معرفی و بررسی کتاب مراقبت شدید
مراقبت شدید، رقابت بر سر شرارت
دنیای زندان و زندانیها با دنیای آدمهای معمولی فرقهای زیادی دارد. اگر شما در خوشبختی، تحصیل، ثروت و… باهم رقابت دارید، زندانیها در شرارت باهم رقابت میکنند. اینها را ژان ژنه نویسندهٔ نمایشنامهٔ مراقبت شدید میگوید. اما او کیست و چرا اقدام به نوشتن چنین نمایشنامهای کرده است؟
ژان ژنه، کسی که در زندان نویسنده شد
ژان ژنه شاعر، رماننویس و نمایشنامهنویس فرانسوی است. اما این تنها مهارتی نیست که او در آن تبحر داشت. در منابع مختلف ذکر شده که او از کودکی ولگرد و خردهدزد بود. اما در حقیقت، او از چهاردهسالگی با مجرمهایی آشنا میشود که به کمک آنها دزدی را یاد گرفت. البته خودش با صراحت اعلام کرده که تمام جرم و دزدیهایش به خاطر انتقام گرفتن از جامعه بوده است.
البته او صرفا یک دزد نبود، بلکه یک فعال سیاسی هم بود که زیاد باب میل حکومت فرانسه رفتار نمیکرد. از همین رو، بارها در طول زندگی خود، به زندان افتاد. حتی وقتی که دیگر دزد نبود و به نویسندهای محبوب و مردمی تبدیل شده بود.
با توجه به تجارب او، نتیجه میگیریم که نمایشنامهٔ «مراقبت شدید» میتواند اثری رئالیسم باشد که از وضعیت واقعی زندان، زندانیها و نگهبانان پردهبرداری میکند. وضعیتی که به خوبی شکستن و از بین رفتن تمام عرف و چارچوبها را به تصویر میکشد.
از آثار ژان ژنه میتوان به دعوای برست، روزنگاریهای دزد، بانوی گلهای ما، نمایشنامهٔ سیاهزنگیها و… اشاره کرد.
تا به حال اسم مراقب به گوشت خورده؟
مراقبت شدید نمایشنامهای است که سرگذشت و زندگی سه جوان زندانی در یک سلول را به تصویر میکشد. این سه «چشم سبز»، «موریس» و «لوفران» نام دارند. از همان ابتدای نمایشنامه کاملا مشخص است که «موریس» و «لوفران» باهم ناسازگاریهای زیادی دارند و علت اصلی این ناسازگاری، رقابت در همنشینی و یکی شدن با «چشم سبز» است. کسی که به دخترکی ده ساله تجاوز کرده و سپس او را به قتل رسانده است.
ژان ژنه این نمایشنامه را با چهار دست نوشتهٔ مختلف کامل کرد و در هر دست نوشته، جزئیاتی را کم و زیاد کرد. نسخهای که ما در دست داریم، بیشتر اقتباسی از دست نوشتهٔ سوم و چهارم او است. در این نسخه، «چشم سبز» طی ملاقاتی با همسرش، متوجه میشود که او قصد جدایی دارد و میخواهد زندگی نویی را تشکیل دهد. پس از همین رو، تصمیم دارد که او را به قید قرعه، توسط همسلولیهایش به قتل برساند.
ابتدا شاید از اینکه دو همسلولی در قتل همسر چشم سبز رقابت دارند، شوکه شوید. ولی ژان ژنه، آنقدر زیرکانه و ماهرانه داستان را جلو میبرد، تا این جریان برای شما نیز ساده و ملموس شود. امری که کاملا باورپذیر است و فقط منتظر میشوید تا ببینید قرعه به نام چه کسی میفتد.
اما در دستنوشتههای مختلف، آمده که چشم سبز متوجه میشود، همسرش تحت فشار خانواده چنین حرفی زده است. پس تصمیم میگیرد که او را به جای اینکه به قتل برساند، بذل و بخشش کند! پس تصمیم میگیرد که همسرش را به موریس، لوفران یا نگهبان بسپارد.
اگر از نگاه فمنیستی به نمایشنامه نگاه کنیم، متوجه میشویم که چطور او با همسرش درست مثل کالا رفتار میکند و هیچ ارزش واقعی برای او قائل نیست؛ مگر برای زیباییاش. این حتی به سایر کاراکترها هم سرایت کرده است و به خوبی در بخشهای مختلف نمایشنامه نشان داده میشود:
لوفران: (با خشونت) اگر اوضاع خراب است تقصیر تو است. تقصیر بچهبازیهای تو است. زن شرف دارد به تو.
**
چشم سبز: (با لبخند) یعنی بدت نمیآید از اینجا که بیرون رفت، یک سری بهش بزنی، نه؟
نگهبان: (با لبخند) این کار را بکنم ناراحت میشوی؟
چشم سبز: په! … خیلی ازش خوشت آمده سعیت را بکن.
نگهبان: سنگ مفت، گنجشک مفت.
چشمسبز: من هم مفت. یک جورایی از زمین پر کندهام. زندگی دارد خستهم میکند.
