معرفی و بررسی کتاب دومین شانس
جنگ چهرهٔ کریهی از انسان به نمایش میگذارد. چهرهای خشمگین و خوفناک و به دور از هرگونه رحم و مروتی. وقتی جنگی آغاز میشود نخستین هدفی که مورد اصابت بمب و موشک قرار میگیرد و زخم عمیقی برمیدارد، اخلاق و وجدان است. و این هدف هرچند نانوشته اما مشروع تلقی میشود چون با کنار رفتن اخلاق و وجدان، به سادگی میتوان برای رسیدن به پیروزی آدمیان را کشت و خون در آسیاب جنگ ریخت. یکی از شیطانیترین جنگهایی که تاکنون رخ داده و حتی مردهها را هم به وحشت انداخت، جنگ جهانی دوم بود. جنگی که آدمها کشت و شهرها ویران کرد و به عنوان بزرگترین جنگ تاریخ بشریت شناخته میشود. دربارهٔ این جنگ و مصیبتهای حین و پس از آن داستانهای زیادی نوشته شده است که یکی از آنها کتاب دومین شانس نوشتهٔ کنستان ویرژیل گیورگیو نویسندهٔ اهل رومانی است که درد و رنج پایانناپذیر آدمی و ظلم انسان بر انسان را روایت میکند. این کتاب را عبدالرضا هوشنگ مهدوی به فارسی برگردانده و توسط انتشارات امیرکبیر چاپ و منتشر شده است.
دربارهٔ کنستان ویرژیل گیورگیو نویسندهٔ دومین شانس
کنستان ویرژیل گیورگیو به سال ۱۹۱۶ در ایالت بسرابی که بخشی از رومانی بود چشم به جهان گشود. او در دانشگاه بخارست و در رشتهٔ ادبیات و فلسفه تحصیل کرد و از آنجایی که در سرودن شعر و نوشتن داستان استعداد داشت و برای روزنامهها شعر و مقاله میفرستاد در یکی از روزنامهها مشغول به کار شد. با شروع جنگ جهانی دوم و حملهٔ آلمان به شوروی و شرکت رومانی در این جنگ بر ضد اتحاد جماهیر شوروی گیورگیو به عنوان خبرنگار جنگی به جبهه اعزام شد. شش ماه پس از آن کتاب طوفان بر فراز دنی یستر را نوشت که به خاطرش جایزهٔ سلطنتی رومانی را نصیب خود کرد. نویسندهٔ کتاب دومین شانس به علت تشویق به جنگ با کمونیستها نامش در لیست سیاه حزب کمونیست رومانی که در سالهای جنگ جهانی فعالیتش مخفیانه و زیرزمینی بود قرار گرفت و پس از اشغال رومانی توسط ارتش سرخ خانوادهاش به سیبری تبعید شدند. او به خاطر همکاری با آلمانیها پس از جنگ خودش را به نیروهای متفقین تسلیم و چهار سال از عمرش را در بازداشگاهی در آلمان شکستخورده و اشغالشده سپری کرد و در زندان کتاب دیگرش را یعنی ساعت بیست و پنجم را به رشتهٔ تحریر درآورد. گئورگیو پس از آزادی از زندان به پاریس رفت و در آنجا ساعت بیست و پنجم را منتشر کرد و با این کار بیشتر در عرصهٔ جهانی شناخته شد. اما در همان حال از سوی یک روزنامهٔ چپگرای فرانسوی متهم به همکاری با نازیها و دشمنی با یهودیها شد و به این علت به انزوا رفت و گوشهگیر شد. خانهنشینی گیورگیو اما نتوانست مانع نوشتن او شود و در این ایام دست به نوشتن کتاب دومین شانس زد که در سال ۱۹۵۲ منتشر شد و بار دیگر نام او را بر سر زبانها انداخت. کنستان ویرژیل گئورگیو در سالهای پایانی عمرش توانست شاهد سقوط رژیم کمونیستی رومانی و رهبر دیکتاتورش در سال ۱۹۸۹ باشد و سه سال پس از آن در سال ۱۹۹۲ چشم از جهان فروبست.
