بیخود و بیجهت
برج
وودی آلن
لیدا صدرالعلمایی
معرفی و بررسی کتاب بیخود و بیجهت
وودی آلن از پرکارترین کارگردانان و نویسندههای آمریکایی است که در نزدیک ۹۰ سالگی همچنان به فعالیت هنری مشغول است. «بیخود و بیجهت» از جدیدترین کتابهای اوست که در سال ۲۰۲۰ و در سن ۸۴ سالگی او به چاپ رسیده است. در این کتاب که زندگینامهٔ خودنوشت وودی آلن محسوب میشود، او خاطرات و روایتهایی از مقاطع مختلف زندگی پرماجرا، روابط و فعالیتهای حرفهای خود را با زبانی طنز و شیرین روایت میکند. به دنبال حاشیههایی در پی اتهام آزار جنسی که بیست سال پیش علیه وودی آلن مطرح شد (که با وجود تبرئه شدنش، این جریان در سالهای اخیر به جنبش Me too هم کشیده شده)، انتشارات هچت که ابتدا قصد چاپ کتاب «بیخود و بیجهت» را داشت از این کار انصراف داد و در نهایت این کتاب وودی آلن توسط ناشر دیگری به چاپ رسید. ترجمهٔ فارسی «بیخود و بیجهت» را نیز نشر برج با ترجمهٔ لیدا صدرالعلمایی در سال ۱۴۰۰ منتشر کرده است.
موضوع کتاب بیخود و بیجهت
وودی آلن اولین خط از زندگینامهاش را با ارجاع به کتاب ناتور دشت شروع میکند: «من هم مثل هولدن حوصله ندارم با چرندیات دیوید کاپرفیلدی شروع کنم…» اما برخلاف هولدن، کتاب او با معرفی مفصلی از پدر و مادر و سایر اعضای خانوادهاش شروع میشود تا آلن در بین این معرفی و البته شوخی با اطرافیانش، دوران کودکی خود در بروکلین را هم شرح دهد. در ادامه وودی آلن از دورهٔ جوانی و شکل گرفتن فعالیتهای هنری و مسیر حرفهای خود میگوید که از ستوننویسی برای روزنامهها، نوازندگی در یک گروه موسیقی جَز و نویسندگی نمایشهای کمدی تلویزیون شروع شد و به اجرای استندآپ کمدی و بازیگری و کارگردانی فیلم و تئاتر رسید. در بخشهایی از کتاب بیخود و بیجهت، وودی آلن به جزئیات ساخت بسیاری از فیلمهایش، و همینطور بازیگران، کارگردانها و تهیهکنندههایی که با آنها همکاری داشته اشاره کرده است. همچنین او از روابط عاطفی، ازدواجها و جداییهایش هم میگوید. در بخش قابل توجهی از این شرححال، آلن به دفاع از خود در مقابل اتهام آزار جنسی به دخترخواندهاش که در سال ۱۹۹۲ مطرح شد، میپردازد. ماجرایی که اعضای مختلف خانوادهاش هر کدام روایتی از آن دارند و با وجود تبرئه شدن وودی آلن در دادگاه، این ماجرا هنوز هم بر زندگیاش سایه انداخته است.
کتاب «بیخود و بیجهت» فصلبندی مشخصی ندارد و وودی آلن همهٔ مطالب و خاطراتش را به دنبال هم در آن آورده است. اما تنوع اتفاقات و بیان طنز و جوکهای کوتاه وودی آلن، ریتم کتاب را حفظ میکنند تا خواننده با اشتیاق ماجراهای آن را دنبال کند و حتی بارها در طول خواندن خاطرات او به خنده بیفتد. بنابراین حتی اگر فیلمهای وودی آلن را ندیدهاید یا پیش از این از او کتابی نخواندهاید، این کتاب به عنوان زندگینامهٔ یک هنرمند معروف میتواند برایتان جذاب باشد.
درباره وودی آلن؛ نویسنده کتاب بیخود و بیجهت
«آلن استوارت کونیگزبرگ» معروف به وودی آلن، در دسامبر سال ۱۹۳۵ در نیویورک متولد شد. او پس از رها کردن تحصیلاتش در رشتهٔ «ارتباط و فیلم» دانشگاه سینمایی نیویورک، به صورت خودآموز در این زمینه به یادگیری پرداخت و اکنون بازیگر، کمدین، آهنگساز، فیلمساز و البته، نویسندهایست که بیش از شش دهه فعالیت هنری در کارنامهاش دارد. این کارگردان پرکار که بهطور متوسط هر سال یک فیلم میسازد، در طول سالها فعالیتش در حوزهٔ سینما چندین بار جوایز مراسمهای معتبری مانند آکادمی اسکار و گلدن گلوب را دریافت کرده است. فیلمهای «آنی هال»، «هانا و خواهرانش»، «نیمهشب در پاریس» و «جازمین غمگین» از معروفترین آثار سینمایی او هستند. همچنین وودی آلن به عنوان یک نویسنده نیز آثار متعددی دارد؛ چه در قالب نمایشنامه و فیلمنامه و چه به شکل مجموعه داستان کوتاه و مقالات طنز. تعدادی از کتابهای وودی آلن به فارسی هم منتشر شدهاند از جمله؛ «مرگ در میزند»، «هرجومرج محض»، «حالا بیحساب شدیم»، «عوارض جانبی»، و «بیخود و بیجهت».
جملاتی از کتاب بیخود و بیجهت
زنی موهایش را میفروشد و برای مرد زنجیر ساعت میخرد و مرد هم ساعتش را میفروشد تا برای زن شانه بخرد. فقط یک پند از این قصه گرفتم، اینکه آدم همیشه باید پول هدیه بدهد.
منفور بودن با وجود بدنامی و اثر مخربی که روی وجههٔ آدم میگذارد، خوبیهای خودش را هم دارد. اول اینکه مدام از آدم نمیخواهند در جایگاه ویژهٔ مراسم بنشیند، تحسین و تمجید برای پشت جلد کتابها بنویسد، نهنگها را نجات دهد یا در جشن فارغالتحصیلی سخنرانی کند.
یک تصور غلط دیگر هم دربارهٔ من وجود دارد -غیر از اینکه روشنفکرم. مردم فکر میکنند چون قدم کوتاه است و عینکیام، ورزشکار نیستم. ولی اشتباه میکنند. هم دوندهٔ سریعی بودم، هم بیسبال خیلی خوب بازی میکردم، آنقدر که حتی فکر کردم بهعنوان حرفهٔ اصلیام دنبالش کنم، و وقتی این رویاها را کنار گذاشتم که ناگهان شغل طنزنویسی به من پیشنهاد شد. تنها بازیکن بسکتبال حیاط مدرسه بودم که میتوانست توپ فوتبال را بگیرد و یک مایل پرتاب کند. انتظار ندارم حرفم را باور کنید. اگر یکی از شما احیانا یکی از بچهمحلهای قدیمیام را دیدید، حتما ازشان بپرسید. اتفاقا هر بار یکیشان را میبینم، فقط از استعدادم در ورزش میگویند و هیچ حرفی از فیلمهایم نمیزنند.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | بیخود و بیجهت |
---|---|
ژانر | غیرداستانی، زندگینامه |
تعداد صفحه | ۳۷۶ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۳۴۲ گرم |
شابک | ۹۷۸۶۲۲۷۲۸۰۵۳۱ |