معرفی و بررسی کتاب پدر پولدار، پدر بیپول
کاش میشد که هر چیز که به ذهنمان خطور میکند و دلمان میخواهد را انجام دهیم. بدون اینکه به فکر از دست دادن زمان باشیم و یا عقب افتادن کارهایی که مجبور به انجام آنها هستیم. دغدغههای هر چه بیشتر ما همگی برخاسته از نیازهای بیشمار ما هستند. نیاز به غذا، آب و… از نیازهای حیوانی و یا آرامش روانی، احساسی و… از نیازهای روحی. ما شب و روز در حوزههای مختلف در تلاش هستیم تا با رسیدن به موفقیتهای روزافزون نیازهای خود را برطرف کنیم. پس اگر این یک مسیر است که متاسفانه هموار هم نیست و دارای پستی و بلندیهای فراوان است باید در تلاش باشیم تا با بهرهگیری از بهترین روشها در سریعترین حالت ممکن به نیازها و دغدغههای برخاسته از آنها پاسخ مناسب دهیم. یکی از این نیازها که پاسخگوی دیگر نیازها نیز هست، پول است. پول ابزاری است که با استفاده از آن زندگی مادی در جریان است. درست است که میگویند پول خوشبختی نمیآورد اما نبود آن قطعا مشکلات بیشتری را با خود به همراه میآورد.
معرفی کتاب پدر پولدار پدر بیپول از رابرت کیوساکی
کتاب پدر پولدار، پدر بیپول نوشته رابرت کیوسکی یکی از نویسندگان موفق ژاپنیالاصل آمریکایی است. این کتاب در سال ۱۹۹۷ برای اولین بار به چاپ رسید و پس از آن تا به امروز توسط انتشارات مختلفی ترجمه و دوباره چاپ شده است. موضوع این کتاب در مورد دو پدر است که یکی تحصیل کرده و فقیر و دیگری بیسواد و پولدار است. این دو پدر از بچگی در کنار هم بزرگ میشوند اما در ادامه، مسیرهای مختلفی را پیش میگیرند. یکی تصمیم به تحصیل میگیرد و موفقیت را در درس و جایگاه تحصیلی میبیند. اما دیگری دیدگاه متفاوتی دارد. این کتاب تمرکز فراوانی بر راههای چگونه پولدار شدن دارد و به نوعی استراتژی و مسیر این کار را توضیح میدهد. این کتاب در لیست پرفروشترین کتابهای سایت آمازون قرار دارد و با گذشت بیش از بیست سال از چاپ آن همچنان از کتابهای محبوب و تاثیرگذار در زمینه سیاستهای مالی به شمار میرود. در کتاب پدر پولدار پدر بیپول طرز فکر افراد برای رسیدن به اهداف و نیازهایشان مورد توجه و تمرکز نویسنده است. او معتقد است که تک به تک جملات و افکار انسانها در مواجهه با یک مشکل در نحوه حل آن تاثیرگذار است. کیوساکی در حین روایت داستان این دو دوست از اشتباهات آنها میگوید و به نوعی راهکارهای جدید ارائه میدهد. «ذهن» و «زمان» دو کلمه اساسی برداشت شده از نوشتههای نویسنده است. استفاده از ذهن و تفکر خود در طول گذر زمان به شما کمک میکند تا مدتها بعد جزء انسانهایی باشید که آرزویش را داشتید.
