معرفی و بررسی کتاب در دوزخ نوشتم
نمایشنامه یکی از مهمترین و قدیمیترین قالبهای ادبی در تمام دنیاست. اکثر نشریاتی که رمان و شعر و داستان کوتاه منتشر میکنند، بخش ویژهای را هم به ادبیات نمایشی اختصاص دادهاند. در کشورهایی اروپایی مثل فرانسه، آلمان و انگلستان که ادبیات نقش پررنگتری دارد، و در آمریکا، نمایشنامه بخش جداییناپذیر ادبیات است و نشریات هم به خوبی این مسئله را درک کردهاند. در ایران هم، هرچند جای کار بسیاری هست تا بتوانیم نمایشهایی در سطح جهانی خلق کنیم، اما نشرهایی هم هستند که بهطور ویژه نمایشنامه را در رأس کار قرار میدهند و مخصوصاً به آثار ادبیات نمایشی میپردازند. یکی از همین نشرها، انتشارات «نیلا»ست که تمام کار خود را مختص به انتخاب نمایشنامه و چاپ آنها با ترجمهای روان و بومیسازیشده کرده است. این نشر نهتنها آثار خارجیزبان را به فارسی ترجمه میکند، بلکه توجه خاصی به نمایشنامههای ایرانی نیز نشان داده است. کتاب «در دوزخ نوشتم» نمایشنامهایست که توسط «محمد رضاییراد» نویسنده، کارگردان و بازیگر ایرانی تئاتر نوشته شده است. این نمایشنامه در قطع رقعی چاپ شده و حجم کمی دارد؛ هرچند نباید از روی ظاهر آن را قضاوت کنیم چون وقتی شروع میکنیم به خواندن آن، میفهمیم که با نویسندهای دغدغهمند طرف هستیم. محمد رضاییراد که تابهحال چندین نمایش را نگارش کرده و اجراهای زیادی را روی صحنهٔ تئاتر برده است، جزو هنرمندان ایرانیست که تلاش میکند آثارش را، چه روی صحنهٔ تئاتر و چه روی کاغذ، به سطح آثار نمایشی جهان نزدیک کند. این نمایشنامه اولین بار در سال ۱۳۸۹ منتشر شد. برای آشنایی بیشتر با داستان نمایشنامهٔ «در دوزخ نوشتم» و خرید اینترنتی کتاب، به ادامهٔ مطلب توجه نمایید.
موضوع داستان کتاب «در دوزخ نوشتم»
داستان کتاب «در دوزخ نوشتم» با اکثر کتابهایی که از نویسندگان ایرانی میخوانیم متفاوت است؛ علت این مسئله را هم میتوانیم در نزدیک بودن زبان و تفکر نویسنده به آثار اروپایی و مکاتب فلسفی مدرن بدانیم. در دوزخ نوشتم داستان مردیست که با همسرش زندگی میکرده و از سمت دیگر عاشق دختری میشود که از روی هوس، مرد را تحریک میکند که به همسرش خیانت کند. سپس از بار گناهی که مرتکب شده، مرد به انتهای راه میرسد و برای تمام کردن زندگی خودش را از بالا کوه پایین میاندازد؛ اما این خودکشی ناموفق به جهنم دیگری باز میشود و مرد با بدنی که از گردن به پایین قطع شده، مجبور است به زندگی نکبتبارش ادامه بدهد. ماجرا از جایی آغاز میشود که یک روز دختر خودش را به خانهٔ مرد میرساند و بدون اینکه همسر او از هویت دختر یا نیت او آگاهی داشته باشد، دختر قصد دارد که مرد را با خوراندن سم از شر این زندگی راحت کند. محمد رضاییراد از قلمی ساده، بیاطناب و بیحاشیه بهره میگیرد تا داستانش را به شیوهای روایت کند که در ادبیات ایران کمنظیر است؛ دیالوگهایی بیهدف و سردرگم، فضاسازی شبیه به آثار ابزورد اروپایی –با الهام از آثار ساموئل بکت، اوژن یونسکو، آلبر کامو-، زمینهٔ فلسفی و تاریک، و همچنین شخصیتپردازی به شیوهای ناآشنا با ادبیات کلاسیک ایرانی.
