بیا از کتابچی بگیر
موجود
کتاب فوائد گیاهخواری
کد کالا: ۱۸۰۳۲۶

فوائد گیاهخواری

نویسنده:

صادق هدایت

(۵ از مجموع ۱ نظر)

لیست چاپ‌های دیگر

(۵)

معرفی کتاب

تصور اینکه کسی درحدود صد سال از زمانهٔ خودش جلوتر باشد آدم را به این شک می‌اندازد که شاید با سرعت نور از سیاره‌ای دوردست و پیشرفته به جمع ما آمده و از آینده خبر داشته، کلا با این همه پیش‌گویی غلط که در عمرمان فقط شنیده و ندیده‌ایم، تحقق نگاهی به یک قرن بعد از خودش -آن‌هم در موضوعات انتزاعی‌تر- چیز شگفت‌آوری است؛ البته نه درمورد صادق هدایت! درحالی که امروزه هنوز جنبش‌ها و تفکرات حمایت از حقوق حیوانات –تحت عنوان کلی وگانیسم- در ابتدای راه معرفی خود به عموم جامعه قرار دارند و بیشتر توسط قشرهایی خاص مورد پیگیری هستند جالب است که بدانیم صادق هدایت در سال ۱۳۰۶ هجری شمسی یعنی نود و سه سال قبل با جزییات هرچه تمام راجع به لزوم گیاه‌خواری و حمایت از حقوق حیوانات با تکیه بر مباحث اخلاقی، تاریخی، علمی و اقتصادی بشر، کتاب حاضر را ارائه کرده است و جالب‌تر است اگر بدانیم در جامعهٔ متفکران بعضا الگوها، فرضیه‌ها و پیشنهادات یک متفکر بعد از عمری تحقیق، پژوهش و تجربه باز غلط به طور کل غلط از آب درمی‌آید اما صادق هدایت این مانیفست ریزبینانه و تکان‌دهنده یعنی «فوائد گیاه‌خواری» را در بیست و پنج سالگی و به عنوان کتاب دوم خودش نوشته است (خود هدایت از نوجوانی و چند سال قبل از نگارش کتاب، گیاه‌خوار بوده است). ریشه‌های پدید آمدن تفکر گیاه‌خواری و رویکرد گیاه‌خواران با این مساله -به عنوان یکی از جنبش‌های مدرن- بسیار متنوع‌اند (گرچه که این تفکر در بعضی کشورها مانند هندوستان ریشه‌های تاریخی عمیقی دارد) اما به طور کلی به سه دسته تقسیم می‌شود: گروه اول با کشتار و خوردن گوشت حیوانات مشکل دارند؛ گروه دوم مصرف فرآورده‌های حاصل از آزار و اذیت حیوانات مانند شیر یا تخم‌مرغ را هم غیراخلاقی می‌دانند و گروه سوم حتی محصولاتی مانند پشم، خز و چرم را که از بدن حیوان به دست می‌آید را نوعی تجاوز به حقوقش دانسته و از موارد مذکور دوری می‌کنند؛ با خواندن کتاب این‌چنین استنباط می‌شود که هدف نویسنده تفکر سوم است.

کدام هدایت؟!

صادق هدایت که زندگی خود را به روزنامه‌نگاری و نوشتن ایده‌های خود در مقالات و داستان‌های کوتاه و بلندش گذراند متولد بهمن سال ۱۲۸۱ شمسی است و از نوادگان رضاقلی‌خان هدایت (متفکر مشهور دورهٔ قاجار و نویسندهٔ کتاب‌هایی مانند «اجمل التواریخ» و «مجمع الفصحا») محسوب می‌شود. حالا بیایید به دوران کودکی‌مان برویم؛ در آن زمان اگر کتابی از صادق هدایت داخل کتاب‌خانه وجود داشت و ما به سمتش می‌رفتیم یا اینکه خودمان اتفاقی کتابی از هدایت را در دست داشتیم و پدر چشمش به ما می‌افتاد با برخورد سختی مواجه می‌شدیم و به شدت از خواندن آن کتاب منع می‌شدیم! اما اگر از خرافه یا باور کودکانهٔ والدین که مدعی بودند «هرکس هدایت بخواند خودکشی می‌کند، روانی می‌شود یا حداقل زندگی‌اش به هم می‌ریزد» -و حداقل درمورد ما هیچ‌وقت اجرایی نشد! - بگذریم، باز هم نمی‌شود تکذیب کنیم که صادق هدایت با تفکرات نیهیلیستی (پوچ‌گرایانه)، نوع نگاه دارک خود (تمرکز بر پلشتی‌ها) و زبان استعاری و خاصش محتوا را نه روراست که در لایه‌هایی زیاد و عمیق به خورد مخاطب می‌دهد و شاید بنا به سطح ادراک و سواد مخاطب، دریافت‌هایی که از آثار او می‌شود بسیار متفاوت است؛ اما در کتاب حاضر، او با این‌که به همان اندازهٔ آثار دیگر گزنده است اما اسم سادهٔ کتاب هم (فوائد گیاه‌خواری را درنظر بگیرید نسبت به بوف کور!) نشان می‌دهد که قرار است رک‌تر صحبت کند؛ برای مثال می‌گوید:

