لیودمیلا اولیتسکایا (Liudmila Ulitskaia)
نویسندگان روس همیشه یکی از بهترین گزینهها برای زمانی هستند که میخواهیم رمان بخریم. داستاننویسی در ادبیات روسیه سابقهای طولانی دارد و زمینهٔ فلسفی-مذهبی این داستانها و ویژگیهای جالبی که در ژنتیک و فرهنگ مردم این کشور وجود دارد، باعث شده طرز تفکر مخصوص به خود را داشته باشند. داستانهای روسی اغلب مثل جغرافیای خود روسیه سرد و خشک است؛ انسانها زندگی راکد و افسردهای دارند، جامعه قوانین سختی دارد و با نقش قوانین به همان سختی برخورد میکند، و حکومتهای معمولاً با سیستمی خودکامه به مردم تسلط دارند. اما از دل همین فرهنگ نویسندگان بزرگی پا به عرصهٔ ادبیات گذاشتهاند که همیشه داستانهایشان در ردهٔ بهترین نمونههای ادبیست. هرچند در دورهٔ ادبیات مدرن، میتوان گفت روسیه دچار یک خلأ در ادبیات شده، اما حضور نویسندگانی مثل «لیودمیلا اولیتسکایا» میتواند شاهدی باشد برای امید به بازگشت دوبارهٔ روسیه به صدر داستاننویسی در جهان. این نویسنده جزو مهمترین فعالان زن در ادبیات نمایشی و داستان کوتاه است و با سابقهای که تا امروز در داستاننویسی کسب کرده، توانسته هم در خود روسیه و هم در سطح جهانی، اعتبار زیادی برای خود کسب کند. اولیتسکایا بازماندهای از دوران تلخ پس از جنگ جهانی و خسارات جبرانناپذیریست که استالین و شوروی کمونیستی به فرهنگ و زیرساختهای این کشور وارد کردند. او به عنوان کسی که دوران پساجنگ را در روسیهٔ کمونیستی زندگی کرده وظیفهٔ خود میداند که به نسلهای جوانتر ثابت کند که دههٔ ۱۹۶۰ و ۷۰ آن چیزی نیست که فکرش را میکردند. اولیتسکایا با زبان مدرنی که به چالشهای بشری میپردازد، با لقب «تولستوی مدرن» شناخته میشود.
تولد، زندگی و شروع ادبیات
لیودمیلا اولیستکایا در ۲۱ فوریه ۱۹۴۳ در شهر داولکانوو، در ۷۰۰ مایلی مسکو به دنیا آمد. پس از اتمام جنگ جهانی دوم خانوادهٔ او توانستند به پایتخت برگردند؛ جایی که لیودمیلا در آن بزرگ شد و پس از تحصیلات ابتدایی، در دانشگاه مسکو شروع به خواندن ژنتیک کرد. پس از دریافت مدرک ژنتیک، در یک مرکز تحقیقاتی برای مدتی مشغول به کار شد؛ اما زود آن را رها کرد و به گروه تئاتر موزیکال یهودیها در مسکو پیوست. علاقهٔ او به هنر، به سمت ادبیات کشیده شد و تصمیم گرفت اولین کارهای ادبیاش را قلم بزند. اولیتسکایا اولین قدمهای خود به عنوان یک نویسنده را در زمینهٔ داستانهای عاشقانه برداشت و درکنار آن، به ترجمهٔ آثار خارجیزبان هم میپرداخت. در اوایل دههٔ ۱۹۸۰ آثار ادبی او به انسجام قابل قبولی رسیده بود و در داستاننویسی، حرفی برای گفتن داشت. به همین دلیل به سمت سینما رفت و برای اولین بار فیلمنامهای را برای یک فیلم روسی نوشت؛ این اقدام اولین جایی بود که توجه عمومی به سمت اولیتسکایا و ادبیاتش جلب شد. در سال ۱۹۹۲ اولین رمانش به نام «زیبا» را نوشت؛ رمانی که از جمعآوری چند داستان کوتاه در یک کتاب واحد تشکیل شده است. پس از این کتاب موفقیت اولیتسکایا رو به افزایش رفت و محبوبیت عمومی او به بطن اجتماع نفوذ پیدا کرد.
کتابهای لیودمیلا اولیتسکایا
آثار اولیتسکایا بیشترین شباهت را به داستانهای لئو تولستوی دارند. تولستوی نویسندهای بود که با سبک نوشتارش همهچیز را به انحصار جهان ادبی خودش درمیآورد و مضامینی که از آنها برای قصهگویی بهره میگرفت، مسئلههایی بشری مثل مرگ، اخلاق، رستگاری و ایمان بود که هرگز نمیتوان آنها را نادیده گرفت. به همین دلیل نویسندهای که بیش از یک قرن بعد از تولستوی، توانسته از سبک نوشتار او الهام بگیرد، و به سبکی مدرن داستانها و شخصیتهایی را خلق کند که تداعیکنندهٔ او در ذهن جمعی هستند، هم برای جامعهٔ ادبی و مردم عامهٔ روسیه ارزش و اعتبار دیگری دارد و هم در سطح جهانی دوچنان از او استقبال میشود.
«زیبا: مجموعه داستان کوتاه» ۱۹۹۲
«مدئا و دخترانش» ۱۹۹۶
«تدفین پارتی» ۱۹۹۷
«مورد کوکوتسکی» ۲۰۰۱
«دختران: مجموعه داستان کوتاه» ۲۰۰۲
«مربای روسی» ۲۰۰۳
«دنیل استاین، مترجم» ۲۰۰۶
«چادر سبز بزرگ» ۲۰۱۰
«فقط یک طاعون ساده» ۲۰۲۰
جوایز ادبی لیومیلا اولیستکایا
جایزهٔ مدیچی فرانسه- ۱۹۹۴
جایزهٔ «راشن بوکر» -۲۰۰۱
جایزهٔ «کتاب بزرگ» -۲۰۰۷ و ۲۰۱۶
جایزهٔ «اینترنشنال بوکر» انگلستان-۲۰۰۹
جایزهٔ ادبی سیمون دوبوار-۲۰۱۱