معرفی و بررسی کتاب یوزپلنگانی که با من دویدهاند
ماراتن یوزپلنگان
تعداد اندکی از نویسندگان هستند که برای ماندگار شدن تنها به یک اثر نیاز دارند و بیژن نجدی قطعاً یکی از این نوادر است. کسی که به قول خودش «به شکل غمانگیزی بیژن نجدی است.» پس بعید نیست که در کتابش وصیتنامه بنویسد:
«… و میبخشم به پرندگان
رنگها، کاشیها، گنبدها
به یوزپلنگانی که با من دویدهاند
غار و قندیلهای آهک و تنهایی
و بوی باغچه را
به فصلهایی که میآیند
بعد از من…»
«یوزپلنگانی که با من دویدهاند» کتابی است که برای اولین بار در سال ۱۳۷۳ به چاپ رسید و تاکنون بیش از چهل بار تجدید چاپ شده که هیچ، جوایز متعددی مانند «جایزهٔ قلم زرین» و «جایزهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات» را دریافت کرده است و تنها کتابی است که در زمان حیات بیژن نجدی از وی منتشر شده بود.
این اثر توسط نشر مرکز در ۸۸ صفحه، منتشر شده و نجدی، نامش را از وصیتی که ذکر کردیم برداشته است؛ خود نجدی در مصاحبهای راجع به اسم کتاب گفته بود: «یوزپلنگ، هر انسان آرمانخواهی است که در طول تاریخ برای انسان دویده است.»
نویسنده، کتابش را به شمس لنگرودی و همسرش، پروانه محسنی آزاد تقدیم کرده است. محسنی راجع به خلق این کتاب میگوید: «زمانی که نجدی برای نوشتن داستان صرف میکرد، شاید ۲۰ تا ۲۵ سال طول میکشید. او من را هم در طرحهای داستانهایش سهیم میکرد. طرحها را نگه میداشتم و پس از سالها در زمان مناسب با او در میان میگذاشتم. باید حال و هوای نوشتن پیدا میکرد تا بتواند داستانی را بنویسد. به عبارت دیگر، طرحهایش باید سالها سوهان میخورد که راضی شود آنها را به چاپ بسپارد. پس از نگارش داستانها، آنها را بایگانی میکرد و چند سال بعد به سراغشان میرفت و بازنویسی میکرد. [برای مثال] داستان «شب سهراب کشان» پس از شش سال، بازنویسی شد و چند بار تغییر کرد… »
مهمانی عزرائیل
ظاهر کتاب از آن غلطاندازهاست؛ شاید در ابتدا فکر کنید که یکی دو ساعت برای مطالعهاش زمان نیاز دارید اما خیلی زود متوجه میشوید که باید آن را مزهمزه کنید؛ البته باید وجود ندارد اما قطعاً خودتان حیف میدانید که چنین کتابی را سرسری بخوانید؛ زیرا قطعاً به حوصله و تفکر درمورد سوژههای بکر و زاویه دید متفاوت نجدی نیازمندید.
ازآنجاکه ژانر کتاب در سبک پساساختارگرایی جای میگیرد نشانههای پستمدرنی مانند «عدم قطعیت، تناقض، تغییر زاویهٔ دید و شکست خط زمانی» در آن بهوفور دیده میشوند.
«یوزپلنگانی که با من دویدهاند» مجموعهای از ۱۰ داستان کوتاه است که همگی با محوریت مواجههٔ انسان (و اطرافیانش) با مرگ نوشته شدهاند. داستانهایی که قاعدهٔ مثنوی هفتاد من بودن برای عمیق بودن را بهخوبی شکستهاند و باعث پرفروش شدن این کتاب کمحجم در چند دوره از نمایشگاههای کتاب شدهاند.
نقطهٔ شروع داستانها آنجاست که واقعیت و رؤیا به هم گره میخورند و بنمایهٔ حرکت روایت، داستان و فضا از اینجا شکل میگیرد تا جایی که داستان به آثاری با زمینهٔ «جریان سیال ذهن» نزدیک میشود…
سهرابِ قصهگو
بیژن نجدی، بنیانگذار سبک شعر - داستان (یا داستان شعرگونه) است؛ حداقل در ایران! چرا که شاید بتوانیم در خارج از کشورمان افرادی مانند چارلز بوکوفسکی را نام ببریم اما در ایران هیچ زمان کسی را نداشتیم که با زبان و لحن سهراب سپهری، داستان بنویسد!
