محمود فرجامی
محمود فرجامی، نویسنده و مترجم طنزنویس سیاسی
مردم جامعهٔ ما به طنزنویسهای سیاسی نیاز دارند. طنزنویسهایی مثل مارک تواین که ایرانی باشند و شرایط مردم را به خوبی درک کنند و با آثار خود، فکر آنها را باز کنند. محمود فرجامی یکی از این طنزنویسها است. او که در سال ۱۳۵۶ به دنیا آمد، نویسنده، مترجم، طنزپرداز و روزنامهنگار ایرانی است و از جمله افرادی است که انجمن جهانی طنز فارسی را پایهگذاری کرد. او علاوه بر نویسندگی و ترجمه، در حوزهٔ استندآپ کمدی نیز فعالیت کرد. در حقیقت او را میتوان اولین استندآپ کمدین ایرانی دانست. اگرچه او اکنون در خارج از ایران زندگی میکند و استندآپهای زیادی را اجرا کرده است.
عدهای محمود فرجامی را یک همه فن حریف میپندارند. چرا که او کارشناسی را در رشتهٔ کامپیوتر، کارشناسی ارشد را در رشتهٔ حکمت و فلسفهٔ اسلامی و دکترا را در رشتهٔ روزنامهنگاری در مالزی سپری کرد.
او برای نوشتن طنزهای سیاسی از نام مستعار «م. ف.» استفاده میکرد و آثار خود را در وبسایتش به انتشار میگذاشت. علاوه بر این، او با سایت گویانیوز، فرارو، عصر ایران، رادیو زمانه، تهران ریویو، ندای سبز آزادی و مجلهٔ تابلو نیز همکاری کرده است.
اولین اثر ترجمه شده توسط محمود فرجامی، کتاب «بیشعوری» یا «Asshole No More» است که در معنای لغوی «عوضی بازی بسه» معنی میشود. این کتاب، کتابی طنز است که رفتارهای اجتماعی غلط را به خوبی نقد میکند. اگرچه این کتاب در سال ۱۳۸۷ ترجمه شد، ولی تا سال ۱۳۹۳ مجوزی برای چاپ نگرفت. بعد از آن، کتاب به سرعت به یکی از کتابهای پرفروش اجتماعی، روانشناسی تبدیل شد و چاپ آن تا بیست بار ادامه یافت. او علاوه بر کتاب بیشعوری، کتاب «فلسفهٔ طنز، درآمدی به طنزپژوهی، چنین کنند جانوران و دست چپم داره منو میکشه» را نیز ترجمه کرده است.
محمود فرجامی علاوه بر ترجمه و مقاله نویسی داستانهای بسیار خوب و پرمفهومی نیز به چاپ رسانده است که از آنها میتوان به راننده تاکسی، قصههای خوب برای گندههای خوب، فرهنگ واژگان خوب برای دانشجویان خوب، بیشعوران، قصه قسمت، خنده و خاموشی، ضد فراموشی و Iranian Political Satirists اشاره کرد.
سبک ترجمهٔ محمود فرجامی
خوشبختانه محمود فرجامی «روزنامهنگاری» خوانده است. شما نمیتوانید روزنامهنگاری را پیدا کنید که نوشتن بلد نباشد و نداند که چگونه تنها با چند کلمه مخاطب را به خود جذب کند. او در نویسندگی و ترجمه بسیار ماهر است و نثر روان و سادهای که دارد، عامه پسند است. او برخلاف بسیاری از مترجمهای آماتور و تازهکار، کتاب را روان مینویسد و حتی آن را مطابق فرهنگ ایرانیها بومیسازی میکند. مطمئنا شما با مشاهدهٔ آمار و ارقام و نوشتههایی که صرفا مختص آمریکاییها یا انگلیسیها و… نوشته شده باشد، زیاد نمیتوانید با کتاب خو بگیرید. خصوصا کتابی که محتوای روانشناسی و نقادانه داشته باشد.
برای مثال در کتاب بیشعوری، او از کلمات سادهای استفاده میکند تا مفهوم را به بهترین شیوه منتقل کند. گرچه با توجه به محتوای کتاب، میتوان به این نتیجه رسید که نویسنده راجع به «عوضیها» و «شرورها» حرف میزند و کمتر به «بیشعورها» توجه دارد. ولی محمود فرجامی برای آنکه مخاطبان را از دست ندهد و کسی او را «بی ادب» تلقی نکند، بهترین اصطلاح جایگزین را پیدا کرده است. اگرچه علاوه بر مخاطب، او برای چاپ کتاب نیاز به مجوز داشت و نمیتوانست دقیقا به «سیاستمدارهای عوضی»، «کارمندان عوضی زیرآبزن» و «بچههای شرور عوضی» اشاره کند.
نتایج تحقیقات گوناگون در این زمینه نشان میدهد که بیشک در میان کسانی که مدرک دکتری روانپزشکی دارند نیز تعداد زیادی بیشعور وجود دارد. یکی از تحقیقات مفید در این زمینه که به بررسی بیشعورها در میان ما میپردازد، تحقیق دکتر اچ. ام. روید است. دکتر روید استدلال و اثبات میکند که بیشعورها کسانیاند که حرص مقام و قدرت دارند. او در تحقیقات خود هیچ سیاستمدار، موعظهگر یا پزشکی را نیافته است که به خاطر سیاست، وعظ یا طبابت بیشعور شده باشد، بلکه آنها به خاطر بیشعور خودشان به سمت شغلهایی رفتهاند که بتوانند بر روی مردم تسلط داشته باشند و با وجود حقارت، بر دیگران حکم برانند.
محمود فرجامی علاوه بر این ترجمهٔ روان و زیبا، مقدمهای جذاب هم نوشته که با سایر مقدمهها تفاوت دارد. مقدمهای که علاوه بر توضیح راجع به کتاب، با استفاده از عناصر کتاب جامعه را نیز نقد میکند و ماجراها و سختیهای انتشار این کتاب را بازگو مینماید.
پیشتر هر مطلبی را که مشکلدار به نظر میرسید خود من حذف کرده یا تغییر داده بودم، مثل چند اسم از شخصیتهای سیاسی یا نام شهری در ایران. چند صفحه را هم که در مورد «دین و بیشعوری» بود کلا حذف کرده بودم. چند تشابه شگفتآور هم بود که اگر عینا از متن ترجمه میشد بعید بود کسی باور کند جک نویسنده است و نه خاطرهٔ مترجم. مثلا در بخشی که به بیشعوری سیاستمدارها اشاره میشود، نویسنده مینویسد یکی از خصلتهای این بیشعورها این است که خود را چنان برگزیدهٔ خداوند میدانند که حتی هالهای نورانی هم دور سرشان میبینند!
پس از همان چند کلام اول میتوان تفاوت بزرگ او با سایر مترجمها را فهمید که متن را جوری ترجمه میکنند که انگار حین کار، اکسیژن کافی به مغزشان نرسیده است و جملههایی بیسر و ته تحویل مخاطب میدهند. ما به شما توصیه میکنیم که حتما کتابها و آثار ترجمه شده توسط محمود فرجامی را بخوانید تا با نیش باز و ذهنی بازتر، به دنیای اطرافتان فکر کنید.