معرفی و بررسی کتاب خون خورده یا سرخ سیاه
«خونخورده» (با نام دیگر «سرخ سیاه») رمانی از نویسندهٔ جوان و روزنامهنگار موفق دههٔ جاری، یعنی مهدی یزدانی خرم است که برای اولین بار در سال ۱۳۹۷ هجری شمسی منتشر شد و در همین مدت کوتاه توانسته به چاپ سیزدهم برسد. «نشر چشمه» که یکی از ناشران تخصصی ادبیات است، این کتاب را در ۲۶۰ صفحه از قطع رقعی و در مجموعهٔ کتابهای قفسهٔ قرمز خود که همگی کتابهایی در ردهٔ آثار ساختارگرا، جریانگرزی و ضدژانر هستند، منتشر کرده است. خود مهدی یزدانی خرم در بخش تقدیم کتاب، نوشته است:
و این رمانی است برای خاطرهٔ یک روز؛ رمانی برای روزی در پاییز ۷۷…
از نظر محتوایی، خونخورده اثر جالبی است که به صورتی سهل و ممتنع نوشته شده است؛ از طرفی میتوان آن را با رگههایی قوی از ژانر دفاع مقدس شناخت و از سوی دیگر، میتوان ادبیات ضدجنگ را به آن نسبت داد! این چندوجهی بودن و چندژانره بودن، از مهمترین نکات مثبت اثر حاضر هستند که میتوانند مخاطب را با هر سلیقه و هر نوع تفکری پای روایتگری اثر بنشانند. مسائلی که هر دو با مطالعهٔ مصاحبههای یزدانی خرم دربارهٔ کتاب تایید میشوند و در ادامه بیشتر به همهٔ آنها خواهیم پرداخت. بنابراین بدون هیچ ملاحظه یا چیز دیگری، میتوانیم چشمبسته هم که شده پیشنهاد خرید کتاب حاضر را به شما بدهیم. خونخورده، چهارمین اثر بلند یزدانی خرم (رمان) است که ضلع سوم از یک تریلوژی (سهگانهی) داستانی محسوب میشود. سهگانهای که با کتاب «به گزارش ادارهٔ هواشناسی؛ فردا این خورشید لعنتی» شروع شد، با رمان «سرخ سپید» ادامه یافت و نهایتا به خونخورده یا همان سرخ سیاه ختم شد.
موضوع کتاب خونخورده
خونخورده به عنوان چهارمین رمان مهدی یزدانی خرم، قصهٔ پنج برادر در سالهای دههٔ شصت سدهٔ حاضر را روایت میکند و جغرافیای زیادی از ایران و خاورمیانه شامل شهرهای تهران، اصفهان، آبادان، بیروت و… را شامل میشود. شخصیت اول داستان، محسن مفتاح، دانشجوی بیست و هشت سالهای است که رویای تحصیل در شهر بیروت را دارد اما وقتی بر سر مزار این پنج برادر میرود، به نوعی سرنوشت محتوم به مرگ آنان را در میان جریانهای تاریخی، سیاسی و حتی عاشقانهٔ دورانشان به تصویر میکشد. در یک فضای غیرمنتظره که ناشی از رئالیسم جادویی پنهان اثر است. نوعی خاص از فرم قصهگویی و ژانر داستانی که عناصری خارقالعاده را در فضاهایی کاملا مانوس و واقعی وارد میکند و باعث تعجب بیشتر مخاطب و گیرایی داستان میشود. برای آشنایی با این ژانر جذاب، میتوانید مطلب «آشنایی با مکاتب ادبی- رئالیسم جادویی» را از مجلهٔ کتابچی مطالعه نمایید. باری؛ در ادامهٔ داستان درمییابیم که هر یک از این برادرها در نقاط مختلفی از جغرافیای یادشده، سرنوشتی شبیه به همدیگر داشتهاند. روایتهای این داستان از نظر فرمی به صورت غیرخطی بازگو میشوند و مخاطب به فراخور مطلب در زمان و مکانهای مختلفی قرار میگیرد. حال در این زمانها، مکانها و فضاهای مختلف، نویسنده