معرفی و بررسی کتاب آذر، شهدخت، پرویز و دیگران
کتاب «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» اثری داستانی از مرجان شیرمحمدی، نویسندهٔ گزیدهکار معاصر ایران است که بیش از نویسنده بودن با بازیگری و فعالیتهای جنبی دیگرش در سینما و تلویزیون شناخته میشود. این کتاب در قالب رمان نوشته شده است، اما همزمان میتوانیم آن را به مثابه یک داستان بلند (Novel) ببینیم و به همین دلیل، تقریبا اثری چندوجهی یا چندقالبی به نظر میرسد. شیرمحمدی این کتاب را در سال ۱۳۹۲ هجری شمسی نوشته است و آذر، شهدخت، پرویز و دیگران تاکنون به چاپ پنجم خود دست یافته است. نشر ثالث، نشری است که آذر، شهدخت، پرویز و دیگران را به انتشار رسانده است؛ نسخهٔ چاپ شده توسط این نشر مشتمل بر ۲۱۶ صفحه از قطع رقعی با جلدی شومیز است. یکی از نکات جذاب آذر، شهدخت، پرویز و دیگران، ساخته شدن فیلمی سینمایی بر پایهٔ این کتاب بوده است؛ بنابراین از جایی که همیشه اقتباسهای سینمایی از روی آثار ادبی جذاب بودهاند و از سوی دیگر، تطبیق دادن فیلم و کتاب و پیدا کردن تفاوتهای این دو جالب به نظر میرسد، میتوانیم به شما پیشنهاد کنیم، قبل یا بعد از تماشای فیلم سینمایی آذر، شهدخت، پرویز و دیگران، به خرید کتاب حاضر هم نیمنگاهی داشته باشید.
فیلم سینمایی آذر، شهدخت، پرویز و دیگران
بهروز افخمی به عنوان همسر دوم مرجان شیرمحمدی، کارگردانی بود که در همان سال انتشار کتاب، پروژهٔ ساخت فیلم اقتباسی آذر، شهدخت، پرویز و دیگران را کلید زد. موضوعی که شاید باعث شود فکر کنیم این زوج هنری از همان ابتدای نگارش کتاب به دنبال ساخت چنین فیلمی بودهاند! فیلم آذر، شهدخت، پرویز و دیگران در تابستان ۱۳۹۳ در سینماهای ایران اکران شد و با فروشی نسبتا خوب (یک میلیارد و دویست و شصت میلیون تومان) اقبال گیشه را کسب کرد. اما مهمتر از موفقیت در گیشه، میتوانیم موفقیت این فیلم در سی و دومین جشنوارهٔ فیلم فجر را به یاد بیاوریم. جایی که آذر، شهدخت، پرویز و دیگران موفق به کسب دو جایزهٔ مهم، یعنی بهترین فیلم و بهترین فیلمنامهٔ بخش سودای سیمرغ از این جشنواره شد. افخمی شخصا فیلمنامه را از روی کتاب نوشت و در ساخت فیلم از گروه بازیگرانی مشهور، شامل مهدی فخیمزاده، گوهر خیراندیش، مرجان شیرمحمدی، رامبد جوان، مانی حقیقی، امیرعلی دانایی، آزاده اسماعیلخانی، نعیمه نظامدوست، شهین تسلیمی و… استفاده کرد. برای مطالعه نقد و بررسی کامل این فیلم اقتباسی میتوانید به مطلب «آذر، شهدخت، پرویز، دیگران و هیچ…» در مجله کتابچی مراجعه نمایید.
موضوع کتاب آذر، شهدخت، پرویز و دیگران
موضوع کتاب آذر، شهدخت، پرویز و دیگران یک موضوع خانوادگی است که با لایههای نقد اجتماعی و طنزی تلخ درهم آمیخته شده است. اما نکتهٔ جذاب این مضمون، استفاده از سوژهای بکر در ابتدای کار است. ماجرای داستان از جایی آغاز میشود که متوجه میشویم با یک بازیگر مشهور به نام پرویز دیوانبیگی روبهرو هستیم. او به یکی از مهمترین پروژههایش دعوت میشود و در آنجا وقتی بازیگر زنی برای نقش مقابلش پیدا نمیشود، پیرنگ داستان شروع میشود. کارگردان به همسر خانهدار پرویز به نام شهدخت پیشنهاد میدهد تا در مقابل پرویز بازی کند؛ او هم قبول میکند و نتیجه این میشود که شهدخت با ایفای همین یک نقش، از پرویز جلو میزند. به این معنا که تبدیل به ستارهای جهانی میشود و موفقیتهایی بیشتر از پرویز را کسب میکند. این ماجرا برای پرویز غیر قابل درک میشود و حسادت او را برمیانگیزد؛ در نتیجه بعد از دعوا و بگومگوهایی پشت سر هم، شهدخت از خانه بیرون میزند و پرویز را رها میکند. با این وجود، تصور نکنید که همهٔ داستان را برای شما لو دادهایم؛ پیرنگ دوم از بازگشت دختر پرویز و شهدخت با نام آذر شروع میشود؛ دختری که سالهای سال در انگلستان زندگی میکرده و به ناگاه به ایران بازمیگردد تا اتفاقات بعدی این داستان جذاب را رقم بزند.
