معرفی و بررسی کتاب اعتراف باز
کتاب اعتراف باز، اثری نوشتهٔ شهلا زرلکی، نویسندهٔ جوان معاصر ایرانی است. این کتاب که برای اولین بار در سال حاضر (۱۴۰۰ هجری شمسی) چاپ شده، جدیدترین اثر این نویسنده محسوب میشود. انتشارات ققنوس، نشری است که به چاپ این اثر اهتمام ورزیده است. کتاب اعتراف باز در ۱۸ فصل کلی تنظیم شده و در ۱۸۴ صفحه از قطع رقعی منتشر گردیده است.
همانطور که از اسم کتاب برمیآید، محتوای اثر چیزی است در حول و حوش اعترافاتی که یک نفر قرار است بکند و زرلکی با وجود اینکه این اعترافات را در قالب رمان تنظیم کرده است، تقریبا برای هر کدام از آنان استقلال محتوایی قائل شده است. یعنی این فصول هر کدام حاوی یک محتوای خاص و ماجرای متفاوت (خرده پیرنگ) هستند اما در حالت کلی ما را به یک انسجام میرسانند؛ چیزی که در فرم کلی، ما را به یاد آثاری همچون «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» اثر مرحوم بیژن نجدی میاندازد.
اعتراف
شاید باورتان نشود اما انتخاب فرم اعتراف کردن در کتاب، ورای آن چیزی که دیده و شنیدهایم یا حتی فکر میکنیم، یک ژانر ادبی محسوب میشود! ژانری که میتواند در قالبهای گوناگونی اعم از رساله، مقاله، جسستار، خودنگاره و رمان خودش را بروز دهد.
خود زرلکی با تایید ضمنی این نکته در ابتدای اثر حاضر نوشته است:
«این کتاب شوخی کوچکی است با گونهٔ ادبی مهجور و محبوبم: ادبیات اعترافی. »
در این فرم جالب، نویسنده از جانب شخص خود و یا شخصیتهایی که ساخته است، اعترافاتی را از زبان اول شخص مفرد (من راوی) بیان میکند و در این میان اگر او بنا به شخصیت ساخته شدهاش، عنصر تخیل را در نظر بگیرد و به متن وارد کند، وجه داستانی را غلیظتر کرده است و به آثاری همچون «قمارباز» اثر فئودور داستایوفسکی یا آثاری از آگوستین قدیس، ژان ژاک روسو و امبرتو اکو نزدیک میشود و اگر بخواهد ماجراهایی عینی و دیده نشده از زندگی شخصی خود را بیان کند، به وجه اتوبیوگرافیک (خودزندگینامهنوشت) نزدیک میشود و ما را یاد آثاری همچون «خسی در میقات» اثر جلال آل احمد میاندازد.
موضوع کتاب اعتراف باز
شنیدن هر اعترافی به خودی خود جذاب است و انسان را سر ذوق میآورد؛ اما اگر این اعتراف مربوط به یک شخصیت مشهور، اعم از ورزشکار، سیاستمدار، هنرمند، ادیب و… باشد، لذت کنجکاوی و کشف حقایق برای آدمی دوچندان هم میشود.
حال گفتیم که اعتراف باز از فرمی اعترافگونه تشکیل شده است؛ اما کدام یک از دو فرمی که در بالا توضیح دادیم را دربر میگیرد؟ باید گفت که اعتراف باز (به گفتهٔ خود زرلکی) از اعترافات واقعی او در زندگی شخصیاش تشکیل شده است و لحظات جذاب، رفتارهای ناشنیده و تفکرات و انتزاعات ناگفتهای از تجربههای زیستی و برخوردهای زندگی و نقاط مهم حیات شهلا زرلکی را برملا میسازد.
یکی از جالبترین نکات کتاب حاضر این است که اعتراف باز، فرم منظمی ندارد و شهلا زرلکی در این کتاب به نحوی آگاهانه فرم روایت کتابش را به هم ریخته است. این موضوع از آن جهت میتواند جذاب باشد که انگار که کسی واقعا روبهروی شما نشسته و به صورتی کاتورهای دارد درد دل میکند و از جنبههای مخفی خودش برایتان میگوید؛ این اتفاق علاوه بر آن که باعث میشود ملموستر با اتفاقات برخورد کنید، باعث میشود عنصر تعلیق به وجود بیاید و مدام غافلگیر شوید و جدای از اینها بتوانید با این خاطرات همذاتپنداری کنید.
