معرفی و بررسی کتاب انتری که لوطیش مرده بود
«انتری که لوطیش مرده بود» نام دومین مجموعهٔ داستان کوتاهی است که «صادق چوبک» نویسندهٔ پیشروی معاصر نگارش کرده است. این کتاب سه داستان کوتاه و یک نمایشنامه را شامل میشود و در هرکدام از آنها با دیدگاهی تازه به معضلات اجتماعی میپردازد. چوبک که در کنار «محمدعلی جمالزاده»، «صادق هدایت» و «بزرگ علوی» به عنوان بنیانگذاران سبکهای جدید در ادبیات داستانی ایران شناخته میشود، داستانهایش را بر محور شخصیتهایی در فضاهای کاملاً رئال میسازد که مهرههای سوختهٔ جامعه به شمار میروند. کارکترهای اصلی داستانهای او انسانهای گرسنهای هستند که بسیار پایینتر از خط فقر به سر میبرند و اعتیاد از اصلیترین شاخصههای مخربی است که زندگی آنها را مختل کردهاست. البته نویسنده هرچند از نظر معنایی هدف خاصی را پی نمیگیرد و هدف فلسفی خاصی را دنبال نمیکند، تمام تمرکز خود را بر نمایش وضعیت فلاکتبار مردم فقیر از دیدگاهی جامعهشناختی، جمع میکند. قلم چوبک با خلاقیت در ترکیب ادبیات روزنامهایِ دوران خودش و نثرهای کلاسیک فارسی، به شکل جدیدی با مخاطب ارتباط برقرار میکند و زمینهٔ گیرا و جذابی را برای روبهرویی مخاطب با مفاهیم تند و زنندهاش پایهریزی میکند. اصطلاحات روزمرهٔ مردم ایران در ادبیات چوبک که بخش بزرگی از آن با ادبیات اروپا ترکیب شده، شمههایی از دیدگاه و شخصیت نویسنده را برای مخاطب رو میکند که در شناخت عقاید او بسیار مهم است. انتشارات «جاویدان» در پنجمین چاپ، این کتاب را در سال ۱۳۹۹ به چاپ رسانده است.
چهار داستان و یک بیماری
اولین داستان «چرا دریا طوفانی شده بود» نام دارد. شخصیت اصلی این داستان مرد میانسالی به نام «کهزاد» است که ابتدا توسط ۳ شخصیت فرعی تصویر میشود. تمام شخصیتهای کتاب از نظر اجتماعی در بدترین شرایط ممکن سر میکنند و در بخش ابتدایی قضاوتهای این ۳ شخص را دربارهٔ کهزاد میخوانیم.
کهزاد کسی است که از سر ناچاری سالها است تریاک قاچاق میکند و در این راه تبدیل به یک تبهکار حرفهای شده است. غریزهٔ بقا هیچ عاطفهای در وجود او باقی نگذاشته تا جایی که حتی قصد دارد پس از به دنیا آمدن فرزند جدیدش، همسرش را به قتل برساند و در بیابان خاک کند. موقعیت مکانی داستان بوشهر است و نویسنده با قلم شاعرانهاش دریا و طوفان و تمام طبیعت را برای توصیف حالات درونی کهزاد به بهترین شکل تسخیر میکند. در نیمهٔ دوم، کهزاد به متن روایت میآید و اینجا است که ما در مقام کسی که بیپرده حالات و روحیات او را همراه خودش تجربه میکنیم، برای قضاوت او دچار دوگانگی میشویم و دیدگاه ما به کلی تغییر میکند.
داستان دوم «قفس» فضا را تماماً از درون قفس تصویر میکند. قفسی پُر از پرندههای مختلف که با وضع اسفباری در لجن و کثافتهای خود زندگی میکنند. نویسنده بدون اینکه به پرندهها شخصیت خاصی بدهد و اسمی روی آنها بگذارد، تصویر آشنایی از تکاپوی بیحاصل مردم یک جامعهٔ فاسد نقش میکند که به هیچ امیدی دل نبستهاند. مرغها و خروسها و کبوترها و غیره، در هر بخش داستان هرکدام نمادی میشوند از مهرههایی که ناهنجاریهای اجتماعی وحشتناکی را پدید میآورند. البته در راس تمام شخصیتها، جلاد ترسناکی است که بیرون از قفس حکمرانی میکند و به هر چیزی شباهت دارد جز یک انسان. پایانبندی داستان از جمله نکات جالب توجهی است که شاید بخش مهمی از پایهٔ داستانهای پایان باز در ادبیات امروز ایران باشد.
