«آگاتا کریستی»، ملکهٔ جنایت خالق دو شخصیت ادبی بسیار مشهور است؛ دو کارآگاه که از هر جهت با یکدیگر متفاوت هستند. یکی از آن‌ها «خانم مارپل»، خانم تیزبین و کنجکاوی است که از همهٔ اتفاقات دهکدهٔ کوچک خود خبر دارد. «جسدی در کتابخانه»، دومین کتاب از مجموعه کتاب‌های خانم مارپل است.

معرفی کتاب جسدی در کتابخانه اثر آگاتا کریستی

«جسدی در کتابخانه» شروع بسیار جالبی دارد. کتاب در اتاق خانم ثروتمندی آغاز می‌شود که کم‌کم دارد از خواب بیدار می‌شود و در حال به دست آوردن هشیاری‌اش است. در تصور خود برنامهٔ روتین صبح‌هایش را مرور می‌کند. منتظر است که خدمتکاران تمام پرده‌ها را کنار بزنند و بعد مری، خدمتکار وفادارش، آرام چند تقه به در اتاق بزند و سینی صبحانه به دست وارد شود و یک روز فوق‌العادهٔ دیگر شروع شود. اما اتفاقات دقیقا اینطور پیش نمی‌روند.

دقیق‌تر بخواهیم بگوییم، مری با شتاب در را باز می‌کند و فریاد می‌کشد: «جسدی در کتابخانه است. »

جسد خانم مو بوری که هیچکدام از اهالی خانه تا پیش از این او را ندیده بودند و هیچ شناختی از او ندارند، در کتابخانهٔ کلنل بنتری پیدا می‌شود و خانم مارپل برای کمک به مسیر تحقیقات به میان می‌آید.

با آنکه خانم مارپل توسط دیگران دست‌کم گرفته می‌شود و در نظر کارآگاهان یک خانم فضول بیشتر نیست، در حقیقت با کنجکاوی‌های خود و اطلاعات زیادی که از مردم دهکده دارد، به جزئیاتی توجه می‌کند که از چشم دیگران پنهان مانده است.

آگاتا کریستی؛ نویسندهٔ کتاب جسدی در کتابخانه

شاید بتوان گفت «آگاتا کریستی» مشهورترین نویسندهٔ رمان‌های جنایی و کارآگاهی باشد. آگاتا کریستی زادهٔ ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ نویسنده‌ای انگلیسی است که کتاب‌هایش رکورددار بیشترین تعداد ترجمه در دنیا هستند.

بسیاری از اِلِمان‌های به‌کار رفته در آثار این نویسنده، برگرفته از زندگی شخصی او است. آگاتا کریستی در جنگ جهانی اول و دوم در بیمارستان به عنوان پرستار و نیروی کار مشغول به کار بود و در این دوران اطلاعات گسترده‌ای از سموم و داروها به دست آورد. اطلاعاتی که بعدها در کتاب‌هایش از آن‌ها استفادهٔ زیادی کرد. همسر دوم او یک باستان‌شناس بود و آگاتا به واسطهٔ شغل همسرش با او به کشورهای خارمیانه سفرهای زیادی کرد که همین مهم باعث شد پلات بسیاری از آثارش در کشورهای خاورمیانه‌ای شکل بگیرد.

آگاتا هیچ‌گاه آدم‌هایی را که شناخت خوبی ازشان داشت وارد کتاب‌هایش نکرد. او بارها اظهار داشته نوشتن یا الهام گرفتن یک شخصیت داستانی از کسی که از او شناخت دارد برایش بی‌اندازه سخت است. کریستی در سفرها و روزمرگی‌های زندگی‌اش به مشاهدهٔ مردم عادی می‌پرداخت و با همان اطلاعات اندکی که در یک مشاهدهٔ کوتاه به دست می‌آورد، به خلق شخصیت‌های آثارش دست می‌زد. کریستی اظهار داشته است که بعد از مشاهدهٔ اولیه، بهترین چیز برایش این بوده که قبل از آنکه شخصیت و خوی‌رفتاری آن فرد را ببیند از او فاصله بگیرد تا خودش بتواند با قوهٔ تخیلش، به آن تصویر کمرنگ پر و بال بدهد.

جملات کتاب جسدی در کتابخانه

«زمانی که عاشق باشی با خود گمان می‌کنی شکست‌ناپذیر هستی. عشق تو را کور می‌کند. دیگر به هیچ چیز اهمیت نمی‌دهی. »

«خانم بانتری داشت خواب می‌دید. نخودهایش در نمایشگاه گل‌وگیاه جایزهٔ اول را برده بود. کشیش با قبا و ردا جایزه‌ها را در کلیسا توزیع می‌کرد. همسر کشیش با لباس شنا در رفت‌وآمد بود. ولی به رسم پسندیدهٔ همهٔ خواب‌ها، اهل محل آن‌طور که در زندگی واقعی از این مسئله ناراحت می‌شوند، ناراحت نبودند. »

چرا خرید کتاب جسدی در کتابخانه پیشنهاد می‌شود؟

جسدی در کتابخانه کتاب کارآگاهی جذابی است که پیچیدگی‌های جالبی دارد و متن روان آن خواننده را با خود همراه می‌کند. همچنین شخصیت اصلی کتاب یعنی خانم مارپل، با اظهارنظرهای خود و کنجکاوی‌هایی که از او یک کرکتر بسیار بامزه می‌سازد به کتاب فضایی دلنشین و گاه طنزآمیز می‌دهد.