معرفی و بررسی کتاب یک روز مناسب برای شنای قورباغه
نویسندهٔ کتاب «شکار کبک»، رضا زنگیآبادی، مجموعهای از داستانهای کوتاه جذاب که در بخشهای مختلف تهران اتفاق میافتد را با عنوان «یک روز مناسب برای شنای قورباغه» به چاپ رسانده است. این کتاب، توسط یکی از انتشارات معروف ایران، نشر پیدایش به چاپ رسیده و با قیمتی مناسب در دسترس کاربران قرار دارد. همانطور که از زنگیآبادی انتظار میرود، ماجرای داستانهای این کتاب راجع به خشونتی است که در زندگی روزمرهٔ هر تهرانی جریان دارد. فضای داستانها غمگین و کاملا گرفته است. سرنوشت هر کاراکتر ترسناک است و به مرگ یا خودکشی ختم میشود. داستانها بوی نم و خون و غم میدهند. برای خرید کتاب یک روز مناسب برای شنای قورباغه و آگاهی از جزئیات بیشتر کتاب، این مطلب را مطالعه بفرمایید.
دربارهٔ نویسنده، رضا زنگیآبادی
رضا زنگیآبادی، متولد سال ۱۳۴۷، نویسندهای خوشقلم است که داستانهایی متفاوت خلق میکند. داستانهایی از قتل، خودکشی و خشونتی که در لایههای ذهن و روان انسان جا گرفته است. به همین دلیل هم آثارش برندهٔ جوایز ادبی شده و بارها مورد نقد و بررسی روانشناسانه قرار گرفته است. داستان کوتاه او با عنوان «قبل از تحویل سال» در سومین دورهٔ جایزهٔ هوشنگ گلشیری انتخاب شد. کتاب «شکار کبک» نیز، در دوازدهمین دورهٔ جایزهٔ هوشنگ گلشیری، مورد تقدیر منتقدان و داوران قرار گرفت. البته جالب است بدانید که او قبل از رو آوردن به امر نویسندگی و به طور کلی داستان نویسی، به فیلمنامهنویسی و سینما علاقه داشت و در آن حوزه فعالیت میکرد. ولی در حال حاضر، سالها از فعالیت او به عنوان نویسنده میگذرد و با آثارش، از موضوعی جدید در ادبیات فارسی صحبت میکند. «خشونت» و صدای کسانی که هیچوقت شنیده نمیشوند. از جمله آثار او میتوان به شکار کبک، گاهگرازها، سفر به سمتی دیگر و شوالیههای کوچک شهر اشاره کرد.
موضوع کتاب «یک روز مناسب برای شنای قورباغه»
همانطور که گفتیم، کتاب یک روز مناسب برای شنای قورباغه شامل ۱۰ داستان کوتاه است که عنوانهای آنها از این قرار است: ملیحه چتر نداشت، دریاها دورند، رعنا وقتی که خواب است، خواب خوش اسبها، پیچهای خطرناک، میومیوهای غمانگیز پیشی برای نوشین، یک روز مناسب برای شنای قورباغه، رشد حیرتانگیز گلها در هوای آزاد، مرگ موقت مادربزرگ. این داستانها همگی سعی دارند فاجعهٔ خشونت در زندگی انسان (به خصوص تهرانیها و شهرنشینها) را به تصویر بکشد. شخصیتهای داستان، هوایی سرد و گزنده را تجربه میکنند، در سروصدای عجیبی فرو رفتهاند و از هوای آلودهٔ تهران تنفس میکنند. شخصیتها همگی، محتاج آرامش هستند. اما هیچیک جز ابراز خشونت در زندگی به این آرامش نمیرسند. مضمون اصلی داستان «شکار کبک» که نوشتهٔ همین نویسنده است نیز، همین خشونت است. انگار زنگیآبادی قصد دارد با زبان بیزبانی از نکاتی صحبت کند که میتوانند واقعاً تاثیر گذار باشند. یکی از داستانهای این کتاب، ماجرای مردی را روایت میکند که در توالت گیر افتاده و کسی در را برایش باز نمیکند. داستان در ابتدا خندهدار و سرگرمکننده پیش میرود ولی پس از مدتی، به یاد تمام ظلمهایی که به دختر و همسرش کرده میفتد و از تمام خبط و خطاهایی که در محل کار مرتکب شده یاد میکند. اوضاع تا جایی ترسناک و گیجکننده میشود که خندههای اولیه برای داستان، بیمعنی به نظر میرسد. مضمون اکثر داستانهای این کتاب درست به همین شکل است. کاراکترها سردرگم و درگیر هستند. انگار در یک منجلاب بیتفاوتی، سردی، تنهایی و ناراحتی فرو رفتهاند و با خشونت آن را ابراز میکنند. پس خواندن آن برای کسانی که دنبال داستانهایی متفاوت و خاص ادبی هستند، کاملا مناسب است.
جملاتی از کتاب «یک روز مناسب برای شنای قورباغه»
در ادامه، بخشهایی از این کتاب را که از چند داستان کوتاه تشکیل شده در اختیارتان قرار میدهیم تا با قلم زنگیآبادی بیشتر آشنا شوید.
