اگر سرتان برای کتاب‌هایی که به فلسفه گویی پرداخته‌اند، درد می‌کند و دوست دارید بعد از خواندن یک کتاب برای مدتی، تفکرات خود را به چالش بکشید، مسلما یکی از گزینه‌های اصلی شما، کتاب جهان همچون اراده و تصور اثر «آرتور شوپنهاور»، نویسنده آلمانی بلند آوازه خواهد بود. کتابی که از سه دیدگاه مهم با نام‌های متافیزیک طبیعت، متافیزیک اخلاق و هنر که فلسفه و بنیاد نظام فکری شوپنهاور را خلق کرده‌اند، تشکیل شده است.

با چه موضوعاتی سروکار خواهیم داشت؟

نیم نگاهی به مقدمه کتاب جهان همچون اراده و تصور داشته‌ایم، در این قسمت آمده است: «نویسنده کتاب عقاید فلسفی خود را در مورد ارتباط ما با دنیایی که در حال تجربه‌اش هستیم، مطرح می‌کند. او با بیانات انتزاعی خود سعی دارد تا نتیجه بگیرد که «جهان باز نمود من است. » و آنچه که باعث درد و رنج انسان خواهد شد، نتیجه اعمال و تصمیم گیری‌های اوست». در واقع زمانی که تصمیم می‌گیرید کتاب جهان همچون اراده و تصور را بخوانید، متوجه می‌شوید که بسیاری از مسائل از دیدگاه متفاوتی توسط نویسنده تحلیل شده است؛ به طور مثال:

نویسنده برای شما اثبات خواهد کرد که، انسان علی رغم ظاهر زندگی، زمانی که از اراده و عزم راسخی برخوردار نیست، کمتر درد و رنجی را در زندگی خواهد کشید. کتاب جهان همچون اراده و تصور که در دو جلد به چاپ رسید و در جلد اول به خط دادن ایدئولوژی و فلسفه شوپنهاور خواهد پرداخت، از طرفی در جلد دوم به مسائلی پرداخته می‌شود که در واقع توجیهی بر فلسفه جلد اول خواهد بود. جلد دوم حاوی ۵۰ فصل است که قصد دارد در آن ناگفته‌های جلد اول را تمام کند و پختگی و گسترش افق تفکر آرتور شوپنهاور را در مدت نگارش جلد دوم نسبت به جلد اول نمایان کند.

دنیای وارونه فکری آرتور

سبک کتاب جهان همچون اراده و تصور در زمان خودش، یک انقلاب بود. زمانی که فلاسفه آلمان، در مورد خوش بینی می‌نوشتند، آرتور شوپنهاور با نوشته‌هایش به بزرگترین فیلسوف بدبین تاریخ غرب تبدیل شد. دنیای وارونه فکری آرتور به گونه‌ای بود که تقریبا هر آنچه که به آن اعتقاد دارید را برای شما به طور وارونه نمایش خواهد داد. خبری از امید نیست و دائما دنیا و ماهیت وجود جهان در حال نقد شدن است. از دیدگاه آرتور، بشریت حاصل یک تفکر و خالق شیطانی است و خالقی بخشنده و مهربان که بشریت را برای رسیدن به سعادت خلق کرده باشد، وجود ندارد، چرا که از دید او، مسائل زیادی نظیر بیماری، بی‌عدالتی، دیکتاتوری، کشتار، فقر، ناامیدی و مشکلات دیگر دائما توسط خود انسان‌ها در این دنیا رو به گسترش است و نویسنده با این تفاسیر، ترجیح می‌دهد دنیا را برای خود مانند یک جهنم مادی تصور کند. آرتور شوپنهاور در کتاب جهان همچون ارائه و تصور با نقد و فلسفه کانتی خود، زمینه ساز شروع خط فکری به نام آته ایستی در فلسفه غرب شد.

جهان همچون اراده، نمود سبک زندگی شوپنهاور

مسلما کتاب‌هایی که در باب فلسفه توسط فیلسوفان نوشته می‌شود، نمود تجربیات و افکاری است که در زندگی نویسندگان هر اثر، جریان دارد. در این میان، زندگی شوپنهاور نیز برای کسانی که آثارش را می‌شناسند یا قصد دارند آنها را مطالعه کنند، جالب و قابل تامل می‌باشد:

او مانند بسیاری از افراد درونگرا در اجتماع، آدمی منزوی بود، اما آنچه که باعث می‌شد تا او اندکی با انسان‌های منزوی تفاوت داشته باشد، زندگی یکنواخت اما با برنامه او بود، زندگی او مانند یک زندانی واقعی، کاملا از روی یک برنامه تکراری روزانه جریان داشت. تنهایی و مجردی به شوپنهاور این اجازه را می‌داد که هیچ برنامه جانبی دیگری نداشته باشد، او هر روز ساعت ۷ از خواب بیدار میشد و بعد از استحمام، بدون صرف صبحانه، تا وقت ناهار به نوشتن و زدن فلوت می‌پرداخت، سپس در بهترین هتل «انگلیشر هوف» ناهار گران قیمت خود را به تنهایی صرف می‌کرد، مگر در بعضی از روزها که تصمیم می‌گرفت با جمعی از افراد معروف خارجی و افسران به گفتگوی مختصری بپردازد. عصر خود را در یک کتابخانه می‌گذراند و معمولا به خواندن روزنامه تایمز لندن مشغول میشد. با مقایسه و بررسی کتاب جهان همچون اراده و تصور با زندگی شخصی نویسنده، می‌توان متوجه شد که کتاب شوپنهاور، نمود واقعی سبک زندگی اوست.