
قیمت:
120,000
10٪
108,000
تومانءء
قیمت:
120,000
10٪
108,000
تومانءء
نویسندگان از زمانهای دور همیشه باتوجه به مضمونی که برای داستانشان انتخاب میکردند، نگاه تقریباً یکسانی به شخصیتهای زن و مرد در قصهپردازی داشتهاند. زن معمولاً در نقش یک معشوقه ظاهر میشود که عشق را به نویسنده هدیه داده یا از او گرفته. شخصیتهای مرد هم با دغدغههای فکری و رسیدن به اهدافی که در زندگی دارند، تعریف میشوند. اما بعضی نویسندگان مثل شاهرخ مسکوب، نه دربارهٔ زنی که عاشقش هستند، که دربارهٔ مادرشان مینویسند. رابطهٔ بین تمام انسانها با مادرشان هم در دنیای کهن و هم در دنیای مدرن که این مسائل در حوزهٔ روانشناسی جا میگیرد، بخش بسیار مهمی از زندگیشان را دربر میگیرد. شاهرخ مسکوب در کتاب «سوگ مادر» همهچیز را کنار میگذارد و اصولاً برای خودش مینویسد؛ بیتکلف، بدون انتظار هیچ بازخورد مثبت یا منفی. شاهرخ مسکوب یکی نویسندگان ایرانی بود که تقریباً تمام زندگیاش را با سختیهای زیادی دست و پنجه نرم کرد. اما رابطهٔ او با مادرش پاکترین و خالصترین عشقی بود که در زندگی داشت و پس از مرگ او، دیگر هیچ مأمن و پناهگاهی برای خود نمیدید. مسکوب هرگز تصمیم نداشت که این کتاب را منتشر کند و اصلاً بخشهای آن نیز از هم جدا بود. چرا که در ابتدا دلنوشتههای شاهرخ از فقدان و دوری مادر بود که روی کاغذ میآمد و برای او حکم برونریزی دردی را داشت که حالا به اوج رسیده بود. این استاد فقید زبان و ادبیات فارسی که سابقهای طولانی در تحلیل شاهنامه داشت و برای زبان فارسی ارزش بیاندازهای قائل بود، پس از وفات مادرش بیش از پیش گوشهگیر شد و دیگر چیزی در این دنیا نبود که آرامش را به او برگرداند. این کتاب حاصل احساسات و افکار غمانگیز او در این فراق است که پس از مرگ شاهرخ، توسط حسن کامشاد که از دوستان نزدیکش بود، حالتی منسجم به خود گرفت و به کوشش انتشارات نی، در قالب یک کتاب به چاپ رسید. برای آشنایی بیشتر و خرید کتاب «سوگ مادر» در این مطلب با ما همراه باشید.
رنجهای شاهرخ مسکوب در «سوگ مادر»
این کتاب همانطور که گفتیم دستنوشتههایی بوده که شاهرخ مسکوب بدون مخاطب مینوشته و به همین دلیل در تمام آنها، صداقت و سادگی خاصی وجود دارد. این نوشتهها در سالهای متمادی نوشته شده به طوری که اولین قسمت آن به سال ۱۳۴۲ برمیگردد و تا سال ۱۳۷۲ ادامه دارد. مسکوب، سرخوردهتر و شکستهتر از همیشه، در موقعیتهای مختلفی از روزمره قلمش را برمیدارد و درددلهایش را به خودش میگوید. این روزمرهنویسی باعث شده تا هیچچیزی از قلم نیفتد و نویسنده بدون رعایت هیچ آداب و ترتیبی، هرچیزی که دل تنگش میخواهد را بگوید و بنویسد. مسکوب بهخودیخود فردی افسرده و غمگین بود و تنها پشت و پناهی که دلش را به زندگی گرم میکرد، مادری بود که حالا در این کتاب، ذرهذره شاهد از دست دادنش است.
جملاتی از کتاب سوگ مادر
من در تن مادرم زندگی میکردم و اکنون او در اندیشهٔ من زندگی میکند. من باید بمانم تا او بتواند زندگی کند. تا روزی که نوبت من نیز برسد به نیروی تمام و با جانسختی میمانم. امانت او به من سپرده شده است. دیگر بر زمین نیستم، خود زمینم و به یاری آن دانهای که مرگ در من پنهانش کرده است باید بکوشم تا بارور شوم.
اکنون بار دیگر طعم زهرآگین مرگ را چشیدهام. هر قدم که در راه زندگی برمیداریم به پیشباز مرگ میرویم و از همان لحظه که به دنیا میآییم برای مردنیم. مرگ در باطن زندگیست و به اندازهٔ زندگی عادیست ولی با اینهمه پدیدهٔ عجیبیست که انگار همهچیز را دگرگون میکند.
اول که خبر را شنیدم هیچ نفهمیدم و بعد که به خود آمدم، مصیبت من همهٔ جنبههای شخصی خود را ناگهان از دست داد. یکباره دیدم که بشر چقدر عاجز است و چون مرگ میرسد، گرچه بیگاه و ستمکار باشد، باید با دست بسته و چشمهای باز سر فرود آورد. آنوقتها بشر دوستی و احساساتی بیمنطق داشتم. انسانِ پندار خودم را واقعیت انسان میانگاشتم و میپرستیدم. هرگز نمیخواستم بپذیرم که چنین انسانی اینقدر زبون و بیچارهٔ نظامی کور و سنگدل باشد. این درد مرا میکشت.
چند روزی پیش از حرکت به فرانسه مامان را خواب دیدم. در دخمهای کنار ستونی ایستاده بود و نقابی به صورت داشت. به اصرار نقابش را برداشتم. به شکل خودش نبود. اندکی شبیه خودش بود. صورت و اندامش کوچکتر و لاغرتر شده بود و تهرنگ مهتابی مردهای داشت. بیمار و سخت رنجور بود و رگ کبودی از پیشانی تا روی گونه و چانهاش کشیده شده بود. پریشان و غمزده بودم. گریه کردم. گویی از رفتن من افسرده غمناک بود.
محصولات مشابه
مشخصات محصول
مشخصات محصول
نظرات کاربران(0)
مرتب سازی براساس:
۴.۵
پرسش و پاسخ (0)