معرفی و بررسی کتاب من منچستر یونایتد را دوست دارم
کتاب «من منچستر یونایتد را دوست دارم»، یکی از چهار رمان مشهور (تا به حال) مهدی یزدانی خرم، نویسنده، روزنامهنگار و منتقد ادبی جوان معاصر است. این کتاب برای اولین بار در سال ۱۳۹۱ هجری شمسی توسط نشر چشمه در سری کتابهای قفسهٔ آبی این نشر به چاپ رسید. مجموعهای که به کتابهای ژانری، قصهگو و جریانمحور خود معروف است. این کتاب تا زمان نگارش مطلب حاضر به چاپ سیزدهم خود رسیده است که نشان از اقبال مخاطب ادبیات داستانی به من منچستر یونایتد را دوست دارم است. زیرعنوانی که نویسنده برای روی جلد انتخاب کرده عبارت است از: «دانشجوی تاریخ با دندانهای جرم گرفته…» که احتمالا برایتان توضیح خواهد داد با کتابی پر از تلمیحات تاریخی روبهرو خواهید بود. یزدانی خرم این اثر را به محمد قوچانی، روزنامهنگار مشهور و همچنین پدربزرگ مادری خودش کریم کوثری تقدیم کرده است و در ابتدای اثر، نقل قولی جذاب لوئی ژرژ سوآن (همان مارسل پروست خودمان!)، نویسنده و مقالهنویس مشهور فرانسوی آورده است:
گور پدر تاریخ!
این جمله شاید در ظاهر با ماهیت و نوع مضمونپردازی یزدانی خرم در اثر حاضر در تضاد قرار بگیرد اما عملا مانیفست من منچستر یونایتد را دوست دارم محسوب میشود! کتاب حاضر جزو برترین آثار یزدانی خرم است و علاوه بر اقبال مخاطبین عام، توانسته تحسین منتقدین را هم برانگیزد و برندهٔ جوایزی همچون تندیس بهترین رمان سال ۱۳۹۱ از جایزهٔ ادبی هفت اقلیم و همچنین برندهٔ اول جشنوارهٔ ادبی بوشهر شود. جدای از این مسائل، جهانی شدن من منچستر یونایتد را دوست دارم و ترجمهٔ این کتاب به زبانهای مختلفی اعم از ایتالیایی، ترکی و انگلیسی، نکتهای است که باعث میشود تا پیشنهاد خرید کتاب حاضر را به شما بدهیم. من منچستر یونایتد را دوست دارم، با وجود مضمون تاریخی خود یک اثر پستمدرن محسوب میشود که از عناصر و مولفههای این سبک به خوبی استفاده کرده است؛ ضمنا برای آشنایی بیشتر با این مکتب، میتوانید مطلب ما با عنوان «آشنایی با مکتب پستمدرنیسم» از مجلهٔ کتابچی را مطالعه نمایید.
موضوع کتاب من منچستر یونایتد را دوست دارم
من منچستر یونایتد را دوست دارم با محوریت یک نفر آغاز میشود و تصور روایت اول شخص مفرد (من راوی) را داریم؛ اما از جایی به بعد متوجه میشویم که قرار است دانای کل برای ما قصهگویی کند و این دانای کل کسی نیست جز شخصیت اصلی داستان من منچستر یونایتد را دوست دارم. ماجرای کتاب درمورد یک دانشجوی جوان رشتهٔ تاریخ است که به تازگی فهمیده مبتلا به بیماری مهلک سرطان شده است؛ او در دههٔ هشتاد هجری شمسی زندگی میکند و طبعا داستان هم از همانجا آغاز میشود. اما با شروع به قدم زدن این شخصیت در خیابانهای پاییزی و غرق شدن ما در تصورات او، تا سالهای حملهٔ ارتش متفقین به ایران و تسخیر کشور توسط آنان عقب میرویم و ماجراهایی تاریخی را میخوانیم. همانطور که احتمالا فهمیدهاید، کتاب پر از فلاشبک و فلاشفوروارد (یعنی رفتن روایت به جلو و عقب از نظر زمانی) است. به این نحو که داستان اصلی در ذهنیات شخصیت و داستان فرعی در زمان حال اتفاق میافتند و این دو با هم رابطهای جدی دارند. پس طبعا با داستانی خطی روبهرو نیستیم و در یک فرم دایرهای ابتدا و انتهای داستان به هم متصل میشوند. من منچستر یونایتد را دوست دارم از نظر فرمی چهار تکهٔ اول، دوم، سوم و آخر را شامل میشود و در این خلال، میتوانیم تسلط یزدانی خرم به تاریخ و بازی او با ماجراهای مهم واقعی و ارجاعات و اشاراتش به اتفاقات را دریابیم. گرچه که خود او در ابتدای کتاب میگوید:
تمام شخصیتها، اشیاء، ماجراها، خردهریزها و فضاهای این رمان واقعی هستند، ولی هر گونه تشابه از هر نوعش ربطی به چیزهایی که دور و برمان است، ندارد!