این‌ها همان مردمانی هستند که لاف تربیت و ظرافت اخلاق و پاک‌دامنی و پرهیزکاری و مهربانی می‌زنند: قاضی، آموزگار، شاعر، ادیب، نقاش، نویسنده و همهٔ کسانی که گمان می‌کنند در زندگانی کمال مطلوب عالی‌تری از زرپرستی و شکم‌چرانی دارند؛ هنگامی که می‌خواهند فکر بنمایند، معدهٔ آنان از لاشه و خون‌لخته شدهٔ جانوران سنگین است.

یا جای دیگر مثل همیشه فانتزی تلخی را –مثل یک چک- در گوش مخاطب می‌زند و با صراحت عنوان می‌کند که:

تا زمانی که احساسات طبیعی و بی‌آلایش قلب خودمان را به زور خفه نکرده‌ایم، واضح است که در نهاد انسان یک احساس تنفر و اکراه از کشتار و درد سایر جانوران وجود دارد و نیز آشکار است که هرگاه همهٔ مردم وادار می‌شدند حیواناتی که می‌خورند را با دست خودشان بکشند، بیشتر آنان از گوشت‌خواری دست می‌کشیدند.

اما تفاوتی که هدایتِ این کتاب با هدایتِ اکثر دیگر آثارش دارد این است که قرار نیست همه چیز طبق نگاه غالب و محتوم‌اش مختوم به مرگ، نابودی یا انهدام باشد؛ گویی که شاید به علت نوشته‌شدن این کتاب در سال‌های ابتدایی‌تر کاری نویسنده یا فلسفهٔ رقیق‌تر (بهتر بگویم عینی‌تر) کتاب نسبت به کتاب‌های بعدی، وی بارقه‌هایی از امید را همچنان در عمق باتلاق کثیفی که از رژیم غذایی انسان تصویر می‌کند باقی می‌گذارد و چون دغدغهٔ شخصی‌تری را دنبال می‌کند بیشتر دنبال تاثیرگذاری و اصلاح مضمون دلخواهش است تا پتک زدن به ساختمان محتوایی مورد تنفرش و لذت از نابودی چیزی که اسمش را پوچی می‌گذارد!

بن‌مایهٔ کتاب

کتاب حاضر با ترجمهٔ حدیثی از علی‌بن ابی‌طالب، امام اول شیعیان آغاز می‌شود:

لا تجعل بطونکم مقابر الحیوانات / شکمتان را گورستان حیوانات نسازید

علاوه بر این به طور تدریجی در کل کتاب از بزرگانی مانند «ابوعلی سینا، مولوی، عطار نیشابوری، ناصرخسرو و…» به عنوان افرادی الگومانند که از خوردن گوشت پرهیز می‌کرده‌اند نام برده می‌شود زیرا نویسنده اعتقاد دارد که اگر تمام جنبه‌های مزیتی گیاه‌خواری در مباحث اقتصادی (مالی)، علمی (پزشکی و سلامت) و تاریخی را کنار بگذاریم باز انسان نمی‌تواند موجودی همه‌چیزخوار باشد چون روح انسان تنها با گیاه‌خواری به آرامش دست پیدا می‌کند و جامعه در این صورت اصلاح خواهد شد. البته این به‌معنی بی‌توجهی هدایت به سایر جنبه‌های ذکرشده در بالا نیست، برای مثال درمورد پیوند فیزیولوژی انسان با گیاه‌خواری در جایی از کتاب می‌گوید:

ساختمان دهن یک جانور، برای چریدن و دندان دیگری برای دریدن آفریده شده و غیره. یعنی هر کدام از آن‌ها، خوراکی را که فراخور ساختمان و احتیاجات بدنشان بوده در جریان کرورها قرن، پذیرفته‌اند. یک نِی را از مرداب بُرده و در بیابان بکارند، به‌زودی خشک می‌شود و به یک میمون میوه‌خوار، گوشت بخورانند، دیری نمی‌کشد که موهای حیوان ریخته، ناخوش می‌گردد. همچنین، هر تغییر خوراکی، همیشه تولید فساد، ناخوشی و مرگ می‌کند. چون مخالف با قوانین تغییرناپذیر طبیعت است. انسان، یک موجودی نیست که ساختمان او خارج از قوانینی باشد که زندگانی جانوران دیگر را اداره می‌کند. او نیز زادهٔ طبیعت و در نتیجهٔ تکامل حیوانات به وجود آمده و وابستگی نزدیکی با آنان دارد. هرگاه او را روی هم رفته با سایر جانوران بسنجیم، می‌بینیم نه شبیه است به جانوران درنده و نه به حیوانات چرنده می‌ماند. اگر ساختمان بدن انسان، برای گوشت‌خواری دست شده بود، می‌بایستی بتواند دنبال حیوانات وحشی رفته و طعمهٔ زنده را با چنگال و دندان خودش پاره کرده، گوشت خام را با رگ و پی و پوست و استخوان بخورد، مانند جانوران درنده، اما او تنها خودش را به خوردن عضلات حیوانی که مصنوعی پرورش یافته و مصنوعی کشته و آماده و پخته شده، راضی کرد که تمام آن‌ها، برخلاف طبیعت می‌باشد.

یا در جای دیگر راجع به اقتصاد صحبت می‌کند:

خوراک‌های نباتی برتری مهمی از نقطه‌نظر اقتصاد بر اغذیهٔ حیوانی نشان می‌دهد و قیمت آن‌ها بیش از ثلث خوراک‌های حیوانی نیست… اگر همهٔ مردم گیاه‌خوار می‌شدند زمین ما می‌توانست از سه الی پنج برابر ساکنین کنونی خود را خوراک بدهد. الکساندر هومبلد معتقد است یک تکه زمین که حاصل آن ده نفر را خورا ک می‌دهد، بیش از یک نفر نخواهد توانست تغذیه بکند هرگاه سبزهٔ آن را برای پرورش چارپایان به کار ببرند ]و حتی[ در مکزیک همین زمین می‌تواند ۲۴۰ نفر را از حاصل لوز (نوعی بادام) سیر بکند.

چارچوب نگارش کتاب

کتاب شامل دوازده فصل بدیع به نام‌های زیر است:

  • فصل اول: فدائیان شکم
  • فصل دوم: خوراک طبیعی انسان
  • فصل سوم: تجزیه شیمیایی مواد خوراکی
  • فصل چهارم: تاریخ گیاه‌خواری
  • فصل پنجم: مضرات گوشت
  • فصل ششم: پختن خوراک
  • فصل هفتم: اخلاق و گیاه‌خواری
  • فصل هشتم: برتری گیاه‌خواری
  • فصل نهم: آزمایش‌های عملی
  • فصل دهم: اقتصاد و گیاه‌خواری
  • فصل یازدهم: جواب ایرادات
  • فصل دوازدهم: انجام‌نامه

هدایت که پس از پایان دورهٔ دبیرستان برای تحصیلات به اروپا رفت تمامی کتاب را همان‌جا (غالبا در شهرهایی از بلژیک و فرانسه) نوشته است. مکان نگارش در فصل‌های کتاب قید شده؛ برای مثال می‌توانیم تصور کنیم صحنهٔ سر بریدن گاوی ابلق را در بروکسل دیده و با احساسات ملون‌اش فصل «فداییان شکم» را نوشته یا هزاران تصور دیگر که خود هدایت با تصاویر هولناک –اما واقعی- ارائه می‌کند. بزرگ علوی (که همراه مسعود فرزام و مجتبی مینوی دوستی نزدیکی با هدایت داشتند و گروه ربعه را تشکیل دادند) درمورد هدایت نقل می‌کند که:

