معرفی و بررسی کتاب خانجون و بوی ریحون
«از ما بهترون» یعنی چه کسی؟! «ما» چقدر خوبیم و «آنها» یی که از ما بهترند، چقدر بهترند؟! این سؤال جوابی مشخصی ندارد، اما عدهای همیشه هستند که از ما بهتران به حساب میآیند. همهٔ ما سعی میکنیم چیزهایی را داشته باشیم که خرج زیادی برمیدارد و استفادهای از آنها نمیکنیم مگر کور کردن چشم حسود! وقتی لباس میخریم، برای درآوردن چشم فامیل و دوست و آشنا توی مهمانی و تولد و عروسیست، نه برای اینکه داخل لباس راحت باشیم و احساس خوشتیپی بکنیم! به رستوران که میرویم از غذا لذت نمیبریم، مگر وقتی که عکس آن را بگیریم و استوری کنیم. یا وقتی مسافرت میرویم، همیشه اولین مسئله این است که دیگران بفهمند که ما چقدر خوشحال و زیبا و خوشبختیم! خب مشکل همینجاست. این خوشحالیها مثل بعضی زیباییها پلاستیکیست! ماندگار نیست و طولی نمیکشد که همهاش فرو میریزد. میگویند «همهچی قدیمیش خوبه!» اما نمیگویند چرا؛ چون هیچکس نمیداند گذر زمان چطور زیباییها را از زندگی میگیرد و جایش را با دغدغه و خستگی و ملال و پوچی پر میکند. کار آدمها این است که تلاش کنند در زندگیشان به هر چیزی چنگ بزنند و از این رنجها نجات پیدا کنند؛ اما باز نگاهی به گذشته، یادمان میآورد که قدیمترها چقدر همهچیز بیزحمت و همانطور که بود، خوش بود. کتاب «خانجون و بوی ریحون» از عنوانش میگوید که قرار است ما را دقیقاً به کدام نقطهٔ از تاریخ و جغرافیا ببرد؛ تهران دههٔ ۱۳۶۰. این کتاب قسمت دوم یک مجموعهٔ سهگانه است و دو نسخه دیگر آن کتابهای «خانجون و کوچهٔ پریون، خانجون و خواب شمرون» هستند. البته نه اینکه کلمهٔ خانجون (به معنی خانومجان) یا ریحون مختص دههٔ ۶۰ باشد. اما همانطور که شرمین نادری، نویسندهٔ این کتاب میگوید، خاطرات آن زمان تصاویری بود که ذهن بیآلایش یک کودک در صفات حافظهاش نقاشی میکند و مهم نیست که دنیا چطور بوده، مهم این است که ما چگونه میدیدیمش. این کتاب در سال ۱۳۹۰ به قلم شرمین نادری و با همکاری نشر حوض نقره منتشر شد و با روایتی که فضاسازی را به طور پررنگی در اولویت قرار میدهد، توانست مخاطبان زیادی از ادبیات داستانی سنتی ایران را به خود جذب کند. برای آشنایی بیشتر با کتاب «خانجون و بوی ریحون» و خرید اینترنتی این کتاب، با کتابچی در این مطلب همراه باشید.
موضوع و داستان کتاب خانجون و بوی ریحون
این کتاب همانطور که گفتیم برگشت به خاطرات گذشته است، بنابراین داستانهای آن هم از روایت یک زن متولد دههٔ ۵۰ ساخته شده که ماجراهای کودکیاش را در خانهٔ مادربزرگ روایت میکند. خانهٔ مادربزرگ در محلهٔ شمران است؛ از آن خانههای بزرگ و تودرتوی قجری، با یک حیاط درنشدت و درختهایی با گیلاسهای سرخ و شفاف، یک ایوان طویل و جادار با پشتیهای قرمز و پایه قلیانهای بلند، یک زیرزمین مرطوب و ترسناک در زیر ایوان و یک حوض گرد که هنداونهها توی آب خنکش شناورند، در وسط حیاط! این فضاسازی محل وقوع تمام اتفاقات داستانهاییست که شرمین نادری برایمان بازگو میکند و بخش زیادی از وقایع آن را، از واقعیت الهام گرفته و قسمتی را با خیال نویسندگی تکمیل کرده. اما تمام داستانهای این کتاب اسمهای عجیبی دارند که برگرفته از یک جزء مهم در مهمانیهای مادربزرگ است؛ و آن جزء مهم غذاهاست! خانجون نهتنها به واسطهٔ بزرگتر بودن، بلکه با باورهایش نیز فرزندگان و نوادگانش را دور هم در خانهاش جمع میکند و هر بار به بهانهای، غذای مفصلی برای آنها میپزد. یک بار آش رشته، یک بار باقالی پلو و یک بار تهچین مرغ! شاید در آن زمان هنوز هیچچیز معلوم نبود و کسی نمیدانست که بعدها، یکی از همین نوهها دستور پختهای مادربزرگ را برمیدارد و با آنها یک کتاب مینویسد! قبل از اینکه نام داستانهای کتاب خانجون و بوی ریحون را اینجا بخوانیم، جالب است بدانیم تمام آنها دستورالعملهای واقعی دارند که در صفحهٔ ابتدای هر داستان نوشته شده است! بنابراین شرمین نادری با یک تیر دو هدف را زده؛ هم یک مجموعهٔ داستان کوتاه نوشته که حال و هوای زندگی نوستالژیک را به شدت در ذهن خواننده زنده میکند، و هم دستور تهیهٔ ۲۲ غذای اصیل ایرانی را جمعآوری کرده که هرکدام هنر جداگانهای را برای پخت میطلبد!
