لیست چاپهای دیگر
(۱۳)معرفی و بررسی کتاب حکایت دولت و فرزانگی
حکایت دولت و فرزانگی کتابی در ژانر انگیزشی، روانشناسی و موفقیت است که مارک فیشر در سال ۱۹۹۰ نگارش کرد. مارک فیشر در این کتاب تلاش کرده تا راه و رمز موفقیت را، خصوصاً موفقیت در زمینهٔ کسب ثروت و افزایش درآمد، در قالب داستانی جذاب و گیرا بیان کند. ایدهٔ اصلی در شکلگیری این کتاب بر این عقیده استوار است که درآمد بیشتر صرفاً نتیجهٔ کار بیشتر و اختصاص وقت بیشتر به یک شغل نیست؛ چراکه، طبق مثال خودِ مارک فیشر، اگر شخصی پنج برابر دیگری درآمد دارد، قطعاً به این معنا نیست که پنج برابر بیشتر هم کار میکند. مارک فیشر در نگارش این کتاب نکتهای را بهکار برده که دلیل اصلی اقبال گستردهٔ عمومی از آن شد و شاید در نوع خودش اولین بود؛ او کتابش را در قالب داستان نوشت. داستانی که در طول آن شخصیت اصلیاش را در موقعیتهای متفاوتی قرار میدهد و اتفاقات زیادی در موفقیت او تاثیرگذار است. بههمین دلیل خوانندهای که برای بار اول کتاب را میخواند میتواند داستان را با زندگی شخصی و تجربیاتش مطابقسازی کند و حتی کسی که کتاب را خوانده، میتواند با مطالعهٔ دوبارهٔ آن نکات آموزندهٔ جدیدی را استخراج کند. جالب اینکه این کتاب در آمریکا با عنوان اصلی «میلیونر آنی» چاپ شد؛ بههمین دلیل با این عنوان مشهور نیز شد. اما در ایران مترجم آن تصمیم گرفت عنوان دیگر کتاب را روی آن بگذارد؛ که در کسب استقبال مخاطبان تاثیر زیادی داشت. این کتاب در زمان انتشارش در آمریکا مخاطبان زیادی را جذب خود کرد، ۱۵۰ هزار نسخه فروش را ثبت کرد، به بیش از ۲۰ زبان در دنیا ترجمه شد و تا سالها جزو پرفروشترین کتابهای آمریکایی بهشمار میرفت. در ایران این کتاب اولین بار در سال ۱۳۷۲ چاپ شد. نشر قطره این کتاب را با ترجمهٔ روان و خواندنی گیتی خوشدل به چاپ رسانده است.
موضوع کتاب حکایت دولت و فرزانگی
داستان کتاب درمورد مرد ۳۲ ساله است که در یک شرکت کوچک مدیر حسابداری است و البته از این شغل خسته شده است. او میخواهد با نوشتن و چاپ کتابهایش به رویاهایش جامهٔ عمل بپوشاند و از ثروت و دانشی حقیقی برخوردار شود. رسیدن به این رویا کار آسانی نیست اما شخصیت داستان هم حاضر است برای رسیدن به آن با سختیهایی که در برابرش هست مبارزه کند. او تصمیم میگیرد کارش را رها کند و برای قرض گرفتن مقداری پول به عموی ثروتمندش مراجعه میکند. عمویی که طعم حقیقی ثروت، و نه صرفاً پول، را چشیده و از دادن پول به او خودداری میکند؛ درعوض به او پیشنهاد میکند برای رسیدن به ثروت، به شهری دورافتاده برود که در آن باغبان پیری زندگی میکند. جوان بعد از آشنایی با او متوجه میشود که او یک میلیونر است؛ کسی که به جوان کمک میکند تا با طرز فکر و جهانبینی یک میلیونر آشنا شود. مارک فیشر با زبانی ساده و داستانی که کشش لازم را دارد، تلاش میکند تا ۱۵ داستان را در کتاب بگنجاند. این حکایتها توسط پیرمرد به جوان داده میشود که هرکدام شامل رمز و رازهایی دربارهٔ چگونگی قرار گرفتن در مسیر پیشرفت و رسیدن به هدف است. در این حکایتها با مضامینی مختلفی آشنا میشویم که در ساختن شخصیت یک میلیونر تاثیرگذار است؛ کسی که باید مقابله با ترسها را بیاموزد، به هدفی که بهنظر خیالی میآید ایمان داشته باشد، به افکار و حرفهای ناامیدکننده و منفی که دیگران در راه به او میگویند بیتوجهی کند و تنها چیزی که در هر روز جدید میبیند، پیشرفت باشد. برای مطالعهٔ دقیقتر دربارهٔ این اثر مارک فیشر میتوانید مطلب «خلاصه کتاب حکایت دولت و فرزانگی» را در مجلهٔ کتابچی مطالعه نمایید.
