افسانه قدرت مردانه
لوگوس
وارن فارل
احسان شاهقاسمی
معرفی و بررسی کتاب افسانه قدرت مردانه
برخی از کتابها هستند که ورای نقش عمومی کتاب، یعنی آگاهیبخشی، میتوانند پلی برای رسیدن شما به اطلاعاتی جدید و بکر باشند و گویی که چشم شما را به حقایقی که تا به حال ندیده و نشنیدهاید باز کنند. شاید به همین واسطه است که خرید کتاب افسانهٔ قدرت مردانه و مطالعهٔ آن میتواند باعث شود تا به شکل جدیدی به دنیای پیرامون خود نگاه کنید. چهاینکه «افسانهٔ قدرت مردانه» از اسم هجوآلود خودش (به انگلیسی: The Myth of Male Power) هم فریاد میزند که در پس طنز سیاه و تلخ خودش، قرار است اطلاعاتی کمتر دیده شده را به مخاطب حوزهٔ علوم اجتماعی عرضه کند. افسانهٔ قدرت مردانه برای اولین بار در سال ۱۹۹۳ میلادی توسط وارن فارل، آموزگار، کنشگر اجتماعی و نویسندهٔ مشهور اهل ایالات متحدهٔ آمریکا نوشته شد. کتابی که خیلی سر و صدا به پا کرد، زیرا از جنبههایی از برابری جنسیتی صحبت میکرد که پیش از آن گفته نشده بود؛ یا بهتر بگوییم، سعی شده بود که به محاق برود. این کتاب در سال ۱۳۹۹ هجری شمسی توسط نشر لوگوس به زبان فارسی برگردانده شد و به چاپ رسید. مترجم این اثر، احسان شاهقاسمی، استاد گروه ارتباطات در دانشگاه تهران است. کسی که بیشتر پژوهشهای خود را در حوزههایی همچون نقد فرهنگی، مطالعات شهرت، فلسفهٔ رسانه و ارتباطات میان فرهنگی استوار کرده است. نسخهٔ نشر لوگوس از کتاب افسانهٔ قدرت مردانه مشتمل بر ۳۹۲ صفحه از قطع رقعی است که با جلدی شومیز به بازار نشر عرضه شده و هنوز تجدید چاپ نگردیده است.
موضوع کتاب افسانهٔ قدرت مردانه
شاید برایتان جالب باشد که بدانید وارن فارل، نویسندهٔ کتاب افسانهٔ قدرت مردانه، تا جایی کاملا همسو با نظریهای بود که معتقد است مرد در طول تاریخ از قدرت بیشتری برخوردار بوده است. این نظریه که بیشتر با عنوان نظریهٔ مردسالاری شناخته میشود، معتقد است که مردان به صورت آگاهانه و با فشار اعمال کردهٔ خودشان، زنان را به محاق برده و به عنوان جنس دوم در جامعه معرفی کردهاند. اما فارل بعد از مدتی بلندبالا و در نیمهٔ قرن زندگیاش (پنجاه سالگی) تحت شرایطی به این نتیجه رسید که تمام یافتهها و اعتقادات قبلیاش در دوران زندگی، اشتباه بودهاند. او به این نتیجه رسید که برخلاف باورهای عمومی و تبلیغشدهٔ همیشگی، مردان موجوداتی خاموش و ستمدیدهاند که نهتنها وظیفه دارند در کارهای سخت، دور از خانواده، خطرساز مانند جنگ و… مشارکت داشته باشند، بلکه همواره با برچسبهایی مانند متجاوز، زورگو، حقخور، تنبل و… هم توسط زنان مورد آسیب روحی قرار میگیرند. فارل بعد از این دریافتها به نگارش افسانهٔ قدرت مردانه مشغول شد؛ کتابی که در حمایت از حقوق اساسی مردان نوشته شده است.
فمینیسم
گفتیم که افسانهٔ قدرت مردانه درمورد حقوق مردان نوشته شده است؛ اما این کتاب در شعار خود (و همچنین در عمل) ثابت میکند که حمایت از یک جنس، میتواند به معنای نفی حقوق جنس دیگر برداشت نشود. درواقع دید فارل در کتاب حاضر یک دید انسانی است که حتی با فمینیسم موج اول و دوم موافق است؛ اما امواج بعدی فمینیسم که حقوق مردان را نفی میکنند از نظر فارل محکوم شدهاند.
آشنایی با وارن فارل، نویسندهٔ کتاب
وارن فارل یا وارن فرل (به انگلیسی: Warren Farrell) همانطور که در بالا هم گفتیم، آموزگار، کنشگر اجتماعی و نویسندهٔ اهل ایالات متحدهٔ آمریکا است. این نویسنده اعتقاد دارد که باورهای عمومی از مردسالاری و قدرت خارقالعادهٔ مردانه، صرفا ساختههایی مصنوعی از سوی مکتب فمینیسم بودهاند؛ او در این باب، مردان را اتفاقا افرادی معرفی میکند که جنس دوم هستند. زیرا معمولا جان آنها ارزش ندارد و به مخاطره میافتد، باید هزینهٔ زندگی جنس مونث را تامین کنند، از خانوادهٔ خودشان دور باشند و نهایتا به جای تقدیر و تشکر به ازای این همه فداکاری، انواع انگهای منفی را به پیشانی خود بپذیرند! فارل علاوه بر کتاب حاضر، شش کتاب دیگر را هم نوشته است که او را به جوایز و افتخارات زیادی رهنمون ساختهاند؛ ولیکن آثار دیگر او تاکنون به زبان فارسی ترجمه نشدهاند. ضمنا فارل با تحصیلات والای خود که در پیاچدی علم سیاست از دانشگاه نیویورک و کارشناسی علوم اجتماعی از دانشگاه مونتکلر خلاصه میشوند، تخصص خود برای نگارش کتاب حاضر را اثبات کرده است.