برای مطالعهٔ نقد و بررسی این کتاب از مطلب نقد و بررسی این کتاب در مجله کتابچی با عنوان «معلوم است که من منچستر یونایتد را دوست دارم!» دیدن کنید.
سوررئالیسمی جذاب
اگر بخواهیم ژانر کتاب من منچستر یونایتد را دوست دارم را بررسی کنیم، باید با قطعیت از چربیدن فراواقعگرایی (یا همان سوررئالیسم) بر سایر وجوه این کتاب چندوجهی صحبت کنیم. سبکی از داستانپردازی که ما آن را در مجلهٔ کتابچی و مطلب «آشنایی با مکاتب ادبی- سوررئالیسم» برایتان توضیحش داده بودیم. اما نکتهٔ ویژهٔ این سوررئالیسم آن جایی است که یزدانی خرم از افراد، اسامی، مکانها، زمانها و اتفاقات واقعی به صورت فراواقعی کارکرد میگیرد و باعث ذوقی وافر در نگاه مخاطبی میشود که میتواند یک قرائت جدید و البته فرضی از تاریخ خود داشته باشد.
آشنایی با مهدی یزدانی خرم، نویسندهٔ کتاب
همانطور که پیشتر گفتیم، مهدی یزدانی خرم نویسنده، روزنامهنگار و منتقد ادبی معاصر ایرانی است که در حوزههای مختلفی اعم از نگارش داستان کوتاه، رمان، تصحیح، دبیری جشنوارهها و نشرها، پژوهشگری ادبی و همچنین روزنامهنگاری به فعالیت پرداخته است. این نویسنده که فارغالتحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی در مقطع لیسانس دانشگاه تهران هم هست، فعالیت ادبی خود را از سال ۱۳۷۵ آغاز کرد. او برادرزاده محمدرضا یزدانی خرم معروف است؛ کسی که با مدیریت در پارس خودرو، پتروشیمی و ریاست فدراسیونهای والیبال و کشتی ایران شناخته میشود.
یزدانی خرم در نشر چشمه مشغول به کار است و مسئولیت انتخاب داستان برای این انتشارات را بر عهده دارد. همچنین، او هیچگاه از فعالیت مطبوعاتی دست نکشیده و همواره در روزنامهها و مجلات مختلفی مانند خرداد، فتح، همشهری، هممیهن، شرق، اعتماد، کارگزاران، اعتماد ملی، مردم امروز و… با افراد کاربلدی همچون محمد قوچانی همکاری داشته است. یزدانی خرم علاوه بر کتاب حاضر، سه کتاب خون خورده(یا همان سرخ سیاه)، سرخ سفید و به گزارش اداره هواشناسی: فردا این خورشید لعنتی… را نوشته است که به نوعی یک تریلوژی (سهگانهٔ ادبی) به شمار میآیند و به همدیگر مرتبط هستند. او برای جمیع آثارش تاکنون موفق به کسب جوایز معتبری اعم از جایزهٔ ادبی چهل به عنوان یکی از پنج امید ادبیات داستانی ایران، جایزهٔ ادبی واو و جایزهٔ جشنوارهٔ مطبوعات شده است.
آشنایی با باشگاه فوتبال منچستر یونایتد انگلیس
اگر با منچستر یونایتد انگلیس، یکی از دو باشگاه پرافتخار بریتانیا آشنا هستید که فبها المراد؛ اما اگر آشنایی خاصی با این تیم فوتبال مشهور ندارید هم چیز خاصی را از دست ندادهاید. چهاینکه برخلاف اسم کتاب، مضمون و بنمایهٔ آن وابستگی خاصی به این تیم ندارد و بدون آشنایی با آن هم توانایی ارتباطگیری با کتاب را خواهید داشت.
اما علیای حال با توجه به اسم کتاب، بد نیست بدانید که این باشگاه با مفاخری همچون سر الکس فرگوسن، سر مت بازبی، سر بابی چارلتون و بازیکنان مشهوری (در طول تاریخ) اعم از دیوید بکام، کریستیانو رونالدو، پیتر اشمایکل، روی کین و پل اسکولز شناخته میشود. منچستر یونایتد با نام مختصر یونایتد، تا به حال بیست بار قهرمان لیگ انگلستان شده است، ۱۲ و پنج بار قهرمان جامهای حذفی و اتحادیه شده است و سه بار هم به قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا رسیده است. ما ایرانیها بیشتر، منچستر یونایتد را با انتقال ناتمام مرحوم ناصر حجازی به این تیم میشناسیم.