فمینیسم در آذر، شهدخت، پرویز و دیگران
وقتی با یک نویسندهٔ زن روبهرو هستیم، یعنی باید منتظر باشیم تا از ماجراهایی زنانه و دغدغههای مربوط به خانمها بخوانیم. مرجان شیرمحمدی هم نه به صورت صددرصدی، اما در مضامین داستان خود و در لایههای پایین داستان از فمینیسم استفاده کرده است. درواقع مشکل پرویز و شهدخت، بزرگترین نمود فمینیستی این داستان است. شیرمحمدی پرویز را مردی سنتی به تصویر میکشد که گرچه در حرفهای مدرن مانند بازیگری مشغول به کار است، اما همچنان به صورتی دگم تفکر میکند؛ بنابراین خیلی خوش ندارد همسرش هم به حرفهٔ او بیاید یا هر کاری خارج از خانه را انجام دهد و شهدخت هم با قبول این نقش، یک عمر خانهدار بوده است. پس زمانی که شهدخت به حرفهٔ بازیگری میآید، پرویز رضایت سابق را از او ندارد؛ این نارضایتی با یک حسادت کوچک از جنس شغل و مقام به یک آتش شعلهور تبدیل میشود و نقد اجتماعی و جنسیتی شیرمحمدی در آذر، شهدخت، پرویز و دیگران را میسازد.
آشنایی با مرجان شیرمحمدی، نویسندهٔ کتاب
مرجان شیرمحمدی را معمولا به عنوان یک فرد سینمایی که در حوزههای مختلفی اعم از هنرپیشگی، نویسندگی، طراح صحنه و لباس سینما و تلویزیون و صدالبته بازیگر فعالیت میکند میشناسیم؛ اما جالب است که بدانید او در عین حال یک رماننویس، داستان کوتاهنویس و کتابشناس هم هست! او که از سال ۱۳۷۵ تاکنون به فعالیتهای مختلف هنری میپردازد، یکی از شاگردان بیشمار مرحوم حمید سمندریان بوده است. این بازیگر در سریالهایی مانند خانه به خانه، مریم مقدس، دریاییها، نفس گرم و آخرین دعوت با کارگردانهایی همچون کیانوش عیاری، شهریار بحرانی، سیروس مقدم و سعید نعمتالله همکاری داشته است. فعالیت سینمایی شیرمحمدی هم جالب توجه است؛ او علاوه بر افخمی، با علیرضا داوودنژاد، خسرو معصومی و مسعود کیمیایی همکاری داشته است و در فیلمهای مشهوری همچون مرسدس، ملاقات با طوطی، پر پرواز و… به ایفای نقش پرداخته است. گرچه که قبلا هم اشاره کردیم، فعالیت سینمایی این فرد تنها به بازیگری ختم نمیشود و او در فیلمهای دیگری همچون روباه، سنپترزبورگ و پسر تهرونی در مقامهای دیگری مانند طراح صحنه و لباس هم فعالیت کرده است. از بین کتابهای شیرمحمدی، غیر از آذر، شهدخت، پرویز و دیگران میتوانیم به عناوینی همچون بعد از آن شب، یک جای امن(هفت داستان کوتاه)، خانهٔ لهستانیها و این یک فصل دیگر است اشاره داشته باشیم. لازم به ذکر است که دو عنوان اول از بین این چهار اثر موفق شدهاند تا جایزهٔ معتبر ادبی بنیاد هوشنگ گلشیری را کسب کنند.
