معرفی و بررسی کتاب پدر، عشق و پسر
پدر، عشق و پسر؛ روضهٔ عقاب
«پدر، عشق و پسر» عنوان کتابی کوتاه از سیدمهدی شجاعی، داستاننویس و روزنامهنگار ایرانی است. او که رشتهٔ تئاتر را در دانشکدهٔ هنرهای دراماتیک برگزیده بود تحصیلاتش را با گرایش کارگردانی تئاتر به پایان رساند و از آن پس وارد دنیای نویسندگی شد. شجاعی تابهحال کتابهای زیادی را در حوزهٔ کودکان نوشته و ترجمه کرده است. تألیفات او برای بزرگسالان نیز بیش از پنجاه عنوان کتاب است که در قالبهای مجموعهٔ داستان، رمان، فیلمنامه، مقالهٔ بلند و ترجمه نوشته شدهاند. از مشهورترین آثار او میتوان به «دموکراسی یا دموقراضه» و «آفتاب در حجاب» اشاره کرد. پدر، عشق و پسر از آثاری است که در انتشارات خود سیدمهدی شجاعی یعنی «کتاب نیستان» به چاپ رسیدهاند. او در سال ۱۳۷۶ شمسی اقدام به راهاندازی انتشارات کتاب نیستان کرده بود. انگیزهٔ اصلی این حرکت، «معرفی و چاپ برگزیدگان ادبیات در حوزههای داستان، شعر و نمایشنامه» عنوان شده بود. این پروژه در سال ۱۳۸۰ با انتشار بیش از ۲۵۰ دفتر از هنرمندان معاصر خاتمه یافت اما انتشارات نیستان تا به امروز، همچنان فعالیت ادامهداری دارد. کتاب حاضر درمورد زندگی «علیبن حسینبن علیبن ابیطالب» است که ما او را از دیرباز با لقباش «علی اکبر» میشناسیم. او فرزند ارشد امام حسین(ع) و اولین نفر از طایفهٔ بنیهاشم است که در عاشورا به شهادت نائل شد. امام حسین که علی اکبر را شبیهترین فرد از نظر ظاهری و باطنی به پیامبر مکرم اسلام میدانست پیش از شهادت در نهایت عطش به او فرمود:
به زودی جدت را ملاقات میکنی، آن حضرت تو را [آنچنان] سیراب خواهد کرد که بعد از آن هرگز تشنگیای وجود نداشته باشد.
حلول سگ اصحاب کهف در یک اسب
حیوانات زیادی هستند که در تاریخ واقعی یا اساطیری ما فراتر از یک حیوان مطرح شدهاند. دلیل این امر گاهی نوع رفتار یا زندگی خاص آنها بوده است. مانند «مری» فیلی که بهخاطر فرارش از سیرک توسط آمریکاییها اعدام شد یا پرندههای ابابیل که با حملهٔ خود باعث شکست ابرهه در داستان تخریب کعبه شدند. اما بیشتر اوقات وابستگی این حیوانات به صاحبان خاص و مشهورشان، باعث شهرت آنها شده، مثل رخش، اسب رستم یا هدهد، پوپک همیشه همراه سلیمان یا سگ اصحاب کهف. شجاعی در کتابش از اسبی خاص نام میبرد که شاید زیر سایهٔ اسب امام حسین (ذوالجناح) گم شده باشد. «عقاب» نام اسبی است که در آغاز کودکی به پیامبر(ص) هدیه داده شد و پس از سالها و گذشتن چند نسل، به حضرت علی اکبر رسید. شجاعی، دوربین اثرش را به دست این اسب میدهد و اجازه میدهد تا او برای لیلا، مادر آن حضرت که به علت بیماری در کربلا حضور نداشت روضه بخواند. درخلال روضهٔ این اسب با گوشههایی ریز و درشت از زندگی علی اکبر آشنا میشویم، البته با تمرکز بر واقعهٔ عاشورا. این اسب که همواره در زندگی علی اکبر با او همراه بوده است از جنبهها و حکایاتی میگوید که کمتر کسی دیده و شنیده؛ برای مثال درمورد شباهت زیاد چهرهٔ علی اکبر به پیامبر اسلام در روز عاشورا میگوید:
فغان از سپاه دشمن برخاست که والله این رسولالله است! این پیامبر خاتم است! این نبی مکرم است! هول در دل ابنسعد افتاد. او سوار را خوب میشناخت، اما با گمان مردم چه باید میکرد؟! این انفعال و اضمحلال که در سپاه او افتاده بود، عنان را از دستش میربود و کار به فرجام نمیرسید… فریاد زد که این کجا و پیامبر کجا؟! عقلتان کجا رفته مردم؟! یکی با صدای لرزان و ملتهب گفت که پس او کیست؟ من پیامبر را به چشم دیدهام. هماوست بر قلهٔ شباب و جوانی! و دیگری فریاد زد که کور شوم اگر این همان محمد نباشد که من با همین دو چشمم دیدهام! و سومی شمشیر از نیام برکشید و گفت که ابنسعد! ما را کشاندهای به جنگ با پیامبر؟!
درمورد شخصیت علی اکبر و وجاهت و جبروت و اصالتش نقل میکند:
معاویه را یادت هست به هنگام خلافت و آن پرس و جویش از اطرافیان که شایستهترین فرد برای خلافت کیست؟ اطرافیان همه گفتند که تو! ای معاویه! اما کلام معاویه را به یاد داری که همان زمان میان افواه افتاد؟ گفته بود که سزاوارتر برای خلافت علی اکبر حسین است که جدش رسول خداست، شجاعت از بنیهاشم دارد و سخاوت از بنیامیه و جمال و فخر و فخامت از قبلیهٔ ثقیف.