با تکیه بر سوژهای که در بالا ذکر کردیم، از خود سوژهٔ صرف عبور میکند و رمانش را به بستری برای طرح مسائلی عمیق و اجتماعی بدل میسازد. برای مثال در خونخورده به کرّات، ماجراهایی را میخوانیم که میتوانند در باب تضادهای جزئی و کلی انسانی، مانند مذهب، جنگ، صلح، تاریخ، قومیت و… به نقد پرداخته و راهگشا باشند. در این میان، نکتهای که حائز اهمیت است، دید پلورالیستی یا همان تکثرگرای یزدانی خرم است که به هیچ ایدئولوژی خاصی به صورت متعصبانه وابسته نیست و آنقدر سعی میکند خودش را به متن وارد نسازد که ما میتوانیم مدعی شویم «پستمدرنیسم» هم در این رمان حضور دارد و نمایندهٔ این مکتب چیزی نیست جز عنصر یا مولفهٔ «مرگ مولف» که ساختهٔ ذهن دیالکتیکی و غیر تمامیتخواه نویسنده است. لازم به ذکر است که اگر میخواهید در باب مکتب یا مولفهٔ فوقالذکر آشنایی بیشتری پیدا کنید، میتوانید مطالب «آشنایی با مکاتب ادبی-پستمدرنیسم» و «آشنایی با غزل پست مدرن» را مطالعه کنید. همچنین در مطلبی با نام «نقد و بررسی کتاب خونخورده» سعی کردیم بهطور دقیقی به کتاب بپردازیم.
آشنایی با مهدی یزدانی خرم، نویسندهٔ کتاب
مهدی یزدانی خرم، زادهٔ ۲ شهریور سال ۱۳۵۸ در تهران، نویسنده، روزنامهنگار و منتقد ادبی معاصر ایرانی است که از سال ۱۳۷۵ تاکنون در حوزهٔ ادبیات فعال بوده است. او برادرزادهٔ محمدرضا یزدانی خرم، مدیر بلندپایهٔ جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود. این نویسنده، کار خود را با خبرنگاری در روزنامههایی مانند خرداد، فتح، همشهری، هممیهن، شرق، اعتماد، کارگزاران و اعتماد ملی شروع کرد و در هفتهنامههایی نظیر شهروند امروز، آسمان، صدا و ایراندخت به یادداشتنویسی مشغول بود. یزدانی خرم که در فضای مجازی، بسیار فعال است و نقدهای درخشانی را منتشر میکند، علاوه بر اثر حاضر، آثار پرفروش دیگری مانند «من منچستر یونایتد را دوست دارم»، «به گزارش اداره هواشناسی؛ فردا این خورشید لعنتی. .» و «سرخ سفید» را هم در کارنامهٔ خود میبیند و جوایزی مانند جایزهٔ ادبی واو، جایزهٔ بهترین رمان سال ۹۱، جایزهٔ بهترین رمان سالهای ۹۱ و ۹۲ از هیئت داوران جایزهٔ ادبی بوشهر و جایزهٔ ادبی چهل را از آن خود کرده است. او علاوه بر نوشتن داستان و رمان، دبیر بخش ادبیات «نشر چشمه» هم بوده و برخلاف بسیاری از مسئولین کتاب، از نظر آکادمیک هم در همین زمینه تحصیل کرده و فارغالتحصیل رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران است. بسیاری از منتقدین، یزدانی خرم را تحت تاثیر ابراهیم گلستان میدانند؛ کسی که جدای از رابطهٔ عاطفیاش با فروغ فرخزاد، به دلیل حضور در حوزههای هنری متعددی اعم از کارگردانی سینما، داستاننویسی، مترجمی، روزنامهنگاری و عکاسی شناخته میشود. اما اگر این تشابه یزدانی خرم به گلستان را هم در نظر نگیریم، سبک او با رگههایی از سبک گوتیک، یعنی توجه اغراقآمیز به تصویرپردازی، فضا و مکان در آثارش هویدا خواهد بود.
