لیست چاپهای دیگر
(۱)معرفی و بررسی کتاب رود راوی
در نکوهش خرافهپرستی
دومین کتاب از سهگانهٔ ابوتراب خسروی، «رود راوی» نام دارد که در سال ۱۳۹۸ با نشر نیماژ مجدداً منتشر شده است. مهمترین چیز دربارهٔ این سهگانه شامل کتابهای «اسفار کاتبان»، «رود راوی» و «ملکان عذاب» این است که این رمانها داستانهایی ناپیوسته از یکدیگر دارند و درواقع از نظر داستانی، از یکدیگر مستقل هستند و میتوان آنها را بدون ترتیب خاصی خواند. اما آنچه باعث میشود این سه کتاب در دستهبندیای تحتعنوان «سهگانه» قرار بگیرند، نوع نگاه نویسنده به سوژههایش است که معمولاٌ از بین اقلیتهای مذهبی انتخاب شدهاند؛ مثلاً ازدواج بین زوجی با مذهب متفاوت، و در مورد رود راوی، داستان در بستر یک فرقهٔ مذهبی غیررسمی اتفاق میافتد. فرقهای که اگرچه برخی از آیینها و سنن آن برگرفته از واقعیتهاست اما در کل، زاییدهٔ تخیل ابوتراب خسروی است تا بتواند در خلال آن، مسئلهٔ خرافهپرستی را نقد کند. رود راوی برندهٔ چهارمین دورهٔ جایزهٔ هوشنگ گلشیری در سال ۱۳۸۶ بوده و خود نویسنده هم از برجستهترین شاگردان هوشنگ گلشیری به شمار میرود.
مفتاحیه در مقابل قشریه
ماجرا چیست؟ کیا پسر جوانی است اهل شهری به نام رونیز دارالمفتاح که برای تحصیل در علم پزشکی، به هند فرستاده میشود. بعد از گذشت مدتی، کیا که عضو فرقهٔ مفتاحیه است، در هند جذب فرقهای تحتعنوان قشریه میشود که از لحاظ عقیدتی، نقطهٔ مقابل و مخالف فرقهٔ مفتاحیه میباشد. کیا شروع به یادگیری تعالیم قشریه میکند؛ جوری که حتی تحصیلش در زمینهٔ پزشکی را هم رها میکند. اما بعد از مدتی نامهنگاری با عمویش که بعد از مرگ پدرخواندهٔ او، سرپرست فعلیاش محسوب میشود، میبیند که باید به شهر و سرزمین خودش برگردد. اما این بازگشتن، چه پیامدهایی برای کیا بهعنوان یک «معاند» نسبت به فرقه خواهد داشت؟ آیا بخشیده میشود یا مجازات سختی در انتظارش است؟ اینها را باید در کتاب خواند؛ کتابی که در اصل دو روایت را به موازات هم پیش میبرد. راوی اصلی کیا است و در روایت اصلی، داستان را و آنچه بر او میگذرد را از زبان خودش روایت میکند. روایت دوم، کتابهایی تاریخی است که کیا مدتی بعد شروع به مطالعهٔ آنها میکند. کتابهایی که در آنها، تاریخ مفتاحیه و چگونگی به وجود آمدن این فرقه، روایت شده است و داستان شاه ابودجانهٔ اول و همسرشام صبیان، به موازات رخدادهایی که در زندگی کیا اتفاق میافتند، روایت میشود. ترکیب این دو روایت کهن و نو از مفتاحیه، باعث میشود یک شمای کلی از آنچه این فرقه پیرامونش میچرخد در ذهن مخاطب ترسیم شود. در خلال آوردن آداب و رسوم گوناگون مفتاحیه، آنچه مورد انتقاد قرار میگیرد مسئلهٔ خرافهپرستی و تعصبات و نگاه جاهلانهٔ بیموردی است که زندگی را بیجهت بر مردم سخت میکند و آنها را به نام دین و مذهب، در تنگناهای وحشتناکی قرار میدهد و گاه، مجازاتی غیرانسانی مانند شلاق نصیبشان میکند.
