معرفی و بررسی کتاب معلم پیانو
چگونه میتوانم به تو اعتماد کنم؟ برایم دلایلی موجه بیار. هرچقدر هم که از امنیت جامعه امروز سخن بگوییم، باز هم عواملی پیدا میشود که ترس رو در وجود آدمیزاد برانگیزد. آدمی نیازمند آموزش و کسب تجربیات روزافزون است. درعصر امروز که عصر ارتباطات و تکنولوژی شناخته میشود انسانها نیاز دارند تا با پا گذاشتن به جامعه دچار اشتباهات ریز و درشتی شده و از آنها درس بگیرند. خانواده دلسوزترین بخش جامعه برای هر فرد محسوب میشود و نگرانی خانواده برای فرزند خود امری طبیعی است چون والدین همیشه خواستار بهترینها برای فرزندان خود هستند. خواستههای نسل جوان و نوجوان هر دهه و هر دوره دچار تغییرات خاص خود میشود و این خواستهها برخاسته از نیازهای آنها است که این نیازها برای تمام جوانان وجود دارد. شرایط سنی حساس برخی نوجوانان گاهی موجب میشود ناخواسته در شرایطی قرار بگیرند که بدون اینکه بدانند و بخواهند در خطر قرار بگیرند. در این شرایط آنها بیش از پیش به والدین خود و نصیحتهای آنها نیازمندند.
کتاب «معلم پیانو» به قلم چیستا یثربی کتابی است که اصلیترین موضوع آن اهمیت توجه خانواده به فرزندان است. این کتاب از علاقه و ازخودگذشتگی میگوید. کتاب معلم پیانو همچنین به نیازهای جوان و نوجوان هم اشاره خاصی دارد.
خلاصهای از کتاب معلم پیانو
شخصیت اصلی کتاب معلم پیانو، مرجان مفتخر نقاش بسیار حرفهای است؛ که پس از طلاق خود نسبت به نقاشی تنفر پیدا کرده و آن را رها میکند. مرجان در زمان روایت کتاب تلاش دارد تا بهترین محیط و فضا را برای دخترش کیمیا به وجود آورد تا کمبود حضور پدر را حس نکند و برای او هم پدر باشد و هم مادر. ماجرا از آنجا شروع میشود که مرجان متوجه میشود که کیمیا در حال آشنایی و مکاتبه با پسری به نام شایان است. شایان معلم پیانو است و مرجان تصمیم میگیرد که برای آشنایی بیشتر با این پسر به او پیشنهاد دهد که معلم پیانوی کیمیا شود. کیمیا در دوران نوجوانی و بیتجربگی است. مادر که از سر کنجکاوی و مراقبت از فرزند خود از این رابطه باخبر میشود، پس از آشنایی با پسر جوان، به وی پیشنهاد میدهد تا برای آشنایی بیشتر با دخترش، برای تدریس پیانو در خانهشان حضور یابد تا بتواند از نزدیک مراقب کیمیا باشد. این داستان با اتفاقات عجیبی ادامه مییابد تا درنهایت به همه ثابت شود که بهترین انتخاب برایشان کدام است. در این داستان شاهد فداکاری و کارهای خلاقانهای خواهیم بود که یک مادر برای دخترش انجام میدهد.
کمی دربارهٔ چیستا یثربی؛ نویسندهٔ کتاب معلم پیانو
چیستا یثربی متولد ۲۷ مهر ۱۳۴۷ در آلمان است. یثربی علاوه بر نویسندگی و نمایشنامهنویسی تئاتر و سینما در حوزه شعر و نقد هنری هم فعالیت دارد. او دارای لیسانس و فوق لیسانس روانشناسی از دانشگاه الزهرا است و فعالیت خود را در حوزه تئاتر از سال ۱۳۶۸ شروع کرد. او در نمایشنامهنویسی بسیار توانا و صاحب سبک است و از نمایش نامههای پرطرفدار او میتوان به «جمعه دم غروب»، «چنگیزخان»، «اتاق تاریک»، «کارناوال با لباس خانه»، «حیاط خلوت»، «مهمان سرزمین خواب»، «زنی که تابستان گذشته رسید»، «سرخ سوزان»، «یک شب دیگر هم بمان سیلویا» و «زنی برای همیشه» اشاره کرد. و همچنین از داستانهای او میتوان از کتابهای معلم پیانو، پستچی، شیدا و صوفی، او یک زن، پری کوچک دریایی، زنی از کوچه پشتی، اسرار انجمن ارواح، کوتاه کردن موی مرده، گاردن پارتی در برف، چشمهایش میخندد، خواب گل سرخ و… نام برد.
