شاید جذاب‌ترین چیز برای یک انسان این باشد که هیچ محدودیتی پیش راهش نباشد! اما مگر می‌شود هیچ محدودیتی نباشد؟ پس احتمالا باید برای این وضعیت، تمام محدودیت‌ها را از پیش پای خودمان برداریم! چیزی که در فیلم‌های هالیوودی، ابرقهرمانی و… هم به وفور می‌بینیم. اما آیا همهٔ این مسائل، چیزهایی نشدنی و صرفا سوررئال برای تخیل هستند؟ جیم کوییک، نویسندهٔ کتاب «بی‌حد و مرز» در کتاب خود به آسانی و با زبانی ساده و شیوا که به تجربه‌های او متکی است و از رویه‌ای تمرینی استفاده می‌کند، سعی دارد بگوید که نه! هر چیزی که شما بتوانید در ذهن خود بپرورانید و تصور کنید، قابلیت اجرایی شدن در واقعیت را داراست! اما طبعا قبل از هر چیزی باید محدودیت‌های خود ذهن را از پیش پای‌تان بردارید! کوییک هم کتاب بی‌حد و مرز را نوشته تا دقیقاً راه فارغ کردن ذهن از افکار محدودکننده، زائد و مخرب را بیاموزید و با تمرکز کردن بیشتر و منعطف شدن بر روی موضوعاتی که دلخواه‌تان است، به هر چه که می‌خواهید برسید. پس اگر در این راه، اراده و پشتکار کافی داشته باشید، برای مثال می‌توانید در طول روز، کتاب‌های بیشتری بخوانید، ماجراهای بیشتری شامل فکت یا منطق را به خاطر بسپارید و طبعا کارکرد بیشتری از ذهن خود بکشید تا به قله‌های پیشرفت در هر موضوعی برسید.

معرفی کتاب بی‌حد و مرز

کتاب بی‌حد و مرز (با نام اصلی Limitless) برای اولین بار در آوریل سال ۲۰۲۰ میلادی به انتشار رسید. به گفتهٔ خود جیم کوییک، این کتاب حاصل حداقل ربع قرن (۲۵ سال) از آموزه‌های خودیاری نویسنده است که طبق آزمون و خطا و با آزمایش کردن بر روی مراجعین و مخاطبینی از طبقه‌های مختلف اجتماعی و روحی از حد نظریه به فکت تبدیل شده‌اند. بی‌حد و مرز به سرعت بعد از انتشار مورد استقبال مخاطبان زیادی قرار گرفت و به زبان‌های مختلفی در دنیا ترجمه شد. در ایران هم سه نشر به نام‌های فرهنگ‌سرای میردشتی، نوین و بهار سبز با ترجمه‌های مهدی قراچه‌داغی، شهلا ثریاصفت و منصور بیگدلی به انتشار این کتاب دست زده‌اند. اما نسخهٔ پیشنهادی ما برای خرید کتاب حاضر، مربوط به اثر چاپ شده توسط نشر میلکان است؛ نشری که تبحر و سابقهٔ خاصی در چاپ کتاب‌های انگیزشی و خودیاری را در سال‌های اخیر دارا بوده است. نسخهٔ نشر میلکان در ۳۰۴ صفحه از قطع رقعی و با برگردانی پگاه فرهنگ‌مهر به زبان فارسی چاپ شده است. این نسخه که برای اولین بار در سال ۱۴۰۰ هجری شمسی به چاپ رسیده است، تاکنون چهار بار هم تجدید چاپ گردیده است.

موضوع کتاب بی‌حد و مرز

اول از همه و در زیرعنوان کتاب بی‌حد و مرز، می‌توانیم نیمی از موضوع و هدف این کتاب را دریابیم؛ جایی که کوییک شعار کتابش را این‌چنین معرفی می‌کند:

مغزتان را بهبود دهید، همه چیز را سریعتر یاد بگیرید، و بهترین شکل از زندگی خود را بیابید.

اما این همهٔ ماجرا نیست؛ کتاب بی‌حد و مرز را می‌توانیم یک مانیفست برای توسعه ذهنی و تناسب اندام مغز بدانیم. چه‌اینکه در بی‌حد و مرز، جیم کوییک تلاش دارد تا عوامل محدودکننده‌ای مانند زمان را هم در تقابل با ذهن‌تان از میان بردارد. بنابراین می‌توانیم ادعا کنیم که اگر بی‌حد و مرز را بخوانید، احتمالا به بخش‌هایی از ذهن‌تان که تابه‌حال تسلط نداشتید، تسلط می‌یابید و از سوی دیگر، اجازه نخواهید داد هیچ چیز خارجی‌ای ذهن‌تان را کنترل کند و همهٔ این مسائل باعث می‌شوند تا به صورت خودآگاه به هر چه که اراده کنید برسید.