سومین بخش که طولانیترین و به نوعی مهمترین داستان، یعنی «انتری که لوطیش مرده بود» را دربر میگیرد، داستان آزادی ناگهانی و اتفاقی میمونی را روایت میکند که در دنیای آدمها تنها است. «مخمل» تمام زندگیاش را به اطاعت و حقارت برای سرگرم کردن انسانها و برای جلب رضایت صاحبش گذرانده و حالا با مردن لوطی جهان، به موجودی آزاد تبدیل میشود. راوی سوم شخص، کنش و واکنشهای یک میمون را با هنرمندی تمام برای خواننده به داستان درمیآورد و افکار او برای ما شرح میدهد. این داستان از منظر فلسفی به مبحث آزادی و جنبههای مثبت و منفی آن میپردازد و بار دیگر، مسئلهٔ اعتیاد، هم گریبانگیر انسانی است که مرده و هم میمون دستآموزش. مخمل پا به دنیای بیرون میگذارد و با برخورد با حیات وحش و خطرات آن، آرزوی برگشتن به پیش صاحبش در دلش زنده میشود.
قسمت چهارم نمایشنامهای است به نام «توپ لاستیکی» که شخصیتهای آن از سلسلهمراتب اشرافی دوران پهلوی گرفته شده؛ نمایشی در یک پرده و با ۹ شخصیت که داستان یک اتفاق غیرمنتظره و البته بیپایه را در خانهٔ «میرزا محمدخان دالکی» وزیر وقت فرضی کشور، روایت میکند. دالکی با ترس از اینکه روز مجازات اعمالش فرا رسیده باشد، همسر دومش «مهتاب» و برادر او را درگیر ماجرا میکند و این حدس و گمانها پای پسر و دختر و دامادش را به ماجرا باز میکند. لحن و ادبیات طنز نویسنده زمینهٔ اجتماعی داستان را ملموستر میکند. در تمام داستان با یک شک خطرناک اما بیاساس طرفایم که میتواند تمام قدرت دالکی را به خطر بیندازد و با اینحال در انتها به نتیجهٔ غیرمنتظرهای میرسیم. در این داستان شکستن طرز روایتهای سنتی به خوبی مشهود است به طوری که در انتها تمام حقایق برای ما آشکار نمیشود.
یک عمر قلم در دست
صادق چوبک در سال ۱۲۹۵ شمسی در بوشهر به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در بوشهر و شیراز گذراند و با تحصیل در «کالج آمریکایی تهران» در ۲۱ سالگی به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. در سال ۱۳۲۴ اولین مجوعهٔ داستانهای کوتاهش را با عنوان «خیمهشب بازی» منتشر کرد که با استقبال خوبی روبهرو شد. او به زبان انگلیسی مسلط بود و به ترجمه هم میپرداخت. او همواره به عنوان یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان در ادبیات داستانی فارسی شناخته شدهاست. از آثار او میتوانیم به «تنگسیر»، «سنگ صبور»، «روز اول قبر» و «چراغ آخر» اشاره کنیم.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | انتری که لوطیش مرده بود |
---|---|
تعداد صفحه | ۱۱۶ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۱۱۴ گرم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۳۳۲۰۹۱۱ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
کتاب انتری که لوطیش مرده بود از انتشارات جاویدان توسط صادق چوبک در قالب ۱۱۶ صفحه به نگارش در آمده است. بسیاری صادق چوبک را همراه با صادق هدایت و بزرگ علوی پدران داستاننویسی نوین ایرانی میدانند. بیشتر داستانهای وی درباره تیرهروزی مردمی است که اسیر خرافه و نادانی و پایبند به مذهب خویش هستند. چوبک با توجه به خشونت رفتاریای که در طبقات فرودست دیده میشد سراغ شخصیتها و ماجراهایی رفت که هرکدام بخشی از این رفتار را بازتاب میدادند و به شدّت به دره تاریکی میبردند. وی فردی با عقاید رئالیستی بود که تلاش میکرد منعکس کنندهٔ زخمها و دردهای طبقه فرودست باشد. او در بیشتر داستانهای خود طبقه فرودست را مظلوم اما به شکل گناهکار به تصویر میکشید که با اشتباهات فراوان هرچه بیشتر در عمق غلطها فرو میروند. این کتاب شامل ۳ داستان کوتاه و ۱ نمایشنامه است که هر کدام از آنها یکی از مشکلات و معضلات جامعه را به تصویر میکشد. اولین داستان آن چرا دریا طوفانی شده بود نام دارد که شخصیت اصلی آن «کهزاد» توسط ۳ شخصیت فرعی دیگر به نمایش در میآید. تمام شخصیتهای این کتاب از نظر اجمتماعی در مهلکترین حالت ممکن زندگی میکنند و در بخش ابتدایی این داستان کوتاه به قضاوت این ۳ شخص درباره کهزاد پرداخته شده است.