کتاب معلم پیانو به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
این کتاب به تمامی والدین پیشنهاد میشود؛ به خصوص اگر ارتباط گرفتن با فرزندتان برای شما کار آسانی نیست! اختلاف سنی که بین اکثر پدر و مادرها و فرزندان وجود دارد باعث میشود تا کودکان و اغلب نوجوانان این تصور را داشته باشند که والدین توانایی درک آنها را ندارند. والدین هم به دلیل تفاوت شرایط با دوران کودکی خودشان امکان دارد به خودشان تلقین کنند که هیچوقت نمیتوانند فرزند خود را درک کنند پس تمرکز خود را بر برآورده کردن نیازهای مادی او میگذارند تا نیازهای احساسی! این کتاب به نوجوانان هم فراوان توصیه میشود به خصوص کسانی که همچنان باور دارند که آدمهایی با اختلاف سنی زیاد هرگز یکدیگر را درک نخواهند کرد. انسان بسیار توانمندتر از آن است که بخواهیم او را با ناتوانی در درک احساسات محدود کنیم در حالی که بزرگترین فرق ما با دیگر موجودات همین درک بیشترمان است.
جملاتی از کتاب معلم پیانو
طوفان بود، حتما همه میخندیدند که در آن طوفان نوح که داشت همهٔ گرد و غبار جهان را به سر و صورتم میریخت، با کفشهای پاشنه بلند، دربهدردنبال آدرسی میگشتم که کسی تا حالا اسمش را نشنیده بود. انگار آدرسی از کرهٔ مریخ میخواستم! کوچهٔ شباهنگ… جوری نگاهم میکردند انگار فحش دادهام! نمیدانم علتش طوفان بود یا موهای آشفتهٔ من در باد که از زیر شال زده بودن یا حسی که در طوفان، مرا به آن کوچه برده بود. آن هم در محلی که نمیشناختم… بالاخره از پشت چنارها تابلوی کوچهٔ شباهنگ پیدا شد و بعد آن، تابلوی کذایی آموزشگاه موسیقی شایان. یک لحظه تردید کردم. واقعا باید میرفتم؟ بله. من مادر بودم و باید میرفتم… پای تلفن گفته بود طبقهٔ پنجم. اما نگفته بود آسانسور ندارد. حتما نمیدانست قلب من نباید تند بزند… بین طبقهٔ سه و چهار خواستم لحظهای استراحت کنم، ولی با خودم گفتم: بلند شو مرجان! از همین اولش میخوای ضعف نشون بدی؟ شاید اصلا عمدی باید طبقهٔ پنجم باشه که تو رو امتحان کنه. رسیدم. نفسنفس میزدم. دختر جوانی با ناخنهای مصنوعی سفید و سرمهای، فرم ثبت نام را مقابلم گذاشت و طوری نگاهم کرد انگار از جنگ برگشتهام…
چشمانم را بستم، نفس عمیقی کشیدم. دستم را روی پیانو گذاشتم و نُت اول آمد، نُت دوم، نُت سوم، فراز و فرود. موتسارت فکر میکرد بعد از این آهنگ میمیرد و مرد.
خرافه همیشه خرافه نیست. اینکه پدر شایان میگوید خوابیدن، سخت نیست… خوابهایی که میبینم سخت است. پیانو زدن سخت نیست… ولی چیزی که ما را به پیانو زدن وامیدارد سخت است. نُتها میآمدند و میرفتند. انگشتانم پیانو را نوازش میکرد. انگشتانم انگار پرش میکرد. از یک کلید روی کلیدی دیگر، از کلید سفید روی کلیدِ مشکی تند و تند! اگر یک لحظه توقف میکردم انگار نفس شایان متوقف میشد. اگر یک لحظه توقف میکردم، انگار آن بچه زیر لحافش تمام میکرد…
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | معلم پیانو |
---|---|
تعداد صفحه | ۱۱۲ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۱۱۰ گرم |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۸۲۱۱۱۷۴ |