دربارهٔ زندگی و شخصیت مارک فیشر
مارک فیشر، که با نام مستعار کِی-پانک هم شناخته میشود، نویسندهٔ اهل بریتانیا است. او در سال ۱۹۶۸ متولد شد و در سال ۲۰۱۷ از دنیا رفت. او در اصل استا دانشگاه، منتقد موسیقی و نظریهپرداز فلسفی است که به نویسندگی رو آورده است. علاوهبر اینها وبلاگنویسی نیز یکی از فعالیتهای اخیر او بود و لقب کی-پانک زمانی به او نسبت داده شد که در سال ۲۰۰۰ نقدهای تند و تیزش در فضای مجازی طوفان به پا کرد. فیشر در طول سالهای فعالیت خود توجه ویژهای به فلسفه داشت و از آثار «ژان بودریار»، «فردریک جیمسون» و «ژاک لکان» در نوشتههایش تاثیر فراوانی گرفته بود. هرچند مارک فیشر عمر کوتاهی داشت و در آستانهٔ ۵۰ سالگی از دنیا رفت، اما چه از نظر فکری و چه در حوزهٔ عملی باور داشت که ایمان به هدف و تلاش برای آن تمام نتایج را تعیین میکند. کتابهای دیگری که از مارک فیشر به چاپ رسیده عبارتاند از:
«رئالیسم کاپیتالیستی: آیا آلترناتیو دیگری نیست؟ »
داستانهای ذکرشده در کتاب
اولین داستانی که در کتاب «حکایت دولت و فرزانگی» میخوانیم، قصهٔ مرد جوانی بود که بالاتر باهم خواندیم. در این داستان مرد جوان پس از اینکه برای گرفتن پول به خویشاوند ثروتمندش مراجعه میکند، او از قرض دادن پول به مرد جوان خودداری میکند. درعوض از او میخواهد که برای فراگرفتن راه و رسم کسب درآمد و میلیونر شدن، به شهری دور برود و در آن پیرمرد باغبانی را پیدا کند. این داستان اولین حکایتی است که ما در مسیر میلیونر شدن جوان، بههمراه او طی میکنیم. در این حکایت، عموی ثروتمند به او نامهای میدهد و از او میخواهد تا زمان رسیدن به باغ پیرمرد و تحویل نامه به او، آن را باز نکند و نخواند. این داستان «مشاورهٔ مرد جوان با خویشاوندی دولتمند» نام دارد. در ادامهٔ این بخش اتفاقات زیادی برای مرد جوان میافتد؛ اتفاقاتی که مسیر پر پیچ و خم میلیونر شدن قرار است برای او رقم بزند و مرد جوان در دل این اتفاقات محک میخورد. برای مطالعهٔ جامع و تحلیلی دربارهٔ این کتاب میتوانید مطلب «نقد و بررسی کتاب حکایت دولت و فرزانگی نوشتهٔ مارک فیشر» را در مجلهٔ کتابچی مطالعه نمایید. ادامهٔ این داستان را در حکایتهای بعدی میخوانیم:
- دیدار جوان با باغبانی سالمند
این داستان با روایتی شبیه به داستان موسی و خضر شروع میشود! جوان به باغ پیرمرد وارد شده و اجباراً کارهایی را انجام میدهد که از آنها هیچ سر درنمیآورد. البته با این تفاوت که پیرمرد کسی را نمیکشد! درعوض بعد از مدتی که از اشنایی آنها میگذرد، توصیههای پیرمرد به جوان شروع میشود؛ اولین آنها نیز معروفترینشان است: «وقت طلاست! »
- آموزش جوان برای غنیمت شمردن فرصت و خطر
در این قسمت اشنایی بیشتری بین جوان و پیرمرد میلیونر شکل گرفته است. پیرمرد به او یاد میدهد که برای رسیدن به هدف نباید منتظر فرصت مناسب ماند؛ بلکه باید دست به عمل زد. سپس پیرمرد در یک آزمون عملی تاثیر کلامش را در جسارت مرد جوان میسنجد.