موضوع کتاب دومین شانس
کتاب دومین شانس از مدرسهٔ نظامی در رومانی و گفتوگویی که میان دو دانشآموز این مدرسه در جریان است آغاز میشود. این دو دانشآموز پیر پیلات و بوریس بودنار نام دارند که بودنار به سبب ردشدن در امتحان از مدرسه اخراج شده است و به خاطر رنجهایی که از کودکی متحمل شده و ناامیدی و سرخوردگی که گرفتارش گشته تصمیم میگیرد به روسیهٔ شوروی برود، سرزمینی که کمونیستها در آن حکومت میکردند. دانشآموز اخراجی علت تصمیمش برای رفتن به روسیه را اینطور بیان میکند که در آنجا اگر رنج و دردی هم باشد برای همه است و کسی به تنهایی سختی نمیکشد. در بخش دیگر کتاب ما با بازیگری آشنا میشویم که ادی تال نام دارد و آوازهٔ شهرتش در رومانی همهجا پیچیده است اما به علت یهودی بودن مورد فشار دولت آن کشور که با سیاستهای آلمان نازی هماهنگ است قرار میگیرد به طوری که از کار بیکارش میکنند و خانهاش را هم مصادره مینمایند و بر اثر این فشارها تصمیم میگیرد به فلسطین برود ولی این سفر بنابر مشکلاتی اتفاق نمیافتد و از روی اجبار به روسیه مهاجرت میکند، روسیهای که قرار نیست در آنجا اتفاقات خوبی برایش پیش بیاید. در همین بخش از کتاب شخصیت میلان پاترنیک به ما معرفی میشود که قاتل هشت هزار یهودی و ارتودکسمذهب است و چنان دست به یهودکشی زده که هیملر رهبر گشتاپو به او میگوید ما حتی در آلمان موفق به نابودکردن همهٔ یهودیها نشدیم و دولت شما (دولت رومانی) یگانه دولت ناسیونالیستی است که در ان حتی یک یهودی هم یافت نمیشود. کتاب دومین شانس به سرنوشت این شخصیتهای نامبرده به صورت مستقل و یا در راستای هم میپردازد و همچنین نگاه انتقادی به وضعیت سیاسی جهان آن روزها دارد و نشان میدهد چگونه پس از پایان جنگ در آلمانی که تحت حاکمیت نازیها بوده خشک وتر با هم میسوزد چه در قسمتی که زیر نظر آمریکاییها بوده و یا چه در مناطقی که در اشغال شورویها قرار داشته است. یا اینکه چطور کسانی که تحصیلکرده بودند و سواد بالایی داشتند مجبور به مهاجرت به کشورهایی مانند آرژانتین یا کانادا میشوند و در آنجا تن به کارهایی مثل ساعتسازی و قطع درختان میدهند. دشمنی کورکورانهٔ کشورهایی که در زمان جنگ با یکدیگر متحد بودند و پس از پیروزی بر دشمن مشترک روبروی هم قرار گرفتند هم در کتاب مورد اشاره قرار میگیرد.
جملاتی از کتاب دومین شانس
بزرگترین بدبختی که میتواند گریبانگیر یک فرد کمونیست بشود این است که از حزب اخراج شود و مجبور گردد در دنیای سرمایهداری زندگی بکند.
لهستان کشور بدبختی است. وقتی که نازیها آن را ترک کردند به جز خرابی چیزی بجا نگذاشتند. در هر قدم قبری بود بیچاره لهستان سرتاسر آن مبدل به یک قبرستان وسیع شده بود. در این حال روسها وارد شدند. اینها نیز هر چه را که باقی مانده بود گرفتند. راههای آهن کارخانهها و حتی اجاقهای خانهها را نیز با خود بردند. بیچاره لهستان.
نصف اروپا با شهرها دهکدهها اهالی و دامهایش به روسها تقدیم شد تا انگلیسیها بتوانند بهتر زندگی کنند و امریکاییها به روسها کوکاکولا بفروشند ولی افراد بیشماری کشته شده بودند. انگلیسیها هم با وجود اینکه لهستان مجارستان رومانی بلغارستان استونی لتونی لیتوانی آلمان شرقی و آلبانی را به روسها فروختند نتوانستند بهتر غذا بخورند. به چه حقی دول غربی این کشورها را با میلیونها اهالی به دولت اتحاد جماهیر شوروی فروختند؟ به چه حفی انگلیسیها کشورهای ما را فروختند؟ آیا فقط به علل سیاسی بود؟ سیاست آوای مرگ تمدن جدید است.
من هم مانند تو تصور میکنم در حال حاظر تنها جایی که قانون به آن دسترسی ندارد خانهٔ دیوانگان است. در اینجا قانون ناتوان است زیرا دیوانه شخص آزادی است و تنها کسی را که نمیتوان با قانون خرد و نابود کرد دیوانه است. این تنها شانسی است که برای انسان باقی مانده و به وسیلهٔ آن میتواند از چنگ قوانین سخت و بیرحم نجات یابد.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | دومین شانس |
---|---|
تعداد صفحه | ۴۴۰ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۴۷۶ گرم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۰۰۱۶۴۹۷ |