نام داستانهای این کتاب به ترتیب عبارتاند از:
«آلبالوپلوی خانجون، آبگوشت آجیل خانجون و بیبیرضا، شیربرنج، کوفتهٔ دست به گردن خانجون و بابام، شوربای خانجون، تهچین مرغ خانجون، شاخدار پلو، خاگینهٔ گوجه فرهنگی حمیدآقا و خانجون، ترشی هفته بیجار خانجون، شربت بهارنارنج خانجون و ملیله خانوم، کوفته شامی خانجون، هلیم خانجون، خاگینهٔ خرما، برنج خانجون و کریمآقا آبشاهی، دمپختک خانجون، آش رشتهٔ خانجون و مادر، باقالی قاتق مهری خانوم، شربت تخمشربتی خانجون و آقا شوکت عطار، دلمهٔ برگ مو خانجون و خاله پوران، اب گوشت خانجون، آبدوغ خیار خانجون و دختردایی، خوراکیهای شب چلهٔ خانجون».
عجب لیست بلندبالا و پر طمطراقی! و اما برویم سراغ روایتهای شرمین نادری که تلاش کرده نه فقط از غذاها اسم ببرد، بلکه هرکدام را به متن داستان بیاورد و کارکردی از آنها بگیرد و نتیجهای را حاصل کند. داستانهای کتاب با پخت و پز شروع میشوند و با اینکه همهٔ آنها کوتاهاند و در مجموع یک کتاب ۱۳۰ صفحهای را میسازند، میتوانیم رد پای باورها و سبک زندگی سنتی را در تمام آنها ببینیم. در متن هر داستان ما با مسئلهای کوچک مواجه میشویم و وقتی در خلال دیالوگها به نظرات و عقاید مختلف اعضای خانواده بر میخوریم، در انتها نتیجهگیری خود نویسنده را میخوانیم.
آشنایی با نویسنده، شرمین نادری
شرمین نادری متولد سال ۱۳۵۵ در تهران است. او در رشتهٔ تصویرسازی گرافیکی تحصیل کرده و این رشته را تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه داده؛ اما سرنوشت اصلی او از جایی آغاز میشود که به عنوان نویسنده شروع به فعالیت میکند. البته این فعالیت هم به هیچوجه ناگهانی نبوده است. او از سال ۱۳۸۰ شروع به کار در تصویرسازی و قصهنویسی در حوزهٔ ادبیات کودک کرده و در طول این سالها، تجربهٔ همکاری با نشریات و شرکتهای معتبری را پیدا کرده که در سر زبان آمدن اسم او بیتأثیر نبودهاند. آثار دیگری مثل «ماه شرف، زار، قمر در عقرب، فدایت شوم، ماهگرفتهها» و دو کتاب در ژانر کودکان با نامهای «تاریخ مستطاب کفش، تاریخ مستطاب کلاه» کارنامهٔ ادبی شرمین نادری را شکل میدهند.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | خانجون و بوی ریحون |
---|---|
تعداد صفحه | ۱۳۲ |
قطع | پالتویی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۹۸ گرم |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۱۹۴۱۰۵۴ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
بیاید خودمان را در خانهٔ مادربزرگی در دهه شصت تصور کنیم. فضاسازی آن برای خیلی از ما کار سادهایست. حیاطی بزرگ با درختان میوه. حوضی در وسط حیاط در حالی که هندوانهای در آن شناور است. زیرزمینی که نمور و تاریک است و نور خورشید از بین درختانی که به آب درون حوض میخورد و انعکاسی وصف ناپذیر دارد. باید بگوییم این دقیقا خانهای است که شرمین نادری در کتاب خانجون و بوی ریحون وصف میکند. او از واقعیات و همچنین بخشی از تخیل خود برای خلق این کتاب کمک گرفته است. مادربزرگی که به هر بهانهای فرزندان و نوههایش را دور خود جمع کرده و برایشان غذاهای مختلفی درست میکند تا روزگار خوشش را کنار آنان سپری کند. وجه امتیاز این کتاب همین غذاهای خوشمزهٔ مادربزرگ است که یکی از نوههایش با دستور پخت آنها دست به قلم شده و کتابی متفاوت و زیبا خلق میکند. تمام این دستورپختها واقعی هستند و در ابتدای هر داستان نوشته شدهاند. درواقع شرمین نادری کتاب آشپزی را نوشته که به داستانهای خواندنی و جذابی مزین شده. نام این داستانها عبارتند از: «آلبالوپلوی خانجون، آبگوشت آجیل خانجون و بیبیرضا، شیربرنج، کوفته دست به گردن خانجون و بابام، شوربای خانجون، تهچین مرغ خانجون، شاخدار پلو، خاگینه گوجه فرهنگی حمیدآقا و خانجون، ترشی هفته بیجار خانجون، شربت بهارنارنج خانجون و ملیله خانوم، کوفته شامی خانجون، هلیم خانجون، خاگینه خرما، برنج خانجون و کریمآقا آبشاهی، دمپختک خانجون، آش رشته خانجون و مادر، باقالی قاتق مهری خانوم، شربت تخمشربتی خانجون و آقا شوکت عطار، دلمه برگ مو خانجون و خاله پوران، اب گوشت خانجون، آبدوغ خیار خانجون و دختردایی، خوراکیهای شب چله خانجون.» این کتاب در سال ۱۳۹۰ توسط نشر حوض نقره به چاپ رسیده است.