چگونگی تولد خونخورده
مهدی یزدانی خرم از آن دست نویسندگانی است که در سوژهیابی، طراحی و خلق هر کدام از آثار خود، خلاقیت ویژهای را به کار میبرد. خلاقیتهایی که بسیاری از آنها، حاصل روزها، هفتهها و بعضا ماهها تحقیق و پژوهش دربارهٔ موضوع یا مضمون مورد نظر نویسنده هستند؛ به تجربهٔ زیستی او بازمیگردند و یا مستقیما آزمون و خطای او را دربرمیگیرند. در همین راستا، یزدانی خرم دربارهٔ نگارش اثر حاضر، یعنی رمان خونخورده و چگونگی کشف سوژههای بدیعش در گفتگویی با سایت وینش اینطور میگوید:
ایدهٔ اولیه از برادران جهانآرا آمد. میدانید یکی از برادرها در نبرد خرمشهر گم شد، یک برادر در زمان شاه به جرم سیاسی اعدام شد، یکی دیگر که معروفتر است -محمد جهانآرا- در سقوط هواپیمای سی ۱۳۰ از بین رفت و برادر چهارم هم در سال ۶۷ اعدام شد. البته برادر پنجمی هم هست که الان هم در قید حیات است. اینها تقریباً هیچکدام در گورشون چیزی نیست، محمد جهان آرا جسدش سوخته بود و دو برادر دیگر اصلاً جسدشان پیدا نشد. دیگر اینکه بچگی من را بهشت زهرا زیاد میبردند. تفریح جذاب نسل من بود. بهشت زهرا پُر بود از قبرهایی که رویشان نوشته شده بود رزرو یا هنوز نمرده! قبرهای نمادینی هم بودند که بچهها شهید شده بودند اما جنازه برنگشته بود و برای پدرمادرها یک قبری درست کرده بودند. مثلاً شالی یا لباسی را دفن میکردند تا والدین بتوانند سر این قبرها عزاداری کنند. اینها برای من خیلی کنجکاویبرانگیز بود. اینها بود و قصهٔ برادران جهانآرا -که البته من کاملاً عوض کردم، اونها قصهشون چیز دیگری بود، سرنوشتهای دیگری بود در بافت دیگری- و این فُرم را ساختم.
جملاتی از کتاب خونخورده
آب باران از درز پهلوی سنگ قبر طاهر سوخته خزید پایین. تند و بیوقفه. لایههای شلشدهٔ خاک چرب را پشتسر گذاشت. از میان دو لحد سیمانی بد بُرشخورده گذشت. وارد گور شد. تنها گورِ تندار؛ تنها گورِ نشستکرده…
دوباره ذهنش میچرخید به نم جورابش و این که یادش رفته کفشش را دربیاورد در رختکن و خیالش راحت بشود که جوراب پاک است نه خونخورده. کفشش را محکمتر کشید روی آسفالت دانهدرشت خیابان کنار غسالخانه که بوی قیر تازه میداد و سیاهیاش بکر بود و نو…
امروز شنبه بود… شنبهها همیشه شلوغتر بود سرش، چون پنجشنبه کار حضوری قبول نمیکرد و اعتقاد داشت مردهها [در] روزهای شنبه از هر زمانی تنهاترند. محسن مفتاح برنامهٔ کاری روشنی داشت؛ پول میگرفت و سر قبور دعا میخواند. قرآن و مفاتیح. برای کار در خانه نمازهای قضا و البته روزههای ناگرفتهٔ دیگران را نیز میپذیرفت. این کاری بود خانوادگی، پدرش هم که دو سالی میشد رفته بود زیر خاک در ابن بابویه قرآن میخواند. او را از بچگی برده بود با خودش پای قبور و همین بود که حسن کم و کیف کارشان را خانوادههای حسابی میدانستند و وقتی پدر مرد، پسر شد جانشینش. از دانشگاه یک سال مرخصی گرفت تا خودش را وفق بدهد با زندگی تازهاش. محسن مفتاح امروزی بود، ولی اعتقاد داشت مردهها منتظر کلماتاند برای آمرزش و برای راحتتر بودن. پدرش همیشه به او میگفت «کلمه آدم زنده رو سبک میکنه، چه برسه مرده رو.
