتشارات قدیانی، یکی از معدود ناشران باکیفیت ایرانی است که به صورت تخصصی بر روی ادبیات کودک و نوجوان تمرکز کرده است و همین مساله باعث میشود تا اگر قصد خرید کتاب حاضر را داریم، از کیفیتش کاملا مطمئن باشیم.
۶۶ قصه از هانس کریستین آندرسن تاکنون به چاپ نهم خودش رسیده است و استقبال بالایی از مخاطبان را به سمت خودش جلب کرده است. ۶۶ قصه از هانس کریستین آندرسن را پریسا همایون روز به زبان فارسی برگردانی کرده است؛ کتابی بلندبالا که ۸۴۷ صفحه از قطع وزیری را شامل میشود و با جلدی سخت (گالینگور) به بازار نشر عرضه شده است.
موضوع کتاب ۶۶ قصه از هانس کریستین آندرسن
موضوع این کتاب از نامش هم مشخص است؛ کتابی که ۶۶ قصهٔ جالب از هانس کریستین آندرسن را در خودش جای داده است. اما یک سری از مسائل هستند که به جذابیت این کتاب کمک میکنند. اولین نکته، ترجمهٔ خوب و روانی است که پریسا همایونروز انجام داده است. ترجمهای که باعث میشود حتی اگر نخواهید آن را برای کودک بخوانید و خود کودک به سراغ مطالعهاش برود، کاملا آن را درک کند و بفهمد.
اما یکی دیگر از جذابیتهای کتاب حاضر که معمولا در آثاری اینچنینی (کودک و نوجوان) نیاز است اما مغفول میماند، بهره بردن انتشارات در چاپ کتاب از نقاشی مناسب با داستان است. درواقع تصویرگریهایی که در لابهلای داستانها آمدهاند باعث میشوند تا کشش بیشتری برای مطالعهٔ کتاب پیش بیاید؛ تصویرگریهایی که توسط محسن حسنپور اجرا شدهاند.
آشنایی با هانس کریستین آندرسن، نویسندهٔ کتاب
هانس کریستیان آندرسن یا آندرسون (به دانمارکی: Hans Christian Andersen)، یکی از مشهورترین نویسندگان حوزهٔ کودک و نوجوان و همچنین به طور کل فضای داستان کوتاه است. کسی که داستانهایش به ۱۵۰ زبان جهانی ترجمه شدهاند، تاکنون میلیونها نسخه فروش رفتهاند و نویسندهشان را به شهرتی ماندگار رساندهاند.
او بیش از هر چیزی در محتوای قلم خودش به خلق آثاری با زمینههای غیر واقعی و عجیب و غریب تعلق خاطر داشت و درواقع با نوشتن داستانهایی کودکانه که تخیلی بودند در یادها مانده است؛ چنانکه زادروز این نویسندهٔ کودک و نوجوان را به عنوان مبدأیی برای روز جهانی کتاب کودک نامگذاری کردهاند.
این نویسندهٔ قرن نوزدهمی بیش از دویست اثر را در کارنامهٔ خود به جای گذاشته است که نام بردن از همهٔ آنها غیر ممکن به نظر میرسد؛ اما فیالحال از مشهورترین کتابهای هانس کریستین آندرسن میتوانیم به آثاری همچون پری دریایی کوچولو، دختر بندانگشتی، جوجه اردک زشت، زندگی من، ملکهٔ برفی، دخترک کبریت فروش و لباس جدید پادشاه اشاره داشته باشیم.
خرید کتاب ۶۶ قصه از هانس کریستین آندرسن را به چه افرادی پیشنهاد میکنیم؟
قصه چیزی است که نمیشود آن را محدود به کودکان کرد؛ درواقع هرچه هم که بزرگ شویم، خاطره و نوستالژی کودکی و شنیدن قصه از جانب پدر و مادرهایمان را فراموش نخواهیم کرد؛ بنابراین نباید این کتاب را صرفا به کودکان و نوجوانان پیشنهاد کنیم؛ اما قطعا اگر کودک یا نوجوانی دارید که میخواهید قصهٔ خوب بشنود، این کتاب را در خاطر داشته باشید.