در مورد نویسندهٔ کتاب پدر پولدار پدر بیپول؛ رابرت کیوساکی
رابرت کیوساکی یکی از سیاست مداران و نویسندگان مشهور آمریکایی متولد ۸ آوریل ۱۹۴۷ در شهر هاوایی است. او از خانوادهای ژاپنی-آمریکایی است. کیوساکی در خانوادهای ثروتمند متولد شد و پدرش رئیس آموزش و پرورش ایالات هاوایی بود. او از بچگی آموزش میدید که در آینده به فردی مهم برای کشورش تبدیل شود. کیوساکی در زمینه مدیریت و چگونگی درآمدزایی کتابهای فراوانی نوشته است که از بهترین کتابهایش کتاب پدر پولدار پدر بیپول و جلد دوم این کتاب به نام کسب ثروت به روش پدر پولدار است. همسر او کیم کیوساکی نیز در نوشتار کتابهایش به او کمک فراوانی میکند. رابرت تحصیلات خود را در نیویورک به پایان رساند و بعد از آن به مدت طولانی به عنوان افسر و خلبان در نیروهای نظامی ویتنام مشغول به کار بود. بعد از مدتی تصمیم گرفت که از ویتنام به کشورش باز گردد. پس از بازگشت او به سیاست و سرمایهگذاری روی آورد و وارد بازارهای بورس آمریکایی شد. رابرت شرکتی تاسیس کرد و به تولید کیف پولهای مردانه پرداخت. هدف این شرکت استفاده از مواد بسیار رایج و ارزان برای ساخت کیفهایی با کیفیت بالا بود. محصولات او بعدها به پرفروشترین محصول بازار تبدیل شد و او توانست با درآمد هر چه بیشتر شرکت خود را گسترش دهد. پس از مدتی از کار تجارت خسته شد و شرکتش را به یکی از اقوام واگذار کرد. کیوساکی با مجموعهای از دوستان تصمیم به تاسیس موسسهای گرفتند که کار این موسسه آموزش اصول سرمایهگذاری و تجارت بود. در این راستا توانست تجربیات خود را چند برابر کند و مدتی از زندگیاش را به اموزش آموختههای خود بپردازد. کیوساکی در سال ۲۰۱۶ میلادی یکی از حامیان بزرگ دونالد ترامپ بود. او به فرد مشهوری در سیاست تبدیل شده بود و زندگی خود را پس از آن، چنان چه بیان شد سپری کرد.
جملاتی از کتاب پدر پولدار، پدر بیپول
صبح روز بعد، حرفهای پدرم را به بهترین دوستم «مایک» گفتم. تا جایی که خبر داشتم، من و مایک تنها بچههای فقیر آن مدرسه بودیم. مایک هم از قضای روزگار به آن مدرسه آمده بود. محدودهٔ آن مدرسه را جوری تعیین کرده بودند که باعث شده بود ما با بچه پولدارها در این مدرسه درس بخوانیم. در واقع ما بیپول نبودیم، ولی احساس میکردیم هستیم؛ چون پسرهای دیگر دستکشهای بیسبال نو داشتند و دوچرخههای نو و همه چیزشان نو بود.
پدر و مادرم نیازهای اولیه ما مثل غذا، سرپناه و پوشاک را فراهم میکردند. ولی فقط در همین حد بود. پدرم همیشه میگفت: « اگر چیزی را میخواهی، باید برای بدست آوردنش کار کنی». ما چیزهایی میخواستیم، ولی برای پسرهای ۹ ساله کار زیادی پیدا نمیشد. مایک پرسید: « پس چه کار کنیم که پولدار شویم؟ » گفتم: « نمیدانم، ولی دوست داری شریک من شوی؟ » قبول کرد و این شد که صبح آن روز شنبه، مایک اولین شریک کاری من شد. تمام آن روز صبح، ما به ایدههای کسب درآمد فکر کردیم. هر چند وقت یک بار در مورد پسرهای باحالی صحبت میکردیم که در خانهٔ ساحلی خانوادهٔ جیمی داشتند تفریح میکردند. کمی آزاردهنده به نظر میرسید ولی خوب بود؛ چون وادارمان میکرد مدام به راهی برای پولدار شدن فکر کنیم. در نهایت، بعد از ظهر همان روز در ذهن مایک چیزی جرقه زد؛ ایدهای از یکی از کتابهای علمی که خوانده بود. ما هیجان زده دست دادیم، حالا صاحب یک کسب و کار شراکتی شده بودیم. تا چند هفتهٔ بعدی، من و مایک در محلهٔ خود میگشتیم، در خانهها را میزدیم و از همسایهها میخواستیم تیوب خالی خمیردندانشان را برای ما نگه دارند. اغلب بزرگترها با نگاهی پرسشگر و با لبخند درخواستمان را قبول میکردند. در جواب بعضیهایشان که میپرسیدند داریم چه کار میکنیم، میگفتیم: «نمیشود بگوییم. این یک راز تجاری است».
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | پدر پولدار، پدر بیپول: درسی در مورد پول که پولدارها به فرزندانشان یاد میدهند، ولی فقرا و طبقهٔ متوسط، نه! |
---|---|
ژانر | کسب و کار، غیرداستانی، خودیاری |
تعداد صفحه | ۲۵۰ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۲۹۶ گرم |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۸۹۱۳۳۹۹ |