سال 1403
موجود
کتاب جاناتان، مرغ دریایی
کد کالا: ۱۲۰۴۷

جاناتان، مرغ دریایی

ناشر:

آموت

مترجم:

عباس زارعی

قیمت: ۶۱,۰۰۰ ۵۴,۹۰۰ تومان ۱۰% تخفیف
(۴ از مجموع ۲ نظر)

لیست چاپ‌های دیگر

(۲۲)

معرفی کتاب

دربارهٔ نویسندهٔ کتاب، ریچارد باخ

ریچارد باخ (متولد ۱۹۳۶ در اوک پارک ایلینوی) خلبان و نویسندهٔ آمریکایی است. او هم چنین از نوادگان یوهان سباستین باخ، آهنگساز بزرگ و مشهور آلمانی است. از کتاب‌های این نویسنده می‌توان به جاناتان مرغ دریایی (آذرپاد)، پندار، یگانه، گریز از سرزمین امن، هدیه پرواز و فراسوی ذهنم اشاره کرد. باخ همسر اول و شش فرزند خود راترک کرد. یکی از فرزندان او به نام جاناتان، کتابی دربارهٔ روابطش با پدری که هرگز او را نشناخت، با عنوان «بر فراز ابرها» منتشر کرده است. نمود خلبانی و پرواز در داستان‌ها و روحیهٔ نویسندگی او به سادگی قابل مشاهده است همانطور که در یکی از مصاحبه‌های خود بیان کرده است: تجربهٔ زیبای پرواز روی همهٔ داستان‌هایی که نوشته‌ام تاثیر داشته است. به جرات می‌توانم بگویم تک تک کلماتی که نوشته‌ام از این تجربه تاثیرپذیرفته‌اند.

کتاب با این جمله آغاز می‌شود: پیشکش به جاناتان مرغ دریایی راستین که درون همگی‌مان می‌زید.

یگانه قانون حقیقی همان است که به آزادی منجر می‌شود. قانون دیگری وجود ندارد.

دربارهٔ کتاب جاناتان مرغ دریایی

جاناتان، مرغ دریایی رمان کوتاهی از زندگی جاناتان لیوینگستون است. رمانی که اولین بار در سال ۱۹۷۰ میلادی منتشر شد. جاناتان در این داستان نماد انسان‌هایی است که تا آخرین نفس تلاش می‌کنند و ناامید نمی‌شوند داستانی که می‌تواند زندگی همهٔ انسان‌ها را در بر بگیرد و بازگو کند. این کتاب به دیگر سخن داستان پرواز و رهایی است.

برای بسیاری از مرغان، تنها خوردن غذا مهم است و نه پرواز.

جاناتان، مرغ دریایی است که با گلهٔ خود در کنار ساحل زندگی می‌کند و برای رفع نیازهای جسمی و معیشتی خود و به قصد شکار، بر سطح دریا پرواز می‌کند. اما روزی به این فکر می‌کند که مانند پرندگان دیگر در ارتفاع بالاتر و با سرعت بیشتری پرواز کند. او اینک پرنده‌ای است که نمی‌خواهد به زندگی روتین و یکنواخت و آنچه که از روی عادت به آن پایبند است و محدودیت‌هایی که برای او به وجود آمده ادامه دهد. محدودیت‌هایی که او در تعیین آنها نقشی نداشته و توسط افرادی دیگر تصویب شده است.

اغلب مرغ‌های دریایی دغدغه‌شان فقط این است که ابتدایی‌ترین شیوه‌های پرواز را یاد بگیرند: چگونه خود را از کرانه به خوراک برسانند و برگردند. برای اغلب مرغ‌هایی دریایی، سیر کردن شکم بر اشتیاق به پرواز می‌چربد. اما برای این مرغ دریاییِ خاص، خوردن مهم نبود، بلکه به پرواز اهمیت می‌داد. بیش از هر چیز دیگر در دنیا. جاناتان لیوینگستون شیفتهٔ پرواز بود.

جاناتان به دور از چشم افراد قبیله شروع به تمرین پرواز می‌کند و روزها به این امر مشغول می‌شود. تا جایی که ماد و پدرش نگران او می‌شوند و با او مخالفت می‌کنند.

جاناتان مرغ دریایی روزهای بعد را در انزوا سپری کرد، ولی پروازکنان تا دوردست و فراسوی صخره‌های بلند می‌رفت. از تنهایی غصه نمی‌خورد، فقط از این بابت اندوهگین بود که سایر مرغان دریایی حاضر نیستند به شکوه پرواز، که در انتظارشان است، باور بیاورند؛ حاضر نیستند چشمان‌شان را باز کنند و ببینند.

با پافشاری جاناتان برای یادگیری پرواز و استمرار او افراد قبیله از او دلسرد می‌شوند و یکی از روزها او را برای بازخواست نزد رئیس قبیله فرا می‌خوانند و نهایتا پا اصرار او در این امر او از قبیله طرد می‌شود.

رئیس قبیله گفت: جاناتان لیوینگستون مرغ دریایی، یک روز می‌فهمی بی‌مسئولیتی عاقبت خوشی ندارد. زندگی ناشناخته و ناشناختنی است، و ما چیزی از آن نمی‌دانیم جز این‌که به‌دنیا آمده‌ایم تا شکم‌مان را سیر بکنیم، و تا جایی که برای‌مان امکان دارد زنده بمانیم.