و اصل چیزی که میخواهد بگوید رابطهٔ پدر و پسر است که در عنوان کتاب هم جای دارد:
عجیب بود رابطهٔ میان این پدر و پسر! من گمان نمیکنم در تمام عالم میان یک پدر و پسر اینهمه ارادت حاکم باشد. من همیشه مبهوت این رابطهام… گیج و منگ میشدم. میماندم که کدامیک از این دو مرادند و کدامیک مرید؟ مراد حسین است یا علی اکبر؟ اگر مراد حسین است –که هست- پس این نگاه مریدانهٔ او به قامت علی اکبر، به راه رفتن او، به کردار او و حتی به لغزش مژگان او از کجا آمده است؟! و اگر محبوب علی اکبر است پس بال گستردن و سر ساییدن در آستان حسین چگونه است؟
البته باید درنظر داشت که نگاه این کتاب یک نگاه فراواقعی و فانتزی است و نباید به آن دید تاریخی محض داشته باشیم چون بسیاری از مسائل گفته شده در اثر دارای سند تاریخی یا سند تاریخی معتبر نیستند.
همای رحمتی برای علیبن الحسین
لحن حماسی و عاشقانهٔ شجاعی در «پدر، عشق و پسر» آنچنان زیباست که با وجود قالب متفاوتش ما را به یاد غزل شاهکار «همای رحمت» از استاد شهریار میاندازد. او میخواهد یکی از زیباترین و ادبیترین روضههایی که به عمرمان شنیدهایم را به خورد گوشمان بدهد و کل داستان را به نیت روضههای ده شب اول محرم در ده فصل روایت میکند. کلیدی که شجاعی برای درک این قضیه درنظرگرفته اسم هر فصل است، او به جای لفظ فصل از واژهٔ مجلس گذاشته؛ به یاد مجالس روضهخوانی اباعبدالله… مجلس اول چگونگی وصال عقاب به علی اکبر است. این قضیه با هدیهٔ امام به فرزندش اتفاق میافتد. مجلس دوم فلشبکی است به تولد حضرت. مجلس سوم به کربلا میرویم و روز ماقبل واقعه. جایی که امان به سراغ علی و عباس میآید و پیشنهاد میدهد ابالفضل و علی اکبر، امام را ترک کنند و با مصونیت کامل به سپاه دشمن بپیوندند. پیشنهادی که طبیعتا رد میشود و نویسنده اشاره میکند اولین کسانی که در شب واقعه با امام، تجدید بیعت کردند این دو بودند. مجلس چهارم روایت سقایت علی اکبر است؛ عقاب برای ما نقل میکند که پیش از عباس، این علی اکبر بوده که شب عاشورا به همراه بیست پیاده و سی سوار برای آوردن آب به دل سپاهیان دشمن زده و پیروزمندانه بازگشته است. مجلس پنجم شروع دوگانهٔ رابطهٔ پدر و فرزند است و از مجلس ششم وارد واقعهٔ عاشورا میشویم و برای شروع، علی اکبر رجز کوبندهای میخواند:
این منم، علی، فرزند حسین بن علی! سوگند به بیت الله که ماییم پرچمدار ولایت نبی. به خدا قسم که این دشمن بیپدر نمیتواند بر ما حکومت کند…
مجلس هفتم و هشتم به ترتیب درمورد عطش طولانی و سرانجام جنگ منجر به شهادت سبط اکبر علی است. در مجلس نهم بیقراری امام به خاطر از دستدادن فرزندش روایت میشود و در مجلس آخر، عقاب به لیلا میگوید که او در حال نزع و مرگ است و برای ادامهٔ داستان سراغ امام سجاد(ع) را بگیرد. پایانی غمبار اما با روزنهای امید از ادامهداری پیام عاشورا در خاندان امامت…
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | پدر، عشق و پسر |
---|---|
تعداد صفحه | ۸۷ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۱۰۸ گرم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۳۳۷۳۲۹۰ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
کتابهای زیادی از زندگی امامان به جا مانده و به شرح حال آنها پرداختهاند اما این بار با کتاب متفاوتی رو به رو هستیم که با دیدی متفاوت به شرح واقعه زندگی یکی از امامان معصوم پرداخته. کتاب پدر، عشق و پسر اثر سیدمهدی شجاعی با موضوع زندگی علیبن حسینبن ابیطالب که ما او را با نام (علی اکبر) میشناسیم است. او فرزند بزرگ امام حسین(ع) است که در واقعهٔ عاشورا حضور داشت و به شهادت رسید. علی اکبر اولین نفر از طایفه بنی هاشم است و نزدیکترین فرد از نظر ظاهری و اخلاقی به پیامبر از نظر پدرش امام حسین(ع) است. شجاعی در این کتاب دست به کار متفاوتی زده و از دید اسبی به نام عقاب به واقعه نگاه کرده. اسبی که در کودکی پیامبر به او هدیه داده شد و پس از همراهی او با چند نسل به علی اکبر رسیده است. او از تمام وقایع مربوط به زندگی علی اکبر باخبر است و به خوبی او را میشناسد. عقاب در این کتاب برای لیلا مادر علی اکبر که به دلیل بیماری در کربلا حضور نداشت روضه میگوید و میان آن از وقایع عاشورا و حتی زندگی علی اکبر میگوید. اما باید این را در نظر گرفت که این روایات نگاهی فرا واقعی دارد و فاقد سند تاریخی معتبر است و نباید دیدی واقعی نسبت به آن داشت.