میخواست بگوید این بیماری پسوریازیس بیچارهام کرده اما یکباره همهٔ گلهای روی تنش شروع به خارش کرد. گفت: «همهاش به خاطر اعصابه.» «و تنهایی.» بعد صدای آرام بارش باران از پنجره آمد و ریخت روی تنهایی ملیحه. باران صورتش توی قاب پنجره هاشور میزد.
سگ بشو، مادر نشو. این را به سیاوش نگفته بود. او را دیده بود و دیگر هیچ چیز مهم نبود. بالاخره هر طور بود خودش را میرساند بندرعباس. خسته و گرسنه اما سبک و رها بود. هشت ساعت قبل بیسکویتی را که توی قطار داده بودند خورده بود. در عمرش روزی اینقدر طولانی را تجربه نکرده بود؛ روز کوتاهی در نیمهٔ زمستان. تجربهای فراموش نشدنی با طعم تلخ تنهایی. میخواست تجربهٔ این روز را به کمال برساند، میخواست صبر و تحمل خودش را بسنجد. چیزی توی ناخودآگاهش بود که او را به جلو میراند.
خواست لبخند بزند اما لبخندش یخ بسته بود. کم کم انگشتهای پایش بیحس میشدند. روی ماسههای ساحل دراز کشید. موجهای گرم میآمدند، پاهایش را میبوسیدند و برمی گشتند و دوباره و دوباره و دوباره… گرما از کف پاها به تنش راه میبرد و تمام وجودش را گرم میکرد.
باید از آدمبرفی بگذرم. باید به آدمی واقعی فکر کنم، به آدمی آرمانی؛ آدمی که وفادار است به من، به خانوادهاش، به اخلاق. مگر میشود کسی خودش را به زحمت بیندازد برای آرمان انسانی، آنوقت خودش پایبند نباشد، نه. نمیشود، نمیشود، نمیشودف نباید بشود. میشود؟ همهاش شعار است؟ آدمیزاد پیچیده است؛ پیچیده. دیشب توی قطار خوابیده بودم، مثل یک ماه قبل و یک ماه قبلتر و یک اه قبلتر از آن و… حالا امشب اینجا در این برف…
شش ماه و بیست روز دیگر پانزده ساله میشوم اما هنوز درخت پرتقال ندیدهام.
روزهای آخر پاییز کوتاهاند، تا به خانه برسم هوا تاریک شده. رعنا کنار بخاری نشسته است؛ معلوم نیست فکرش کجاست. پویان با خودش بازی میکند. نرگش همسایهٔ رعنا مثل شبهای دیگر به ما سر میزند؛ شوخ و شنگ است. از راه که میرسد از میان نوارها، نواری را برمیدارد و داخل ضبط میگذارد. صدای ویکتور خارا بلند میشود.
کسالت عصرهای جمعه تا شب هم کش میآید. عصرهای جمعه شوهر نرگس خانه است و نرگس به ما سر نمیزند. تلویزیون سیاه و سفید مثل همهٔ جمعهها فیلم ژاپنی کسالتآوری پخش میکند. پیرزن و پیرمردی ژاپنی برای مدتی طولانی روبهروی هم نشستهاند؛ بیهیچ حرف یا حتی حرکتی.
خودم را میسپارم به دود و موسیقی. مسخره است ولی دلم سی و هشت دانه زیتونی را میخواهد که بچهها خوردند؛ کاش میشد برای همیشه نگهشان دارم.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | یک روز مناسب برای شنای قورباغه |
---|---|
تعداد صفحه | ۹۲ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۱۲۸ گرم |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۲۹۶۱۱۳۶ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
تهران شهری بزرگ و پر از هیاهو است که وقتی از دور به آن نگاه کنی ممکن است برق آن هرکسی را به خود مجذوب کند. اما تمامی زیباییهای بزرگ زشتیهایی در دل خود دارند که تا به عمقشان نفوذ نکنی آنها را نمییابی. کتاب یک روز مناسب برای شنای قورباغه اثر رضا زنگیآبادی، مجموعهای از ۱۰ داستان کوتاه با عناوین: ملیحه چتر نداشت، دریاها دورند، رعنا وقتی که خواب است، خواب خوش اسبها، پیچهای خطرناک، میومیوهای غمانگیز پیشی برای نوشین، یک روز مناسب برای شنای قورباغه، رشد حیرتانگیز گلها در هوای آزاد، مرگ موقت مادربزرگ است. این کتاب دقیقا درمورد همین زشتیها و پلیدیهاست، از غم و اندوه و خشونتهایی میگوید که مردم تهران با آن روبهرو میشوند. هر کدام از این داستانها روایتی غمگین و سرد در دل یک شهر بزرگ است که شاید درگیرکننده و متفاوت از آنچه درموردش فکر میکنید باشد اما بسیار غمناک و تلخ است. نویسنده موضوعات تازهای برای خلق داستانهایش انتخاب کرده و از زاویه متفاوتی به مسائل مربوط به سوژههایش نگاه میکند و همین تفاوت در زاویه دید، کتابش را به یک مجموعه داستانی جذاب و خواندنی تبدیل کرده است. این کتاب توسط نشر پیدایش به چاپ رسیده و به بازار عرضه شده است.