اسبها، اسبها از کنار یکدیگر
چشمه
محمود دولتآبادی
معرفی و بررسی کتاب اسبها، اسبها از کنار یکدیگر
«اسبها، اسبها کنار یکدیگر» نام جدیدترین کتاب محمود دولتآبادی، نویسندهٔ سبک رئالیسم(واقعگرایی) معاصر ایرانی است که در مردادماهِ سال ۱۳۹۹ و همزمان با هشتاد سالگی مولف به چاپ رسید. نشر چشمه که اکثریتِ آثار دولتآبادی را منتشر کرده، توزیع آن را برعهده گرفت و این رمانِ حدودا صد صفحهای را در قطع رقعی به بازار کتاب عرضه کرد. این داستان در قالب یک اتوبیوگرافی قرار میگیرد که به نظر بسیاری از منتقدین، شرح حال زندگی خود دولتآبادی است. البته بعضی هم معتقدند که او به خلق شخصیتهایی جدید پرداخته است اما اکثریت همچنان آن را با توجه به رگههای قوی حسبحالی، مربوط به تجربیات شخصی نویسنده و تاثیرگرفته از روحیات زیستیاش میدانند.
خلاصهٔ داستان اسبها، اسبها کنار یکدیگر
ماجرای کتاب درمورد شخصیتی به نام کریم مروا یا کریما است. انسانی درظاهر بیهویت که دچار سرگردانی شده و چیزی از گذشته، هویت، رفتارها و اخلاقیات خود نمیداند. این سرگردانی و حتی ازخودبیگانگی باعث میشود تا او به فکر ساخت چیزی جدید یا احیای فطرت خود بیفتد. راه حلی که کریما پیدا میکند، گشتن به دنبال آدمهایی است که او گمان میکند، قبلا با آنها آشنا بوده تا شاید چنین افرادی -که طبیعتا آنها هم کریما را میشناسند- بتوانند کمکی برای خودشناسی و جهانشناسی جدیدش به او کنند. او در جستجوهای خود، یک شب به خانهٔ پیرمردی به نام مَلِک پروان برخورد میکند. ملک پروان، پدر دو پسر است که یکی از آنها را مدتهاست گم کرده؛ پسری که فرزند اصلی او بوده، زیرا پسر دیگر، درواقع فرزندخواندهٔ اوست. کریما با این فرزندخوانده آشنا میشود و دمخوریِ این دو با هم، ماجراهای جالبی را پدید میآورد.
اسبسواریِ خالقِ کلیدر
محمود دولتآبادی، نویسندهٔ بسیاری از آثار جریانساز یا ماندگار ادبیات داستانی ماست. او در سال ۱۳۱۹ در سبزوار به دنیا آمد و دو دههٔ بعد، با کوچ به تهران و آزمودن خود در تئاتر، تصمیم گرفت تا نوشتن را به صورت جدی دنبال کند. او در این امر بسیار موفق بود و علاوه بر اینکه بسیاری از آثارش به زبانهای زندهٔ دیگر دنیا ترجمه شدند، توانست تا عناوین مهمی مانند جایزهٔ شوالیهٔ ادب و هنر فرانسه را کسب کند. دولتآبادی را با آثاری مانند کلیدر، جای خالی سلوچ، طریق بسمل شدن، زوال کلنل، نون نوشتن و… میشناسیم. او در کتاب حاضر، داستانی کلی از روحیات بشری را خلق کرده است. درواقع پای صحبت دولتآبادی، انسانهایی هستند که بیشتر در گذشته سیر میکنند تا زمان حال و گویی که خاطرات، معنای فعلی زندگی را از آنها میدزدد. دولتآبادی با طرح چنین قصهای از یک انسانِ گمگشته، حیرانی نوع بشر را هدف قرار میگیرد و معتقد است که یک انسان بیشتر از گذشته باید به سوی آینده نگاه کند تا به چاههای بعدی نیفتد! زیرا از نظر نویسنده، سفر انسان در طیطریق معرفتی، بیپایان و نامتناهی است.
در قسمتی از کتاب «اسبها، اسبها کنار یکدیگر» میخوانیم:
ملک پروان! اگر نتوانم خط و خبری از ثری برایش ببرم میمیرد. و اگر ملک بمیرد، اگر دق کند نمیدانم من سر و کارم به چه روزگاری بیفتد! کمِ کمش این است که گور و گم میشوم از این عالم اگر تو لجن جوی نفله نشوم. پس اگر راهی به گمانت میرسد کاری بکن. من خیالت را از بابت ذوالقدر راحت کردم. آن یکی دیگرم پیداش میکنم، پیداش میکنیم. گفتی اسمش چی بود؟ » کریما گفت که مهم نیست؛ «نشد هم نشد!» و چندی گذشت تا بگوید: «این هم زنده بودی ماست. به یکدیگر میرسیم و از کنار هم میگذریم. یادی -چیزی از خودمان در دیگری باقی میگذاریم یا باقی نمیگذاریم؛ و هر کدام به محض گذر از کنار شانهٔ هم در پاشنهٔ پای دیگری گم میشویم؛ چه اهمیتی دارد! مرحب جنم خوبی بود، خیلی فکریاش میشوم. نگرانم حیف شده باشد با آن بیباکیای که داشت.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | اسبها، اسبها از کنار یکدیگر |
---|---|
تعداد صفحه | ۱۳۲ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۱۴۸ گرم |
شابک | ۹۷۸۶۲۲۰۱۰۶۳۰۲ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
«اسبها، اسبها کنار یکدیگر» نام آخرین کتاب منتشرشده از محمود دولت آبادی، نویسنده سبک واقعگرایی یا همان رئالیسم است. این کتاب در مرداد ۹۹ همزمان با تولد هشتاد سالگی نویسنده توسط نشر چشمه منتشر شد. برخی از منتقدین ادبی معتقد هستند که این کتاب میتواند شرححال و زندگینامهای از خود نویسنده باشد و دولت آبادی دارد زندگی خود را در قالب داستان روایت میکند. داستان کتاب دررابطه با فردی به نام کریم مروا یا کریما است. انسانی که دچار سرگردانیهای زیادی در زندگی و بحران هویت شده است و از گذشته خود چیزی به خاطر نمیآورد. این ملال که بر تمام زندگیاش سایه انداخته باعث میشود تا او به فکر ساخت چیز جدیدی بیوفتد و تلاش بر احیای وجودی خود کند. راه حل او، گشتن به دنبال آدمهایی است که او گمان میکند، قبلا با آنها آشنا بوده تا شاید چنین افرادی -که آنها هم با او آشنا هستند- بتوانند کمکی برای احیای شخصیتش بکنند. کریما در جستجوهای خود، یک شب به خانه پیرمردی به نام ملک پروان برخورد میکند. ملک پروان، پدر دو پسر است که یکی از آنها را مدتهاست گم کرده؛ پسری که فرزند اصلی او بوده، زیرا پسر دیگر، درواقع فرزندخوانده اوست. کریما با این فرزندخوانده آشنا میشود و دمخوری این دو با هم، ماجراهای جالبی را پدید میآورد… از دیگر نوشتههای دولت آبادی میتوان به جای خالی سلوچ، کلیدر، طریق بسمل شدن، سلوک و کلنل اشاره کرد.