داستان «در دوزخ نوشتم» مملو از گناه، بیمعنایی، جنون و ملال است که شخصیتهایش را تا پای مرگ از زندگی زده میکند؛ اما وابستگی خفتبار آنها به همین زندگی رقتانگیز، اجازهٔ دل کندن را به آنها نمیدهد. رضاییراد به خوبی توانسته ناتوانی مرد از رهایی را در قطع نخاع شدن او نشان دهد؛ رهایی ناممکنی که به وابستگی او به جنس مخالف و امیدهای واهی آنها، ناممکنتر میشود.
دربارهٔ محمد رضاییراد؛ نویسنده کتاب «در دوزخ نوشتم»
نمایشنامهنویس، کارگردان، بازیگر، فیلمنامهنویس و محقق ادبی ایرانی، «محمد رضاییراد» در سال ۱۳۴۵ در رشت متولد شد. در دوران نوجوانی در «کانون پرورش فکری کودک و نوجوان» نمایشهایی را بازی میکرد و نقدهایی را هم در نشریهٔ «نقش قلم» مینوشت که توسط پدرش اداره میشد. پس از گذراندن دورهٔ دبیرستان، مشغول به تحصیل زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه آزاد رشت شد. در سال ۶۶ به همراه چند شخصیت فرهنگی نشریه «ویژهٔ فرهنگ، هنر و ادبیات نقش قلم» را منتشر کرد. رضاییراد ارشد خود را در رشتهٔ فرهنگ و زبانهای باستانی در دانشگاه آزاد تهران ادامه داد و اولین فیلمنامهاش «بچههای مدرسه بهارلو» را به رضا میرکریمی پیشنهاد داد. در سال ۷۶ ازدواج کرد و در سالهای بعد، کارهای فرهنگی و هنری را در تئاتر ادامه داد. از نمایشنامههای محمد رضاییراد میتوانیم به «فرشتهٔ تاریخ، بازگشت به خان نخست هشتمین خان، فعل، ناکجا و دو نمایشنامهٔ دیگر، گزارش خواب، رقصی چنین… و صدای آهسته» را نام ببریم.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | در دوزخ نوشتم |
---|---|
تعداد صفحه | ۸۰ |
قطع | پالتویی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۶۶ گرم |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۵۱۴۰۹۵۸ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
گاهی برای رهایی از بار گناهی که به دوش میکشیم دست به کارهای احمقانه میزنیم تا از خودمان انتقام بگیریم اما شاید تحمل این بار بزرگترین بهایی است که برای گناهی که کردیم میپردازیم. محمد رضاییراد در کتاب در دوزخ نوشتم داستان مردی را روایت میکند که بار گناهش را تاب نمیآورد و دست به خودکشی میزند. او که با همسرش زندگی میکرد عاشق دختر جوانی میشود که او را برای خیانت به همسرش تشویق میکند. حالا بعد از این خیانت نمیتواند بار گناهش را تحمل کند و از کوهی به قصد خودکشی میپرد اما این خودکشی ناموفق بوده و این همان بهایی است که برای گناهش میپردازد. او از گردن به پایین فلج شده و در بستر روزگارش را سپری میکند و همسرش از او مراقبت میکند. حالا دختر به بهانه کمک به همسر مرد و بدون آشکار کردن هویتش به خانهٔ مرد آمده و قصد دارد او را با خوراندن سم از شر این زندگی نکبتبار نجات دهد. این اثر نمایشی تفاوتی با دیگر آثار ایرانی دارد و آن این است که رنگ و بوی آثار اروپایی و مکاتب فلسفی را دارد. نویسنده از آثار نویسندگانی همچون البر کامو و ساموئل بکت و اوژن یونسکو برای خلق اثرش الهام گرفت و فضاسازیهای مشابه آثار آنها را به کار برده. از دیگر ویژگیهای کتاب دیالوگهای سردرگم و قلم بیحاشیه آن است.