جملاتی از کتاب من منچستر یونایتد را دوست دارم
سایهٔ کمرنگ که همان شاعر آزادیخواه بوده، از ترسو بودن سرباز مفلوک حالش به هم خورده و احساس کرده که کمونیسم اصلا ربطی به این مافنگیهای توسری خوردهٔ ترسو ندارد و به سرعت جستی زده روی هرهٔ ایوان خانهای و در حالی که سرباز مفلوک را زیر نظر گرفته بوده، بلندبلند سرود انترناسیونال خوانده و دوباره صدای پارس سگهای ولگرد را فرستاده هوا. شاعر آزادیخواه شب گذشته روح خبیث خالدار را توی گورستان ارمنیها و در حال خوش و بش با یک روح بالدار دیده بود که تمرین پرواز میکرده و هی میخورده زمین. از همان دور به فرانسهٔ غلیظی به فرشته گفته: Merde و شیشکی بلندی بسته. روح خبیث خالدار که یکهو هیبت شاعر آزادیخواه را دیده، خونش به جوش آمده و به روح ارمنی گفته که برود روی بلندی ته قبرستان و آنجا خوب تمرین کند تا راه بیفتد. بعد آمده نزدیک شاعر آزادیخواه و گفته که آنقدر فرانسه بلغور کن تا جان از دماغت بیرون بزند و بعد هم فحش ناموسی بدی داده که شاعر آزادیخواه را کفری کرده و با مشت رفته توی دک و پوز روح خبیث رانده شدهٔ خالدار…
آن شب تابستانی که قاتل شناسایی نشده در حال دید زدن زنهای لهستانی بوده، یکهو به از له کردن نان کپک زده زیر پا، به این نتیجه رسیده که شاید همین روزها تیر غیب بخورد و ناکام از دنیا برود؛ برای همین تصمیم گرفته که فردا صبح برود عکاسی و بدهد یک عکس بزرگ با کراوات از او بردارند، که بزند توی اتاق سرایداری دفتر حزب که تابلوهای اضافی لنین و مارکس را گوشهٔ انباریاش گذاشته بودهاند تا روزهای میتینگ بدهند دست جماعت. قاتل با این فکر راهش را گرفته و رفته سمت اتاقش که زودتر بخوابد و اصلا به سرش نزند که فعلا کارد روی بنیبشری بکشد! »
«نوجوان میخواسته نویسندهای مردمی شود و اولین رمانش را به دکتر مصدق تقدیم کند. پسر که پدرش از رفقا و یار غارهای قوامالسلطنه بوده، حالش از پدر و قوام به هم میخورده. یک بار هم تلاش کرده بود در یازده سالگی قوام را با تپانچهای که همیشه روی دیوار بوده، ترور کند که اسلحه فقط تقی کرده و قوام هم بلندبلند خندیده و به پدر پسر گفته که چه جنمی دارد آقازادهتان. شبش هم پدرش آنقدر با چوب کتکش زده بوده که از همان بچگی مَشی تروریستی را کنار گذاشته و عوضش توی شام پدرش علفهای خشک شدهٔ خوابآور میریخته.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | من منچستر یونایتد را دوست دارم |
---|---|
تعداد صفحه | ۲۲۵ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۲۳۴ گرم |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۲۲۹۰۱۹۹ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
من منچستر یونایتد را دوست دارم اثر مهدی یزدانی خرم کتابی به سبک فراواقعگرایی است که توانسته جوایز «برگزیدهٔ سومین دورهٔ جایزهٔ ادبی هفت اقلیم و همچنین برندهٔ اول جشنوارهٔ ادبی بوشهر» را کسب کند و به زبانهای ترکی، ایتالیایی، انگلیسی ترجمه شده است. مهدی یزدانی خرم ۴ سال برای نوشتن این کتاب صرف کرده و این متن را برای زیرعنوان انتخاب کرده است: «دانشجوی تاریخ با دندانهای جرم گرفته…». این کتاب تاریخی پستمدرن در لایههای مختلفی از زمان از زبان دانشجوی جوان رشتهٔ تاریخ روایت میشود. داستان سیر زمانی یکنواختی ندارد و در گذشته و حال و آینده در حال جریان و گشت و گذار است تا در نهایت یک داستان منسجم را روایت کند. رمانی با شخصیتهای متعدد که مانند یک پازل وارد داستان میشوند تا جایگاه خود را پیدا کنند. دانشجوی جوانی که به تازگی متوجه شده که مبتلا به سرطان است. تمام داستان ما با او همراه هستیم و ماجرا را از زبان او میخوانیم و با اون پایان میدهیم. در این بین اتفاقاتی زیادی میافتد که وقایع تاریخی-اجتماعی مربوط به دههٔ بیست به بعد است. نویسنده با قلم محسور کنندهاش این روایتهای تو در تو را به بهترین شکل کنار هم قرار میدهد. این کتاب در سال ۱۳۹۱ توسط نشر چشمه به چاپ رسید.