پس محسن شنبهها را گذاشته بود برای سر زدن به مشتریهایی که داشت در بهشت زهرا؛ مردههای همانهایی که معتقد بودند کلمه از راه دور به خوبی ادا کردنش از کنار گور پر از تن مرده اثر نمیکند، و سنگهایی که باید آب میخوردند و خشک میشدند در هوای آزاد…
وینستون به فیلتر رسیده بود و خنکی آب دوش لرز میانداخت بر تن ناصر. سیگار را با تأنی پرت کرد سمت راهآب فلزی که بفهمی نفهمی چند تار مو گره خورده بود به پرههایش. نارنجیِ فیلتر چرخید در آب سرد و گیر کرد بین شبکهٔ موها و پایین نرفت و ناصر نگاهش را برگرداند.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | خون خورده یا سرخ سیاه |
---|---|
تعداد صفحه | ۲۷۱ |
قطع | وزیری |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۳۰۴ گرم |
شابک | ۹۷۸۶۲۲۰۱۰۰۷۸۲ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
کتاب «خون خورده» نوشته «مهدی یزدانیخرم» نویسنده، منتقد ادبی و روزنامهنگار برجسته معاصر ایرانی است که از نشر چشمه چاپ و منتشر شده است. کتاب خون خورده در میان کتابهای قفسه قرمز این انتشارات قرار میگیرد. کتابهای قفسه قرمز ساختارگرا، ضد ژانر و جریان گریز هستند. کتاب خون خورده داستان زندگی پنج برادر را در دهه شصد به تصویر میکشد. شخصیت اصلی کتاب خون خورده جوان بیست و هشت سالهای به نام محسن مفتاح است که بر سر مزار این برادرها میرود و به صورتی داستان این پنج برادر در کتاب بازگو میشود. این پنج برادر هر کدام در نقطه جغرافیایی متفاوتی نسبت به یکدیگر بودهاند اما نکته جالب سرنوشت این برادران، این است که با وجود تفات در موقعیت جغرافیاییشان، همه آنها به نوبه خود دچار سرنوشت یکسانی شدهاند. کتاب رگههایی از رئالیسم جادویی در خود دارد و قلم بینهایت زیبا و خاص آقای یزدانیخرم شما را برای خواندن و ادامه دادن کتاب مشتاق میکند. فرم قصهگویی و بیان خاص یزدانیخرم در همان خطهای آغازین کتاب مشخص است. تضاد، عنصر بسیار قویای در این کتاب است. تضادهایی در رابطه با مسائل مذهب، جنگ، صلح و تاریخ. محتوای چند وجهی این کتاب باعث شده است تا این کتاب در دسته کتابهای ضد ژانر قرار بگیرد. هنگام خواندن بخشهای مختلف این کتاب میتوانید برداشتهای مختلفی راجع به محتوای آن داشته باشید؛ برای مثال رگههایی قوی از ادبیات جنگ و دفاع مقدس در کنار ادبیات ضد جنگ در این کتاب احساس میشود. در نتیجه نمیشود ژانر مشخصی را به آن نسبت داد که این یکی از زیباییهای خاص خون خورده است. کتاب حاضر چهارمین اثر بلند داستانی مهدی یزدانیخرم است که میتوان گفت ضلع سوم سهگانهای داستانی از وی است. این تریلوژی با کتاب به گزارش ادارهٔ هواشناسی؛ فردا این خورشید لعنتی شروع میشود، بعد با کتاب سرخ سپید ادامه مییابد و با کتاب خون خورده به پایان میرسد.