- حکایت به حبس افتادن جوان
در این قسمت جوان متوجه میشود که پیرمرد در آزمونهایش اصلاً شوخی ندارد؛ چرا که با اتفاقات جالبی که در قسمت قبلی افتاده، حالا جوان نهتنها ۲۵ هزار دلار به او بدهکار است، بلکه پولی برای پرداخت ندارد و در یکی از اتاقهای خانهٔ او حبس شده است!
- آموزش ایمان
در این قسمت جوان از بند رها میشود و پیرمرد با آرامشی مثالزدنی از او میخواهد که به حرفهای او گوش بدهد و از تجربههایش بهره ببرد. او از جوان میخواهد به هدف بزرگش ایمان داشته باشد و در راه دستیابی به آن از عشق و کمکرسانی به افراد دیگر هرگز دریغ نکند.
- آموزش تمرکز بر هدف
در این بخش، حالا که جوان چند پله به راه و رسم میلیونر شدنِ پیرمرد نزدیکتر شده، از او خواهد آموخت که چگونه باید هدفگذاری را یاد بگیرد و ارزش آن را درک کند. پیرمرد از او میخواهد که مقدار دقیق ثروتی را که درپی کسب آن است، برایش مشخص کند؛ اما جوان هنوز خودش هم نمیداند!
- ارزش تصویر از خود
این قسمت یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین بخشهای کتاب است؛ داستانی که ایدهٔ اصلی ذهنیت پاک و مبارزه با محدودیت ذهن را دربر دارد. پیرمرد به جوان میگوید که تمام زندگی و افکار و احساسات جوان، بازتابی از اعمال و شخصیت خود او است. این خود او است که باید خوب و بدهای زندگیاش را بشناسد و تصمیم بگیرد که به سمت کدامیک میرود و از کدام فاصله میگیرد. این رویکرد در انتخاب راه ثروتمند شدن نیز حیاتی است؛ چراکه جوان باید انتخاب کند که تا ۶ سال دیگر تصمیم دارد میلیونر شود و هرگز ثروتش را از دست ندهد!
- کشف نفوذ کلام
در این بخش جوان تلاش میکند تا هدفی را که در سر میپروراند، بهطور واضح و عینی برای خودش ترسیم کند. اما اینکار برای او ساده نیست چون سستیهایی سر راهش وجود دارد که تصمیم او را تضعیف میکند. پیرمرد به او امید میدهد و تاکید میکند که هرگز به ایمانی که به هدفش دارد شک نکند؛ حتی اگر تمام شرایط ظاهراً برخلاف میل او باشد. در ادامه پیرمرد با نقل قولی از «هراکلس» فیلسوف باستانی، از او میخواهد به نفوذ کلام بیش از هرچیز ایمان داشته باشد و جوان را مورد آزمون قرار میدهد.