یک نثر فخیم عامدانه
نثر داستان ویژگیای که دارد که نمیتوان به سادگی آن را در یکی دو کلمه، خلاصه کرد. شاید اگر رود راوی را بردارید و بهصورت رندوم، یکی دو صفحه از آن را برای مطالعه انتخاب کنید، خودتان بهتر بتوانید حدس بزنید که آیا این نثر مناسب شما هست یا خیر. در یک نگاه کلی شاید بتوان نثر این رمان را با کلمهٔ «فخیم» توصیف کرد. این فخامت ظاهراً به صورت تعمدی، در خدمت داستان است که از حال و هوایی اسطورهای برخوردار است و در یک بستر سنتی و ظاهراً کهن اتفاق میافتد. درنتیجه فخامت نثر و زبان داستان، از سطح کلمات سنگین انتخابی عبور کرده و به سطح جملات و بافت کلی متن میرسد. با چشمپوشی از جاهایی از متن که گویا عیناً از دل کتابهای تاریخی نقل شده و خاصیتش این است که ثقیل باشد، حتی زبان کیا برای روایت کردن هم سنگین است و شاید از آن روانبودگی موردانتظار مخاطبعام، برخوردار نباشد. این ویژگی را باتوجهبه بافت اسطورهای داستان شاید بتوان پذیرفت، اما باید توجه داشت که داستان از لحاظ زمان و مکان، از منطقی رئالیستی پیروی نمیکند. هرچند اسامیای مانند شیراز، رونیز، سال ۱۳۰۰ هجری شمسی و موارد مشابه، مابهازای بیرونی دارند، اما نامکان و نازمانی که داستان در آن رخ میدهد را نمیتوان با تقویم تطبیق صددرصدی داد چرا که مثلاٌ علم پزشکی در سالهای آغازین سدهٔ ۱۳۰۰ در داستان بسیار پیشرفته است و عقاید بسیار پوسیده. در یک نگاه کلی شاید بشود گفت نثر داستان جا داشته که سادهتر از اینها باشد، اما در برخوردهای سلیقهای شاید مخاطب اتفاقاً این ویژگی را خیلی هم خوب و مثبت و دارای همخوانی با بافت اسطورهای داستان بداند؛ داستانی که در یک زمینهٔ نیمهرئالیستی با رگههایی از گروتسک اتفاق میافتد و در جاهایی خندهٔ تلخ و وحشت را همزمان به خوانندهاش تزریق میکند.
امواج ملایم یک رود
بهطور کلی رود راوی یک داستان ایستاست که از نظر منحنی روی دادن وقایع، زیاد دچار نوسان نمیشود و فقط شامل بیان اتفاقاتی است که در دل آنها، آداب و رسوم و تاریخچهٔ مفتاحیه بیان و نقد میشود؛ اتفاقاتی که بعضی از آنها در دل تکگوییهای راوی اولشخص داستان، بارها و بارها تعمداً تکرار میشوند. در نگاهی، شاید بشود گفت مخاطبعام احتمال دارد از خواندن این کتاب که با هدف سرگرم شدن سراغش رفته، راضی برنگردد و حتی پایانبندی آن را شتابزده و بدون پیشزمینهٔ قبلی مناسب فرض کند؛ اما کسی که از قبل با داستانهای ابوتراب خسروی آشناست و یا دغدغهٔ داستاننویسی حرفهای دارد، باید او را حتماً بخواند و جهانبینی تازهاش و خلاقانهاش را کشف کند؛ با وجود همهٔ اختلاف سلیقههایی که ممکن است بین او و این دسته رمانها وجود داشته باشد.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | رود راوی |
---|---|
تعداد صفحه | ۲۴۸ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۲۲۸ گرم |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۳۶۷۵۲۹۲ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
رود راوی اثر ابوتراب خسروی یکی از کتابهای سهگانه نویسنده است. دو کتاب دیگر این نویسنده «اسفار کاتبان» و «ملکان عذاب» هستند که گرچه از نظر داستانی کاملا جدا و ناپیوستهاند اما چیزی که آنها را به یک سهگانه تبدیل میکند نگاه نویسنده به موضوع اقلیتهای مذهبی در این کتابهاست. داستان کتاب رود راوی درمورد پسری به نام کیا است که در شهری به نام رونیز زندگی میکند. داستان از زبان خود کیا روایت میشود. ما در طول داستان با دو روایت روبهرو هستیم که هم گام با هم پیش میروند. یکی از روایتها از جایی شروع میشود که او برای تحصیل در علم پزشکی به هند میرود تا بتواند به مردمش خدمت کند. اما در هند طی اتفاقاتی به فرقه قشریه میپیوندد و این درحالی است که پیش از این در فرقه مخالف آن یعنی مفتاحیه بود و حتی برای پیوستن به فرق قشریه، پزشکی را هم رها میکند. کیا با نامهای که عمویش برای او مینویسید تصمیم میگیرد به رونیز برگردد. اما رهبر فرقه برای او چه تصمیمی میگیرد؟ روایت دوم کتابهایی است که کیا در مورد چگونگی به وجود آمدن فرقه مفتاحیه میخواند. موضوعی که نویسنده سعی در انتقاد بر آن دارد موضوع خرافهپرستی، تعصبات فرقهها و مذاهب هست که زندگی را بر مردم سخت کرده.