دوگانهٔ ذهنی ما در جایجایِ ردپایِ قلمِ نجدی ولمان نمیکند: «او شاعر است یا نویسنده؟»
قطعاً هر دو و احتمالاً هیچکدام! بیژن نجدی را باید یک نقاش قوی دانست…
نقاشی که اثرش را مهندسی میکند و گویی برای قرار دادن هر کلمه در اثرش طبق چارچوب یک بوم بزرگ جلو میرود تا هیچ رنگی در اثرش بیکارکرد و اضافی نباشد و ایضاً هیچ جایی از بوم هم سفید و ازکارافتاده باقی نمانده باشد؛ احتمالاً با الهام از داستان کوتاهنویس بزرگ دوران، آنتوان چخوف که میگفت: «هرآنچه نامربوط به داستان است را بزدایید؛ اگر در فصل اول گفتهاید تفنگی بر دیوار آویخته است، در فصل دوم یا سوم تفنگ قطعاً باید شلیک کرده باشد و اگر بنا نیست شلیک کند پس نباید بر دیوار آویخته شده باشد!»
علاوه بر اینها، نجدی در «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» با ایجاد عناصر مشترک (موتیف) در همهٔ داستانها، جهان گفتمانی منسجمی را ایجاد میکند و به این ترتیب، تاروپود داستانهای مجزایش را بهصورتی نامرئی به هم میدوزد. این ویژگی که او را از دیگر نویسندگان متمایز کرده است باعث میشود اگر ندانید کتاب متشکل از چند مجموعهٔ داستان است در خلال مطالعه، حس کنید که با یک داستان بلند چندوجهی روبهرو هستید نه با چند جزیرهٔ نامربوط!
نظر منتقدین
حسین پاینده: «داستان مدرن غنایی با تمرکز بر عنصر شخصیت و بازآفرینی فضای شخصیتی خاص، زمینهٔ مناسبی پیدا میکند تا خواننده به پیچیدگیها و جنبههای ناپیدای وضعیتی که چه بسا هرگز خودش تجربه نکرده باشد، بیندیشد.»
کیهان خانجانی: «نجدی با آرایههایی ادبی که ابزار کار شاعران است (صنعت تشخیص، استعاره و…) کار دارد اما نحو زبان را در هم نمیریزد. اصلِ چینش کلمات در سطح افقی زبان او، بر اساس زبان معیار است. جابهجا نویسی نمیکند، مثلاً جای فعل را به میان جمله نمیآورد.»
حسن میرعابدینی: «نجدی در داستانهای کتاب، نشان میدهد که شعر معاصر را خوب میشناسد و از امکانات آن برای غنای داستانهایش بهره میجوید. بسیاری از نویسندگانی که میکوشند شاعرانه بنویسند، چون به جوهری یگانه دست نمییابند، کارشان تا حد قطعههای ادبی فروکاسته میشود. اما زبان داستانهای نجدی مشحون از شعر است بیآنکه «ادبی» شود و توان وصف رواییاش را از دست بدهد. زیرا وهم بینی سهم عمدهای در ساخت فضای آثارش دارد. با وهم چنان پرتوی بر عادیترین امور و اشیا میاندازد که انگار برای نخستین بار است که آنها را میبینیم. در واقع، تازگی نگاه است که شعر میآفریند و از مضمونهای بارها مطرحشده آشناییزدایی میکند. »
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | یوزپلنگانی که با من دویدهاند |
---|---|
تعداد صفحه | ۸۸ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۹۸ گرم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۳۰۵۰۱۰۸ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
کتاب یوزپلنگانی که با من دویدهاند از انتشارات مرکز توسط بیژن نجدی در قالب ۸۸ صفحه به نگارش در آمده است. این کتاب توانست جوایز زیادی از جمله جایزه قلم زرین و جایزه نویسندگان و منتقدان مطبوعات را دریافت کند. کتاب یوزپلنگانی که با من دویدهاند تنها کتابی است که در قید حیات بیژن نجدی از وی به انتشار در آمده است. نجدی این کتاب را به شمس لنگرودی و پروانه محسنی تقدیم کرده است. محسنی ادعا کرده است که بیژن نجدی این کتاب را در حدود ۲۰ تا ۲۵ سال چاپ کرده است. ژانر کتاب پساساختارگرایی است و به همین دلیل آثار پست مدرنی «عدم قطعیت، تناقض، تغییر زاویه دید» در آن به وفور یافت میشود. کتاب مجموعهای از ۱۰ داستان کوتاه است که همگی در حیطههای مواجههٔ انسان با مرگ است. بیژن نجدی را نمیتوان تنها یک نویسنده دانست بلکه او در آثارش به سبک شعر – داستان نوشته است پس میتوان او را به نوعی شاعر نیز دانست. داستانهای این کتاب همگی ساختاری قدرتمند و پیوسته دارند که این ویژگی باعث میشود در مواجهه عمیق با این کتاب احساس کنید به جای ۱۰ داستان مجزا از یکدیگر تنها با یک داستان بزرگ و پیوسته روبهرو هستید.