آشنایی با جیم کوئیک، نویسندهٔ کتاب بی‌حد و مرز

احتمالاً جالب است اگر بدانید که جیم کوییک، نویسندهٔ کتاب حاضر، ابتدا به دنبال رفع مشکلات خودش بوده است. او که در زمان کودکی به علت ضربه خوردن به سرش، دچار مشکلات در یادگیری شده بود، سعی کرد تا تمارین و تکنیک‌های خاصی را برای بهبود ادراک شخصی و بالا رفتن سرعت و کیفیت یادگیری‌اش خلق کند. با جواب گرفتن جیم از این تمارین، او به فکر افتاد تا تکنیک‌هایش را برای کمک به مردم جهان آموزش دهد؛ در همین راستا، ویدیوهای خودیاری او بیش از پانصد میلیون بازدید خورده‌اند و او با سازمان‌های خودیاری بسیاری همکاری می‌کند.

جملاتی از کتاب بی‌حد و مرز

آیا باید مقدار زیادی اطلاعات را در زمانی اندک تحلیل کنید؟ ما خوش‌شانس هستیم که در جهانی با دسترسی‌های بی‌قید و شرط بسیار به اطلاعات زندگی کنیم. در عصر ارتباطات، جهل انتخابی است. در مقایسه با قرن پانزدهم میلادی، اکنون در یک روز به اندازه‌ای اطلاعات به دست می‌آوریم که در دههٔ ۱۴۰۰ میلادی یک فرد در کل عمرش به دست می‌آورد. همین چند وقت پیش، اطلاعات دهان به دهان، به وسیلهٔ روزنامه‌ها یا اعلامیه‌های نصب شده در میدان شهر پخش می‌شدند. اکنون آن‌قدر به اطلاعات دسترسی داریم که بر زمان و کیفیت زندگی ما تاثیر منفی گذاشته است. هر فرد به طور متوسط سه برابر دههٔ ۱۹۶۰ اطلاعات کسب می‌کند؛ تحقیقی در سال ۲۰۱۵ نشان داد که شرکت کنندگان حداقل هشت ساعت در روز را صرف رسانه‌ها می‌کردند.

آموزش‌های سنتی به بسیاری از افراد آموخته‌اند که یادگیری، تجربه‌ای انفعالی است. باید ساکت در کلاس بنشینید، با دوستان‌تان صحبت نکنید و اطلاعات را فقط مصرف کنید. اما یادگیری، عملی برای تماشا کردن نیست. مغز انسان آن‌قدر که با خلق چیزهای جدید یاد می‌گیرد، با مصرف کردن چیزی نمی‌آموزد. با علم به این موضوع، دوست دارم از خود بپرسید که چطور می‌توانید در یادگیری فعال‌تر شوید؟

شاید به خودتان بگویید خیلی بد جوک تعریف می‌کنید. شاید برایتان خیلی مهم نباشد، چون خوب جوک گفتن آرمانی فردی نیست. البته شاید هم به خود بگویید به نظرتان خیلی آدم سرگرم‌کننده‌ای نیستید، یا همنشین خوبی نیستید، یا مصاحبت با شما چندان جذاب نیست؛ گفتن این نوع حرف‌ها به خود نهایتا باعث می‌شود وقتی در یک موقعیت اجتماعی مهم قرار می‌گیرید یا نیاز دارید در مقابل گروهی صحبت کنید، کمی محتاط‌تر باشید.

آنچه دوست دارم از این موضوع درک کنید، این است که تمام قدرت مغزتان همین الان در اختیارتان است. آرمان‌شهری که هر یک از این فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی نشان می‌دهند، برای شما نیز ممکن است. گرچه ما از تمام مغزمان استفاده می‌کنیم، برخی افراد از مغز خود بهتر از دیگران استفاده می‌کنند. همان‌طور که اکثر افراد از ۱۰۰ درصد بدن خود استفاده می‌کنند، برخی از بدن‌ها سریع‌تر، قدرتمندتر، انعطاف‌پذیرتر و پرانرژی‌تر از دیگر بدن‌ها هستند.