از طرفی شاید فکر کنید که اعتراف کردن، آن هم به پیشگاه همگان چه کار سختی است! چراکه همه میتوانند به راحتی شما را قضاوت کنند! احتمالا زرلکی هم این موضوع را میدانسته و بنا به همین دو دفاعیه را قبل و بعد اعترافاتش منتشر کرده که دلیل کارهایش را توجیه میکنند.
بخشهای کتاب اعتراف باز
همانطور که گفتیم، اعتراف باز کتابی است که از ۱۸ فصل تشکیل شده است؛ نکتهٔ مهم فصول کتاب این است که غالبا از نامهای بلندی که جالب و عجیب و غریباند، بهره میبرد؛ نامهایی که وجه طنز اثر را خیلی بالا میبرند. بیایید تا نام فصول را به صورت تیتروار دوره کنیم تا شاید بیشتر به خرید کتاب و مطالعهٔ آن علاقهمند شوید:
«دفاعیهٔ اول، عروسک عقبافتادهای که با باتری قلمی کار میکند، لری که خون مغول در رگهایش جاری است، تمساح پیری که در چاه فاضلاب ما زندگی میکند، شمراننوییها، در باب ترس که مادر دروغ است و چیزهای بیپدر و مادر دیگر، خواب زمستانی مادهخرس قطبی، باید روی دروغهایمان بیشتر کار کنیم، همهٔ دستگیرهها بوی دستهای تو را میدهند، در باب لورفتگی و نامهای به شوهر عزیزم، خدایان مثل سوسک کافکا نمیمیرند، رودهدرازی، لاشهٔ کمچربی گوسالهای جوان در قصابی، در باب لذت لو دادن و موضوع بیاهمیت قتل قناری، آنها به جهنم! من به بهشت میروم، اهمیت ژاله عرفانیان بودن و نکاتی در باب ضرورت ناخنخواری، دبیرستان دخترانهٔ زهرا، دفاعیهٔ آخر. »
آشنایی با شهلا زرلکی، نویسندهٔ کتاب اعتراف باز
شهلا زرلکی(متولد ۲۲ مرداد ۱۳۵۵) نویسنده، منتقد ادبی و پژوهشگر جوان ایرانی است که به صورت آکادمیک درس خواندهٔ رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی بوده است. زرلکی همزمان در حوزههای مختلفی اعم از حوزهٔ داستانی، نقد ادبی و حوزهٔ پژوهش و مطالعات زنان به فعالیت میپردازد. احتمالا بدانید که او ذاتا یک فمینیست است و در حوزهٔ حقوق زنان، فعالیتهای مختلفی را انجام داده است. کتابهای «در خدمت و خیانت زنان» و «زنان، دشتان و جنون ماهانه» از او به صورت صددرصدی فمینیستی هستند و پژوهشی به شمار میآیند؛ کتاب حاضر یعنی اعتراف باز هم فمینیستی است؛ اما قالب داستانی را برگزیده و به صورتی غیرمستقیم مفاهیم مورد نظر خود را انتقال میدهد! درمورد مکتب فمینیسم پیشتر در مجلهٔ کتابچی و به تفصیل در مطلب «آشنایی با مکتب فمینیسم» توضیح دادهایم.
او مجموعهٔ داستانی به نام «ما دایناسور بودیم» را در نشر چشمه به چاپ رسانده بود؛ اما بزرگترین گسترهٔ فعالیت او در نقد ادبی بوده و کتابهایی مانند «جادوگر سرزمین سامبا، بررسی آثار پائولو کوئیلو»، «انسانگرای تمامعیار، بررسی آثار ژوزه ساراماگو»، «خلسهٔ خاطرات، بررسی آثار گلی ترقی» و «چراغها را من روشن میکنم، بررسی آثار زویا پیرزاد» اشاره داشته باشیم.