سابقه نداشت مرغان دریایی در پاسخ به «شورای بزرگ» سخنی بگویند و اعتراض بکنند، ولی صدای جاناتان بلند شد. چنین خروشید: «بی‌مسئولیتی؟ برادران! رفتار چه کسی مسئولانه‌تر است از مرغی دریایی که برای زندگی مفهومی والاتر و مقصودی برتر یافته و از پی آن‌ها می‌رود؟ هزارن سال دنبال کلهٔ ماهی‌ها به هر کنج و گوشه‌ای سرک کشیده‌ام، ولی حالا دلیلی برای زیستن داریم: یادگیری، کشف، نیل به آزادی!»

جاناتان با تمام سختی‌ها و فراز و فروزهای زندگی برای رسیدن به آنچه می‌خواهد تلاش می‌کند و در مسیر هدف والایش قدم برمی دارد. تا نهایتا بتواند به همهٔ مرغ‌های دریایی دیگر ثابت کند که خواستن توانستن است.

سرانجام پیروز شده بود. سرعت نهایی! یک مرغ دریایی با سرعت سیصد و پنجاه کیلومتر در ساعت! موفقیت عظیمی بود، باشکوه‌ترین لحظه در تاریخ مرغان دریایی! و گشوده شدن عصری تازه در برابر جاناتان. همان‌طور که به سوی جایگاه خلوت تمرین خود پرواز می‌کرد، بال‌هایش را برای شیرجه از ارتفاع هشت‌هزارپایی جمع کرد. همان موقع تصمیم گرفت نحوهٔ دور زدن را کشف کند.

فیلم جاناتان مرغ دریایی

در سال ۱۹۷۳ هال بارتلت فیلم سینماییجاناتان مرغ دریایی را در ۱۲۰ دقیقه کارگردانی کرد. و هنرمندانی چون جیمز فرانسیس، ریچارد کرنا، جولیت میلز، هال هالبورک و دیوید لید در این فیلم صداپیشگی کرده‌اند.

بهشت مکان نیست، زمان هم نیست. بهشت رسیدن به کمال است.

این فیلم سینمایی همچنین نامزد دو جایزهٔ اسکار بهترین فیلم برداری و تدوین شد. از دیگر افتخارات این فیلم سینمایی می‌توان به جایزهٔ گلدن کلوب بهترین موسیقی متن (نیل رایموند) و جایزهٔ گرمی بهترین موسیقی متن (در سال ۱۹۷۴) اشاره کرد. این درحالی است که ریچارد باخ سازندگان این فیلم را به دلیل تغییراتی که برای آن اجازه نگرفته بودند تحت پیگرد قانونی قرار داد.

آنچه را دیدگانت به تو می‌گویند باور نکن. چشم‌هایت تنها محدودیت را نشانت می‌دهند.

  • مشخصات کتاب
  • نقد و بررسی
  • پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب جاناتان، مرغ دریایی
ژانر داستانی، کلاسیک، فلسفه
تعداد صفحه ۱۱۲
قطع رقعی
نوع جلد شومیز
وزن ۸۸ گرم
شابک ۹۷۸۶۰۰۶۶۰۵۴۳۲
نقد و بررسی کاربران (۱)

۴

۲ نظر
۵
۴
۳
۲
۱
sort
مرتب سازی بر اساس
جدید ترین محبوب‌ترین بیشترین امتیاز کمترین امتیاز
کتابچی
star-fillstar-fillstar-fillstar-outlinestar-outline
۱۴۰۰/۱۱/۱۱

«پیشکش به جاناتان مرغ دریایی راستین که درون همگی‌ما می‌زید. یگانه قانون همان است که به آزادی منجر می‌شود. قانون دیگری وجود ندارد.» این جملهٔ آغازین کتاب جاناتان، مرغ دریایی اثر ریچارد باخ است. جمله‌ای که شاید بتوان آن را بازگو کنندهٔ تمام کتاب دانست. داستان همه و همه سخن از رهایی و آزادیست. جاناتان نماد انسان‌هاییست که تا آخرین نفس تلاش می‌کنند و از پا نمی‌افتند و نا امید نمی‌شوند. جاناتان مرغی دریایی است که با سایر مرغ‌های دریایی کنار ساحل زندگی می‌کند و برای رفع نیازهای خود مانند سایر هم نوعانش روی سطح آب پرواز می‌کند و به شکار می‌پردازد. روزی زندگی خود را با این تفکر تغییر می‌دهد که پرندگان دیکر در ارتفاع بالاتری پرواز می‌کنند وسرعت بالاتری دارند. او تصمیم می‌گیرد محدودیت‌هایی که خود را تصویب آن نقشی نداشته را بشکند و از زندگی روتین خود رهایی یابد. جاناتان به دور از چشم افراد قبیله‌ای که تنها هدف زندگیان سیر کردن شکمشان است به تمرین پرواز پرداخت. برای او سیر شدن و دغدغهٔ غذا مهم نبود، او فقط به پرواز فکر می‌کرد. روزها تا دوردست‌ها و صخره‌های بلند پرواز می‌کرد از تنهایی رنج نمی‌برد. رنج او در این بود سایر مرغان دریایی حاضر نیستند چشمانشان باز کنن و به شکوه این همه زیبایی در پرواز ایمان بیاورند. افراد قبیله متوجه پافشاری او برای پرواز بودند و او را برای محاکمه نزد رئیس قبیله برند و در نهایت او از قبیله طرد شد. اما او از رویای خود دست نکشید و همچنان برای آنچه می‌خواست در تلاش بود.