جملاتی از کتاب ۶۶ قصه از هانس کریستین آندرسن
«پسرک با آه و ناله گفت دیگر نمیتوانم تحمل کنم. تمام مدتی که اینجا بودهام اشکهای حلبی ریختهام. این خانه خیلی دلگیر و غمانگیز است. ترجیح میدهم به جنگ بروم و دستها و پاهایم را از دست بدهم. اینطوری لااقل زندگیام تنوع پیدا میکند. دیگر نمیتوانم اینجا بمانم. حالا دیگر میدانم خاطرات قدیمی چطور به کسی سر میزنند و همراه خودشان چه میآورند. یکی از خاطرات قدیمی خودم به سراغم آمد. باید بگویم که تجربهٔ خوشایندی نبود. کم مانده بود از روی همین گنجه پایین بپرم؛ برای اینکه میتوانستم شما در خانهتان به وضوح ببینم. انگار درست مقابل چشمانم بودید. دوباره میتوانستم شما را ببینم که حتما تو هم آن را به یاد داری؛ شما بچهها مثابل میز ایستاده بودید و مثل هر یکشنبه سرود مذهبی میخواندید. این کار را از صمیم قلب انجام میدادید. پدر و مادرتان نیز همراه شما سرود مذهبی میخواندند. بعد در باز شد و خواهر کوچکتان ماری داخل اتاق دوید. او نباید به آنجا میآمد؛ برای اینکه هنوز دوساله هم نشده و هر وقت صدای موسیقی یا آواز میشنود، میرقصد! »
«صبح روز بعد، بچهها در حالی که نان و تمشک میخوردند، روی تودهٔ بزرگی از هیزم میان قایق نشستند. قایقران و شاگردش با دو تیرک بزرگ قایق را جلو راندند. قایق در جهت جریان آب حرکت میکرد و به سرعت در رودخانه و دریاچههایی که سر راهشان بود، پیش میرفت. گاهی اوقات به نظر میرسید درختان و نیهای آبی، مسیر رودخانه را مسدود کردهاند؛ ولی همیشه راهی باریک برای عبور پیدا میشد. درختان کهنسال روی آب خم شده بودند و بلوطها با شاخههای خمیده و عریانشان شبیه به پهلوانهایی بودند که آستینهایشان را بالا زده بودند تا بازوهای عضلانیشان به نمایش گذاشته شود. »
«سرانجام مالی به او گفت: «من دختر صادقی هستم و میخواهم حقیقت را به تو بگویم. همهچیز نسبت به زمانی که کودک بودیم و با هم بازی میکردیم، تغییر کرده؛ هم در ظاهر و هم در باطن. آنتون! عادت و اراده هیچ کنترلی بر قلب ما ندارند. دلم نمیخواهد از من متنفر شوی، ولی به زودی خیلی از اینجا دور میشوم. باور کن همیشه از تو به خوبی یاد خواهم کرد، ولی فهمیدهام که هرگز تو را آنطور که اکنون میتوانم کسی را دوست داشته باشم، دوست نداشتهام. من هیچوقت عاشق تو نبودهام. تو هم باید این واقعیت را قبول کنی. خداحافظ آنتون! »
آنتون نیز با او خداحافظی کرد، ولی احساس میکرد دیگر دوست مالی نیست و هیچ اشکی نریخت. اگر بر آهن داغ یا یخزده بوسه بزنی، در هر دو حالت پوست لبهایت کنده میشود. آنتون دیگر به همان اندازهای که تا قبل از آن گفتگو عاشق بود، احساس نفرت و انزجار میکرد…»
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | ۶۶ قصه از هانس کریستین آندرسن |
---|---|
تعداد صفحه | ۸۴۷ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | گالینگور |
وزن | ۷۴۸ گرم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۵۳۶۴۲۵۸ |