بار دیگر شهری که دوست میداشتم
روزبهان
نادر ابراهیمی
معرفی و بررسی کتاب بار دیگر شهری که دوست میداشتم
نادر ابراهیمی را با رمانهای مشهورش مثل «یک عاشقانهٔ آرام» و «مردی در تبعید ابدی» میشناسیم. اما در میان کتابهای متعدد او، «بار دیگر شهری که دوست میداشتم» از پرطرفدارترین آثار اوست که اولین بار در سال ۱۳۴۵ توسط نشر روزبهان منتشر شد. ابراهیمی در این کتاب از قلم ظریف و شاعرانهاش کمک میگیرد تا داستان عاشقانهای را خلق کند که در ادبیات داستانی معاصر نمونههای زیادی را مشابه آن پیدا نمیکنیم. داستان را پسر یک کشاورز روایت میکند که از کودکی با هلیا، دخترِ خان، بزرگ شده و حالا به هم دل بستهاند. راوی داستان، که بینام است و فقط روایت میکند، پسر یک کشاورز در شهر ستارهآباد است. عشق او به هلیا جنونآمیز است و مخالفت والدین آنها نسبت به ازدواج، فکر فرار را در سر او و هلیا میاندازد. بخش اول کتاب که «بارانِ رویای پاییزی» نام دارد، عواطف راوی را توصیف میکند و ماجراهایی که در خلال فرار آنها به چمخاله پیش میآید را، با رنگ و بویی عاشقانه شرح میدهد. البته لحن ابراهیمی بیشتر از یک متن ساده، به اشعار سپید نزدیک است و از این رو، این کتاب در دستهای جدای از رمانهای معمول قرار میگیرد. ظرافتهای زبانی و تکنیکهایی که او در ساختار کتاب به کار میگیرد، فضا را هرچه بیشتر به حال و هوای عاشقانه و متفاوت زندگی راوی نزدیک میکند.
تکنیکها و فرم ادبی
نادر ابراهیمی در این کتاب از «جریان سیال ذهن» استفاده کردهاست. شیوهای ادبی که در جریانات نوگرایی دههٔ ۱۳۲۰ از ادبیات اروپا، خصوصاً از آثار جیمز جویس به ایران منتقل شد و با روانشناسی پیوند خوردهاست. در این سبک خطهای روایی داستان شکسته میشود، فضاهای حقیقی به سوررئالیسم نزدیک میشود و حتی بعضاً دیالوگها تداخل پیدا میکنند. به دلیل همین عدم پیوستگی در متن روایت، عدهای «بار دیگر شهری که دوست میداشتم» را رمان نمیدانند. راوی در میان شرح وقایعی که از زمانهای مختلف از میان خاطراتش میآورد، اکثراً جملههایی توصیفی را خطاب به هلیا میگوید که حرفهای قبلیاش را ناتمام میگذارد.
سبک ادبی و نوآوریها
مضمون داستان چیز جدیدی نیست. اتفاقاً ابراهیمی المانهایی ساده و بیآلایش مانند روستا و دلخوشیهای کوچک بچهها را در مرکز توجهات قرار میدهد. امّا زبان ویژهٔ نویسنده در بیان دراماتیک لحظهها و نثر جذابی که برای توصیفاتش میسازد، کتاب را به یک اثر فرمی قابل توجه تبدیل کردهاست. فصل دوم کتاب «پنج نامه از ساحل چمخاله به ستارهآباد» نام دارد. در این فصل میخوانیم که پس از ۱۱ سال، هلیا به ستارهآباد و پیش پدرش برمیگردد و حالا عاشق برای معشوق نامه مینویسد. ابراهیمی نیاز عاطفی را در هر نامه پررنگتر میکند و در هرکدام لحن لطیف او، به تنهاییاش و رنجهای فلسفی نزدیک میشود. در فصل بعدی «پایانِ بارانِ پاییزی» عشق به مضامین انسانی نزدیکتر میشود. راوی پس از بازگشت به شهر خود با مدرنیته مواجه میشود و از توصیفات او میتوانیم به وضوح بفهمیم که ابراهیمی شخصیتی سنتی دارد.
دربارهٔ نویسنده
این شخصیت ادبی در طول ۷۲ سال زندگیاش، نزدیک به ۵۰ عنوان کتاب در حوزهٔ ادبیات کودک و نوجوان به چاپ رساند و حدود ۴۰ اثر را هم در زمینهٔ ادبیات بزرگسال منتشر کرد. نادر ابراهیمی از جمله شخصیتهای هنری بود که علاوهبر ادبیات در سینما هم فعالیت میکرد و با افرادی مثل «بهرام بیضایی» و «عباس کیارستمی» همکاری داشتهاست. او یکی از افرادی است که در موج نوی ادبیات ایران نقش مهمی داشتهاست. یکی از ویژگیهایی که از جریان مدرن ادبی گرفتهشده، کوتاه کردن جملات و پرهیز از اطناب است که در داستاننویسی کلاسیک به چشم میخورد. در نگاهی دیگر میبینیم که نویسنده از المانهایی یکسان به طور پیوسته در طول کتاب بهره بردهاست و با ارجاعِ دوباره و دوبارهٔ خواننده به این مفاهیم و یادآوری آنها، بخشهای مختلف کتاب را به هم پیوند میدهد. از دیگر آثار مهم نادر ابراهیمی میتوانیم به «آتش بدون دود»، «مردی که از فراسوی باور ما میآمد» و «ابوالمشاغل» اشاره کرد.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | بار دیگر شهری که دوست میداشتم |
---|---|
تعداد صفحه | ۹۹ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۹۴ گرم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۵۵۲۹۳۴۳ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
داستانهای زیادی درمورد عشقهای رویایی وجود دارد که در آن به اندازهای که دونفر برای رسیدن به هم تلاش میکنند افرادی هستند که برای نرسیدن آنها به هم تلاش میکنند. اما ما در کتاب بار دیگر شهری که دوست میداشتم به یک داستان رویایی طرف نیستیم بلکه با یک عشق رویایی طرفیم. فضاسازی ساده است و نویسنده از مولفههای ساده و بیآلایش زندگی روستایی استفاده کرده. این کتاب یکی از پرطرفدارترین و موفقترین آثار نادر ابراهیمی نویسندهٔ معروف ایرانی است. داستان در شهری به نام ستارهآباد روایت میشود و ماجرای عشق پسر کشاورزی به هلیا دختر خان را بازگو میکند. داستان از زبان پسر روایت میشود و نام او در داستان مشخص نیست. عشق بیاندازهٔ او به هلیا آنقدر شدید و جنونآمیز شده که بعد از مخالفت خانوادهها برای ازدواجشان به چمخاله فرار میکنند. در این بین اتفاقات زیادی میافتد که ابراهیمی با قلم شاعرانه و ظریفش رنگ و بوی عاشقانه با آن میدهد و استفاده از شیوهٔ ادبی جریان سیال ذهن به جذابیت کتاب اضافه میکند. اما سرنوشت این عشق چه میشود؟ چه اتفاقی برای پسر کشاورز و دختر خان میافتد؟ کتاب بار دیگر شهری که دوست میداشتم در سال ۱۳۴۵ توسط نشر روزبهان به چاپ رسیده و منتشر شده است.