یک بار دیدم که در کافه لاله‌زار یک نان گوشتی را که به زبان روسی بولکی می‌گفتند، به این قصد که لای آن شیرینی است، گاز زد و ناگهان چشم‌هایش سرخ شد، عرق به پیشانی‌اش نشست و داشت قی می‌کرد که دستمالی از جیبش بیرون آورد و لقمه نجویده را در آن تف کرد! » و یکی از مهم‌ترین دلایل باورپذیری و ملموس بودن کتاب هم شاید همین بی‌ژست بودن و واقعی بودن دغدغهٔ صادق هدایت باشد؛ باید توجه داشت که این مساله آن‌چنان برای هدایت مهم است که سه سال بعد از کتاب حاضر، کتابی با عنوان «انسان و حیوان» در تداوم «فوائد گیاه‌خواری» و با اتکا به فلسفهٔ بیت «میازار موری که دانه‌کش است/ که جان دارد و جان شیرین خوش است» به طور تخصصی درمورد حقوق حیوانات نوشته است.

  • مشخصات کتاب
  • نقد و بررسی
  • پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب فوائد گیاهخواری
ژانر غیرداستانی، فلسفه، علمی
تعداد صفحه ۱۰۶
قطع رقعی
نوع جلد شومیز
وزن ۱۴۲ گرم
شابک ۹۷۸۲۰۰۰۰۶۳۱۵۵
نقد و بررسی کاربران (۱)

۵

۱ نظر
۵
۴
۳
۲
۱
sort
مرتب سازی بر اساس
جدید ترین محبوب‌ترین بیشترین امتیاز کمترین امتیاز
کتابچی
star-fillstar-fillstar-fillstar-fillstar-fill
۱۴۰۱/۰۱/۲۰

کتاب فوائد گیاهخواری نوشته صادق هدایت است. این کتاب در ۱۰۶ صفحه توسط انتشارات جامه‌دران به چاپ رسیده است. صادق هدایت نویسنده مشهور ایرانی کتاب فوائد گیاهخواری را در سال ۱۳۰۶ و در سن بیست و پنج سالگی خود به عنوان دومین کتابش نوشته است. او به کامل‌ترین حالت ممکن در این کتاب از لزومات گیاهخواری و ویژگی‌های مفید آن گفته است. به گفته اطرافیانش خودش نیز گیاهخوار بوده است. او در راستای حمایت از حقوق حیوانات بر آمده و مصرف فرآورده‌های حاصل از آزار و اذیت حیوانات مانند شیر یا تخم مرغ را غیر اخلاقی می‌داند. در حالت کلی او گیاه‌خواران را به سه دسته کلی تقسیم می‌کند: دسته اول با کشتار و خوردن گوشت حیوانات مشکل دارند، دسته دوم با هرگونه آزار آنها و دسته سوم حتی با پشم و خز و چرمی که از پوست حیوانات بدست آمده باشد، مشکل دارند. در کتاب فوائد گیاهخواری از سخنان افراد بزرگی مانند ابوعلی سینا، مولوی، عطار نیشابوری، ناصرخسرو و… نیز استفاده شده است. هدایت معتقد است که روح انسان تنها با گیاهخوری به آرامش دست پیدا می‌کند و انسان نیازهای غذایی خود را بدون استفاده از گوشت حیوانات نیز می‌تواند بر آورده سازد. صادق هدایت پس از پایان دوره دبیرستان برای ادامه تحصیل به خارج از کشور مهاجرت کرد و این کتاب را در آنجا تکمیل کرد. او در هر فصل از این کتاب مکانی که در آنجا آن بخش از کتاب را نوشته و الهام‌بخش او بوده است را ذکر کرده است. از دیگر آثار معروف او می‌توان به زنده به گور، سگ ولگرد، سه قطره خون و ترجمهٔ کتاب مسخ اشاره کرد.