- نخستین آشنایی با دل گل سرخ
در این بخش پیرمرد به جوان میآموزد که تمام جهان بازتابی از درون خود او است؛ به عبارتی مضمون این حکایت را میتوانیم در یک بیت از مولانا خلاصه کرد:
«بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی»
اهمیت اعتقاد به اینکه کنترل اوضاع در دست ما است، در این قسمت موضوع اصلی است. با تکیه به همین مفهوم، پیرمرد به جوان پیشنهاد میکند که درکنار عقل و منطق، از راهی که قلبش میگوید نیز پیروی کند. او باید تقدیرش را بسازد و تنها با پیروی از دل است، که این مسئله امکان میپذیرد.
- تسلط بر ضمیر ناهشیار
در این بخش، میلیونرِ دانا به جوان میآموزد که تاثیر تکرار و تلقین بر ضمیر ناهشیار ما به چگونه و تا چه اندازه تاثیرگذار است. او میگوید که این تکرار، رمز برقراری تعادل بین ضمیر هشیار و ناهشیار است و هرچه تمرینِ بیشتری روی این مسئله صورت بگیرد، کنترل بیشتری هم روی افکار و حالاتمان خواهیم داشت.
- بحث در باب ارقام و قواعد
در این فصل پیرمرد بهطور مستقیم شروع به بحث دربارهٔ مسائل مالی، هدفگذاری در کسب درآمد و افزایش اعتبار شخصی میکند. او به جوان میگوید که باید با تمرینی ساده ذهن نیمههشیارش را با هدفش همگام کند؛ اینکه در هر سال هدفش را بر این بگذارد که درآمدش نسبت به سال قبل دوبرابر شود. در حقیقت او تلاش میکند تا به جوان بیاموزد که چگونه ارزش شخصی خود را بداند.
- یادگیری نیکبختی و زندگی
پیرمرد این حکایت را با جملهای جالب و خواندنی شروع میکند: «پول خادمی بیهمتا اما اربابی مستبد است. » هدف او این است که به جوان یادآوری کند که تمام این دردسرها برای دغدغهای مهمتر از پول است؛ یعنی عنصر اصلی شادی و خوشبختی. پیرمرد با ارائهٔ تعریف جدیدی از نبوغ از جوان میخواهد علاقهاش را مشخص کند؛ اینکه به کارهای تکراری بپردازد یا از زندگیاش برای تجربههای نو بهره ببرد.
- یادگیری بیان خواستهها در زندگی
در این داستان پیرمرد به بازگو کردن خاطرات جوانیاش میپردازد؛ زمانی که جوان بوده و هدفش پیدا کردن یک زندگی مادی و معنوی فوقالعاده بوده است. او به جوان گفتهٔ مسیح را یادآوری میکند که «ایمان میتواند کوهها را به حرکت دربیاورد. »
- کشف اسرار باغ گل سرخ
در این بخش، در حین اینکه پیرمرد جوان را به قدمزنی در باغ دعوت میکند، از او میخواهد در لحظه زندگی کردن را بیاموزد و تمرکز روی کاری که «الان» مشغول انجام آن است؛ نه چیزی که در گذشته رخ داده یا دغدغهٔ آینده است. او از جوان میخواهد که منشا واقعی آرامش را در درون خود پیدا کند.
لحظهای که هر یک به راه خود میروند
در این داستان که روز وداع است، پیرمرد آخرین اندرزها را به جوان میدهد و کلید گنج واقعیاش را برای او به یادگار میگذارد:
بعضی معتقدند که کتابها یکسر بیارزشاند. بر این اعتقادند که خودشان جهان را باز میسازند. و چون از دانشی که در کتابها یافت میشود بهرهای نبردهاند، وقت و ثروت هنگفتی را به هدر میدهند.
جملاتی از کتاب حکایت دولت و فرزانگی
نبوغ یعنی به انجام رساندن آنچه از آن لذت میبرید. این نبوغ راستین زندگی است.
دریاب که به راستی کیستی، حقیقت برای ابد آزادت خواهد کرد.
راز نیکبختی این است که هر روز چنان زندگی کنی که انگار آخرین روز زندگی توست.