جملاتی از کتاب افسانهٔ قدرت مردانه
چالش برای زنان این است که همانقدر که برای تجربهٔ ناتوانی زنان دیگر شنوا هستند، آمادهٔ شنیدن تجربهٔ ناتوانی مردان هم باشند. به همان اندازه که برای زنانی که برای پول، تنفروشی میکنند نگرانند، برای مردانی که برای پول به ارتش میپیوندند هم نگران باشند. مردان به این دلیل در درد دل کردن خوب عمل نمیکنند که یک عمر برای شناخت اینکه چه موقع آن احساسات را برای شما بگویند تمرین نکردهاند. از این روست که وقتی آنها کتابی میخوانند که آنها را برمیانگیزد تا تغییر بیافرینند، ممکن است با لحنی خشن حرف خود را بزنند!
فمینیسم جهان را قانع میکند که ما در یک جهان جنسیتگرا، مردچیره و پدرسالار هستیم و بدین وسیله قدرت قربانی بودگیِ زنانه را توجیه میکند. این کتاب تبیین میکند چرا جهان پیشتر دوجنسگرا، مدر-زن چیزه و پدرسالار و مادرسالار (هرکدام به شیوهٔ خود) بود. این کتاب تبیین میکند چرا پدرسالاری و چیرگی مردانه به مثابه یک کد-واژه برای دورریختنی بودن مردان به کار گرفته شد. در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ توانایی فمینیسم برای مفصل بندی سویهٔ روشن زنانه و سویهٔ تاریک مردانه باعث شد مجلهها، برنامههای گفتگومحور، کتابهای خودبهسازی و برنامههای تخصصی تلویزیونی زنانه، همگی واژهٔ مترقی را متردف با زنان قربانی شده و مردان قربانی کننده معرفی کنند؛ اما آنها به ندرت مردان را به مثابه قربانی (قربانی اتهامها، بدرفتاری عاطفی، محرومیت از دیدار فرزند و…) معرفی میکردند و تقریبا هرگز نمیبینید که این رسانهها زنان را به مثابه قربانی کننده نمایش دهند.
فمینیسم میگوید خدا میتواند زن باشد، اما هرگز نمیگوید شیطان میتواند زن باشد. فمینیسم سویهٔ روشن مردانه و سویهٔ تاریک زنانه را نادیده میگیرد. فمینیسم نمیپذیرد که هر فرد در درون خود هر دو جنسیت را دارد. وقتی مسالهٔ آزار جنسی در جامعه به بحث گذاشته شد. به ما گفتند «مردان نمیفهمند! » در حالی که درواقع هیچکدام از جنسها آن را نمیفهمند. مردان متوجه ترسهای زنان از آزار که حاصل نقش منفعل آنهاست نمیشوند، اما زنان هم متوجه ترس مردان از واپسزنی جنسی که ناشی از نقش آغازگر مردانه است، نیستند. هر جنس آنچنان با آسیبپذیری خودش درگیر است که هیچکدام از جنسها متوجه آسیبپذیری جنس دیگر نیستند.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | افسانه قدرت مردانه: چرا مردان جنس دورریختنی هستند |
---|---|
تعداد صفحه | ۳۹۲ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۳۷۶ گرم |
شابک | ۹۷۸۶۲۲۶۲۸۸۵۴۵ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
تصورش را کنید که بعد از سالها پیروی از یک تفکر و معتقد بودن به آن به این نتیجه برسید که کاملا اشتباه بوده و برایتان ثابت شود که آن طور که شما فکر میکردید نبوده. حالا باید با این قضیه چه کار؟ این مسئله برای وارن فال هم اتفاق افتاد. او معتقد بود که مردان در طول تاریخ قدرت را تصاحب کردند و با فشار آوردن به زنان آنها را تبدیل به جنس دوم کردند. او این تفکر را سالها به همراه داشت تا زمانی که به این نتیجه رسید که هرآنچه در مورد این قضیه فکر میکرده اشتباه است و بر خلاف آن چیزی که در جامعه و باورهای مردمی دیده است به مردان ظلم شده چراکه مردان هستند که وظیفهٔ انجام کارهای سخت را برعهده دارن، این مردان هستند که مجبور به شرکت در جنگ هستند و در نهایت عنوانین متجاوز و ستمگر و تنبل به آنها داده میشود. در بعضی از موارد از طرف زنها آسیب روحی میبینند. او مخالف حقوق زنان نیست و جنس زن و مرد را برابر میداند اما از این دیدگاه هم به قضیه نگاه میکند که بعضی از جنبههای فمنیسم به حقوق مردان آسیب میزند و فقط این زنان نیستند که حقوقی دارند و باید از آن دفاع شود.