از جملهٔ جوایزی که شهلا زرلکی کسب کرده میتوانیم به جایزهٔ «نقد ادب و هنر» در حوزهٔ نقد ادبی اشاره داشته باشیم؛ جایزهای که او در سال ۱۳۸۵ به واسطهٔ عنوان «آثار دارای ارزش کیفی و قدرت تاثیرگذاری بر جامعه» از سوی بنیاد نویسندگان و هنرمندان وابسته به سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران دریافت کرده بود! جالب است بدانید که خود زرلکی پای ثابت داوری جایزههای ادبی و هنری است. برای مثال او تاکنون در جشنوارهها و جوایزی مانند جایزهٔ ادبی یلدا، جایزهٔ ادبی مهرگان، جایزهٔ ادبی پروین اعتصامی، جشنوارهٔ ادبی صلح و دوستی، جشنوارهٔ هنر مسیحی ایران، جشنوارهٔ مشارکت ادبی اصفهان، جشنوارهٔ بینالمللی کودکان و نوجوانان و جایزهٔ ادبی والس به داوری پرداخته است.
بخشهایی جذاب از کتاب اعتراف باز
«اینجا انگار به هر کس چشمش سر سوزنی کشیده باشد میگویند ژاپنی. در این ژاپنی بودن انگار یک جور کلاس و امتیاز هست. لابد به خاطر اینکه مهمترین وسایل برقی هر خانهای –خانهٔ ما- ژاپنی است. ناسیونال اصل. محبوبیت سریالهای ژاپنی هم هست. انگار نه انگار این همه کشور دیگر هم آدم چشمبادامی دارند. مثلا میشود بگویند افغانی، اما نمیگویند. چرا؟ خب معلوم است. برای همین در دوران طلایی عروسک عقبمانده، جاپنی هم میشوم. پسر دیلاق همسایه صدایم میزند جاپنی و مزهپرانیاش میگیرد. البته هیچکدام از اینها اهمیتی ندارد، چون مامان باور دارد خون مغول توی رگهای ماست. استدلال قرص و محکمش هم این است که شمال خراسان محل تاخت و تاز مغول بوده و چشمهای من و خانوادهٔ مادری سند معتبر همخونی با مغولهاست. »
«بگذریم. نباید بگذارم فاضلاب مرا با خودش ببرد بسپرد به دهان باز آن تمساح پیر. بله. سه سالهام و کابوس مستراح میبینم. دور کاسه میچرخم. توالت بزرگ است. میچرخم دور کاسه توالت و پیرزن قوزی جادوگر با فرچهٔ توالتشور افتاده دنبالم. قشنگ نیست که اولین تصویر ترس آدم بوی مستراح بدون بوگیر بدهد. ولی خب با این همه در دنیای سه سالهها اینجور مسائل مهم است و البته واضح است که چیزهای جدیتری هم هست برای ترسیدن. چیزهایی مثل نبودن مامان. مثل گم شدن مامان. مثل جا ماندن من از اتوبوس و صورت وحشت زدهٔ مامان که پشت شیشهٔ اتوبوس دور و محو میشود تا برسد به آخر دنیا. هرچند آخر دنیا فقط پنجاه قدم آن طرفتر باشد. آن ترسها مهم نیستند. فقط اولینها مهماند. حتی اگر ترسهای بعدی و کابوسهای واقعی کشندهتر باشند. »
«بله. ترس مادر دروغ است. حالا به یقین میدانم. حالا که تازهنفس و قبراق به آن طرف مرز چهلسالگی رسیدهام و از چیزی جز بیماری و بیپولی و مرگ نمیترسم. ترسهای بزرگی که مال خودم هستند. ترسهای بیآزاری که باعث و بانی دروغ نیستند. باعث ترس از مرگ نیازی نیست که به کسی دروغ بگویی جز خود مرگ. ترساندن یک زن چهل و سه ساله آسان نیست، وقتی مرگ خودش مثل شیر بالای سرم ایستاده و همزمان هم در برابر ترسهای حقیر و مسخره حمایتم میکند. »
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | اعتراف باز |
---|---|
تعداد صفحه | ۱۸۴ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۱۸۸ گرم |
شابک | ۹۷۸۶۲۲۰۴۰۳۶۷۸ |