جهان چیزی جز بازتاب ضمیر درونت نیست.
رویاها و اهداف تو نباید به دیگران صدمه بزند و هیچگاه نباید خیر و صلاح دیگران را از نظر دور نگاه داری.
هر اندیشهای که داشته باشی به شکلی خودش را در زندگیت متجلی میسازد.
زمان مطلوب برای عمل همین حالاست.
اگر ندانی به کجا میروی، احتمالاً به هیچ جا نخواهی رسید.
بزرگترین محدودیتها، حدودی است که انسان بر خویشتن تحمیل میکند.
هر اندیشهای که داشته باشی به شکلی خودش را در زندگیت متجلی میسازد.
اگر ایمان داشته باشی که کاری را به انجام خواهی رساند، به انجامش خواهی رساند.
تصویری که از خودت داری چنان قدرتمند است که ناهشیارانه به تقدیرت بدل میشود.
اگر میخواهی در زندگی موفق شوی، باید مطمئن باشی که حق انتخاب نداری. باید پشتت را به دیوار بچسبانی. وقتی همهٔ درهای خروج را به روی خود میبندی و پشتت را به دیوار میچسبانی، همهٔ قدرتهای درونت را به تحرک وا میداری و با همهٔ وجودت میخواهی چیزی به وقوع بپیوندد.
زندگی دقیقا به ما همان چیزی را میدهد که میخواهیم پس نخستین کاری که باید کرد این است که دقیقا آنچه را که میخواهی درخواست کنی اگر تقاضای تو مبهم باشد همان قدر نتیجه درهم و بر هم خواهد بود اگر حداقل را بخواهی حداقل را بدست خواهی آورد.
راه کسب ایمان از طریق تکرار کلام است.
هر روز بارها تکرار کن: «هر روز از هر جهت بهتر و بهتر میشوم. »
تسلط بر تقدیرت و جامی عمل پوشاندن به رویاهایت هدف غایی زندگی است، مابقی بیاهمیت است.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | حکایت دولت و فرزانگی |
---|---|
تعداد صفحه | ۱۱۲ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۱۱۴ گرم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۳۴۱۲۳۸۸ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
در طول زندگی کوتاه و بلند هر انسانی، رسیدن به مطلوبی که برای خود ترسیم کرده است اهمیت ویژهای دارد و هر کسی در پی آن است که به آمالها و آرزوهایش رنگ واقعیت بپاشد و رویاهایش را در عالم حقیقی تجربه کند. یکی دوست دارد به پول برساند، یکی شناخت عمیق و قطعی از خودش را هدف قرار داده است و دیگری دوست دارد که از راز آفرینش باخبر شود و… با تمامی تفاوتهایی که ممکن است در مسیر رسیدن به هر هدفی وجود داشته باشد یک شباهت در تمامی آنها قطعیست: همهٔ ما میل داریم که در کمترین زمان به خواستهٔ خود برسیم. خواستهای که دستمایه اصلی مارک فیشر در کتاب حکایت دولت و فرزانگی قرار گرفته است. کتابی که در ژانر انگیزشی قرار میگیرد و نویسنده در آن با ایجاد قصهای بین یک جوان که به دنبال دولت و ثروت میگردد و پیرمرد باتجربهای که رسیدن به این هدف را به او میآموزد، پندهایی را به مخاطب ارائه میدهد. کتابی که بر پایهٔ ۱۵ بخش کوتاه که هر کدام از آنها را میتوان درسی مجزا در نظر گرفت استوار میشود. بخشهایی که از آموزههایی مانند غنیمت شمردن وقت و فرصت گرفته تا یادگیری نیکبختی و زندگی، تشکیل شده است. کتاب حکایت دولت و فرزانگی با ترجمههای مختلفی در دسترس خوانندگان قرار دارد ولی پیشنهاد کتابچی به عنوان بهترین گزینهٔ مطالعه ترجمهٔ گیتی خوشدل از انتشارات قطره است.