نگهبان: (لبخندزنان و با تکبر) واقعا؟ زنت را همینجوری میگذاری کف دستم؟
و اینجا کاملا به ارزش زن در میان زندانیها پی خواهید برد. جالب اینجا است که هر سه همسلولی برای شرورتر بودن، حسابی قلدری میکنند. حتی وقتی یک قتل در نمایشنامه رخ میدهد، چشم سبز قاتل را «داداش» صدا میکند. چون او انگ «بچه سوسول» بودن را از خود دور کرده است و دیگر تنها نخواهد ماند. اما همزمان توسط همان «چشم سبز» اسطورهای، به نگهبانها فروخته میشود.
این رقابت بر سر شرارت از همان ابتدای نمایشنامه هم کاملا مشهود است. چراکه هر سه راجع به «گوله برف» صحبت میکنند. مردی جنایتکار و قاتل که کل زندان از او حساب میبرند و تحت هیچشرایطی کمر خم نمیکند.
البته در همان بخشهای اولیهٔ داستان، متوجه میشوید که علاوه بر فضای ضد فمنیستی در زندان، نژادپرستی نیز بیداد میکند. چراکه آنها به طعنه «گوله برف» را روی یک سیاهپوست گذاشتهاند. سیاهپوستی که رنگ پوستش، گویی بخشی از خصوصیات جنایتکارانهٔ او را تشکیل میدهد!
لوفران: (باخشونت) دقیقا! سیاهه اقلا یک کم اقتدار دارد. سیاه است، وحشی است، اما…
لوفران (پس از مدتی مکث، انگار که با خودش حرف بزند.) وحشی است. سیاه است، یکپارچه آتش است، چشم سبز…
حتی در جای دیگری از داستان میبینیم که چشم سبز، علت ضعیف بودن و ملایمت خود را، در «زیادی سفید بودنش» میپندارد!
علاوه بر تمام اینها، نکتهای که در سراسر نمایشنامه به خوبی به چشم میخورد، تغییر اسم تمام کاراکترها است. آنها «چشمسبز» را بر اساس رنگ چشمش خطاب میکنند. ژرژ لوفران را «ژول» صدا میکنند و به یکی از جنایتکارهای سیاهپوست «گولهبرف» میگویند. از همین بخش به خوبی میتوان متوجه شد که اولین چیزی که در یک زندان از زندانیها اخذ میشود، هویت واقعی آنها است.
زندانیای که سواد دارد «لوفران» دائما تحت شکنجه است و به خاطر منطق و هوشی که دارد «طرد شده»، «حال بهم زن» و «منفور» خوانده میشود. این تحقیرها تا جایی پیش میرود که حتی محبتهای او هم علامتدار میشوند.
او ناگهان در طول نمایشنامه، شخصیت خودش را عوض میکند و تمام اتهاماتی که به فریبکاری و بدجنسی او نسبت میدهند، میپذیرد. او حتی برای اثبات شرارتش، آدم میکشد. تا دیگر تنها نماند…
ژان ژنه این روابط را به خوبی نشان میدهد و نمایشنامهای جذاب را مینویسد. نمایشنامهای که «مراقبت شدید» نام دارد و میتواند شما را به خوبی به فکر فرو ببرد.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | مراقبت شدید به روایت میشل کورون، آلبر دیشی |
---|---|
تعداد صفحه | ۱۰۰ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۳۶۷۴۵۹۲ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
«ژان ژنه» نمایشنامهنویس، شاعر و رماننویس معروف فرانسوی است. ژان ژنه همواره در بین معروفترین نمایشنامهنویسان فرانسوی قرار داشته، نویسندهای که دانشجویان در سراسر دنیا سالیان سال است موظفاند تا زندگینامه این نویسنده و آثارش را بخوانند. «ژان ژنه» قبل از نویسنده شدن و معروف شدن در سنین نوجوانی، بر اثر ملاقات با چند خلافکار و دزد، به دزدی روی آورد. او خود گفته است تمام دزدیها و جنایاتی که مرتکب شده است برای انتقام گرفتن از جامعه بوده. این نویسنده و نمایشنامهنویس فرانسوی به غیر از سالهای نوجوانی و جوانی، بسیاری از سالهای دوران معروفیت خود را نیز در زندان سپری کرد. چرا که در نوشتههایش نقدهای بسیاری به سیاست داشت؛ نقدهایی که از طرف دولت فرانسه مقبول واقع نمیشدند. از همین رو میتوان گفت ژان ژنه نویسندهای است که در زندان نویسنده شد. «مراقبت شدید» اثری است رئالیستی از واقعیت وضعیت زندانها، زندانبانان و زندانیان. مراقبت شدید نمایشنامهای است که در آن داستان سه جوان زندانی در یک سلول روایت میشود. «چشم سبز»، «موریس» و «لوفران» سه شخصیت اصلی این نمایشنامه هستند. لوفران و موریس از همان ابتدای نمایشنامه با هم سازگاری ندارند. یک نوع حس رقابت در بین آنها احساس میشود. این رقابت بر سر همنشینی با چشم سبز است که به دخترکی ده ساله تجاوز کرده و سپس او را به قتل رسانده است. در این نمایشنامه مفهوم تفاوت در اهداف و زندگی دنیای بیرون و درون زندان به خوبی بررسی میشود. همانطور که رقابت در دنیای بیرون از زندان عموما بر سر مسائلی خوب مانند موقعیت شغلی و یا حتی فضیلتها است. اما در زندان این رقابت بر سر شرارت است. از دیگر نمایشنامههای «ژان ژنه» میتوان به «سیاه زنگیها» اشاره کرد.