جملاتی از کتاب آذر، شهدخت، پرویز و دیگران
آذر دیوانبیگی، دختر تهتغاری و سی و چهار سالهٔ شهدخت و پرویز دیوانبیگی، توی سالن پروازهای خارجی، کنار نقالهٔ چمدان منتظر چمدانش ایستاده بود. از آخرین باری که به ایران آمده بود دو سال میگذشت ولی این دفعه هیچکس را خبر نکرده بود. دل و دماغ خبر کردن بقیه را نداشت. دو روز قبل پزشک مشاورش گفته بود او به سفر احتیاج دارد و چه بهتر که این سفر، سفری باشد که خانوادهاش را ببیند و همهٔ آن چیزهایی که خاطرات خوش دوران کودکیاش را زنده میکند. گفته بود حتی یادآوری طعمها و بوی غذاهایی که در کودکی دوست داشته میتواند حالش را بهتر کند و او را مدتی از رنجها و غمهای امروزش دور کند و این کار به این میماند که روح آدم هوا بخورد. آذر از مطب پزشک یکراست رفت دفتر هواپیمایی و به مقصد تهران برای دو روز دیگر بلیت خرید. فردای آن روز از رئیسش مرخصی گرفت، چمدانش را بست و راهی شد. حالا توی تهران بود. کنار جماعتی که منتظر چمدانها ایستاده بودند…
نشست روی تخت خواب خنک. ملافه هم همان ملافه بود. گلهای ریز یاسی توی زمینهٔ لیمویی. تخت خواب فنرهایش خشک شده بود و با هر تکان صدا میداد. آذر چشمهایش را بست. سعی کرد همانطور که مشاورش گفته بود به چیزهای خوبی که در بچگی داشت فکر کند. صدای مادرجون یکی از آنها بود. توی رخت خواب مادرجون سعی کرد صدای مادرجون را به یاد بیاورد ولی یادش نمیآمد. چند وقت از آن سالها گذشته بود؟ آخرین بار پای تلفن بود. عید بود. از لندن زنگ زد. مادرجون پرسیده بود تو خوشحالی؟ آذر گفته بود خوشحال است. مادرجون پرسیده بود طرف فارسی صحبت میکند؟ آذر گفته بود معلوم است که نه. ولی من انگلیسی بلدم. مادرجون پشت تلفن هیچی نگفته بود. آذر فکر کرده بود ارتباط قطع شده. گفته بود: مادرجون صدای منو دارید؟ مادرجون گفته بود صدای آذر را دارد. بعد گفته بود: خوشبخت بشی عزیزم!
پرویز دیوانبیگی برای بار سوم چایش را گذاشت توی مایکرویو تا گرم شود. دو دفعهٔ قبلی، چای داغش را گذاشته بود روی میز آشپزخانه و خودش پشت میز، غرق خواندن روزنامه شده بود. تابهٔ دستهداری که توش نیمرو درست کرده بود روی میز بود. نیمرو را با روغن کرمانشاهی درست کرده بود. کره را با کاغذش گذاشته بود وسط میز. عسل را با شیشه گذاشته بود کنار کره و کلی دلش خنک شده بود که هر کاری دلش میخواهد میکند. شهدخت همهکارش حساب و کتاب داشت و محال بود کره توی زیردستی یا هر ظرف دیگری غیر از ظرف خودش سر میز صبحانه بیاورد!
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | آذر، شهدخت، پرویز و دیگران |
---|---|
تعداد صفحه | ۲۱۶ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۲۴۶ گرم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۳۸۰۸۳۶۵ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
آذر، شهدخت، پرویز و دیگران نام رمانی است اثر نویسنده و هنرپیشه معاصر، مرجان شیرمحمدی که در سال ۱۳۹۲ نوشته و توسط نشر ثالث به چاپ رسیده. از این کتاب اقتباس سینمایی با همین نام به کارگردانی بهروز افخمی (همسر دوم مرجان شیر محمدی) ساخته شد. این اقتباس سینمایی در سی و دومین جشنوارهٔ فیلم فجر موفق به کسب دو جایزهٔ مهم بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه بخش سودای سیمرغ شد. موضوع این کتاب موضوعی اجتماعی با طنزی تلخ است و نویسنده داستانی را روایت میکند که در آن بازیگر معروفی به نام پرویز دیوان بیگی در یکی مهمترین پروژههایش به مشکل برمیخورد. بازیگر زن برای نقش مقابل او پیدا نمیشود. کارگردان به همسر پرویز پیشنهاد میکند تا نقش مقابل او را بازی کند. شهدخت که پیش از این خانهدار بود قبول میکند اما برخلاف تصور پرویز او در نقشش بسیار موفق میشود و از پرویز جلو میزند و به شهرت جهانی میرسد. پرویز نمیتواند با این موضوع کنار بیاید و موجب دعوایی بین آن دو میشود که در نهایت شهدخت خانه را ترک میکند. در این بین آذر دختر شهدخت و پرویز تصمیم میگیرد از انگلستان بازگردد و بازگشتش موجب اتفاقات دیگری در این رمان میشود که بیش از بیش آن را جذاب میکند.