معرفی و بررسی کتاب دالان بهشت
دالان بهشت، از پرفروشهای ادبیات عامهپسند
«دالان بهشت» عنوان رمانی است نوشتهٔ خانم «نازی صفوی» نویسندهٔ ۵۳ سالهٔ ایرانی؛ که نخستینبار، در سال ۱۳۷۸ به چاپ رسیده، بعد از آن بارها تجدید چاپ شده و جزء سه رمان برتر عامهپسند ایران قرار گرفته است. این رمان که حتی به زبان انگلیسی هم برگردانده شده است، نخستین کار منتشر شده از خانم صفوی است؛ بانویی که در مصاحبههایش عنوان کرده خودش را نویسنده نمیداند و نوشتن برای او به شکل یک اتفاق پیش آمده، و از یادداشتهایی پشت جعبهٔ دستمال کاغذی توی ماشین، در یک روز مهآلود در شمال شروع شده است! از اسم رمان و طرح روی جلدش که صورت محوی از یک دختر است، میتوان حدس زد کتاب ماجرایی عاشقانه دارد که احتمالاً راوی اصلیاش یک دختر است. اگر با این تصور کتاب را باز میکنید، باید بگویم حدستان کاملاً درست بوده است. دالان بهشت، ماجرای دختر و پسر جوانی به نامهای مهناز و محمد است که بهترتیب، شانزده و بیستسال دارند. آنها در همسایگی هم زندگی میکنند و خانوادههایی سنتی دارند که سالهاست با هم آشنا هستند. عشق محمد به مهناز و خواستگاری کردنش از او، با موافقت و خوشحالی خانوادهها روبهرو شده و آنها با هم نامزد میکنند و ازدواج را هم میگذارند برای وقتی درس هردو تمام شد و بزرگتر شدند. این رابطه، ابتدا با شور و عشق و هیجان و دلدادگی زیاد شروع میشود، اما طولی نمیکشد که اتفاقاتی گوناگون و اغلب پیشپاافتاده، موجب تغییر رفتار هر دو طرف شده و رابطه را به سمت سقوط میبرد.
ورود نامحسوس مولف به متن
شخصیتپردازی در رمان، در زمینهای سیاه و سفید اتفاق میافتد و اگرچه نویسنده به سمت تحلیل روانشناختی شخصیتها و تماشای ماجرا با چشمهای هردوی آنها نمیرود، اما چون داستان به یک زمینهٔ نزدیک به زندگی واقعی تعلق دارد، میتوان تاحدی با شخصیتها همذاتپنداری کرد. کل رمان، با زاویهدید اولشخص و از زبان مهناز روایت میشود و درواقع، گفتگوی درونی بلندی است از مهناز که ناگهان بعد از هشتسال، چشمش به محمد میافتد و بعد سفر میکند به خاطرات قدیم و رابطهشان را اینبار با نگاهی موشکافانه، نه لجوج و یکسویه، موردبررسی قرار میدهد و در اغلب موارد هم، خودش را مقصر دانسته، به اشتباهاتش اشاره میکند و انگشت اتهام را تقریباً همیشه، به سوی خودش میگیرد. در نگاهی کلیتر و با تعمیم دادن مهناز به کل زنهای داستان، میتوان گفت نگاه نویسنده به زن کمی عصبانیتر از نگاهش به مردهاست و تمایل دارد بیشتر مسئولیت اتفاقات و اشتباهات رخداده را، به یک روش کاملاً سنتی و مردسالارانه، روی دوش زن بیندازد و برود. این دیدگاه بهویژه از ملامتهای دائمیای که مهناز خودش را میکند و افسوسهایی که از اشتباهاتش میخورد، مشاهده میشود و جوری غلیظ و یکسویه است که نمیتوان آن را صرفاً لحن راوی دانست و ورود یواشکی مولف به متن، کاملاً احساس میشود! اگرچه در پردازش شخصیت مرد اصلی داستان یعنی محمد، بیشازاندازه سفیدنمایی شده و عقاید اشتباه و احساس مالکیت نادرست او، پشت پردهٔ دانشجو بودن و افکار روشنفکریاش مطرح میشود تا او در نظر خواننده مقبول بیفت، و همچنی در جاهایی هم اظهارنظرهای شخصیِ بیشازاندازهٔ راوی دربارهٔ مسائل –جوریکه دیگر نمیتوان او و مولف را از یکدیگر تفکیک داد- باعث میشود خواننده به منطق روایی حاکم بر کتاب شک کند، اما در یک نگاه منطقیتر و با چشمپوشی از ضعفهای شخصیتپردازی، میتوان گفت هر دوی شخصیتها به دلیل ورود به یک ازدواج بیموقع در یک سن حساس و نامناسب، آسیبهایی از این انتخاب اشتباه دیدهاند و هر دو به یک اندازه، در درد و رنجهایی که برای یکدیگر بهوجود آوردهاند، سهم دارند و البته گناهی هم ندارند؛ گناه اصلی به گردن خانوادههاست که بدون آیندهنگری و در نظر گرفتن سن بچهها و فقط و فقط بهمنظور پیروی از یک الگوی آشنای سنتی برای زود سروسامان دادن بچههایشان، این دختر و پسر را در یک سن خیلی پایین، به یکدیگر محرم میکنند.
زرد پررنگ!
شاید با یک نگاه سختگیرانهتر و توجه به امر شخصیتپردازی و خروج مولف از متن و حاکم کردن عدم قضاوت بر داستان و در نهایت، مذمت کردن اندیشههای سنتی اشتباه و همچنین دادن سهم برابر بر هر دو شخصیت درگیر رابطه و سپس با مشورت گرفتن از یک روانشناس و یک مشاور و درمانگر زوجها برای بخشیدن عمق بیشتر به شخصیتها و پرداختن به ابعاد واقعیتری از یک رابطه، کتاب میتوانست تاحدی از ردهٔ عامهپسند خود بالاتر برود و در یک نقطهٔ بینابینی قرار بگیرد و ایناندازه زرد محسوب نشود. مثلاً در سادهترین حالت، میشد شخصیتها یکبار پیش یک مشاور بروند و بهجای قهر و اشک و معدهدرد، مشکلاتشان را با یک درمانگر درمیان بگذارند تا رمان جنبهای آموزشی هم بهخودش بگیرد. بههرحال دالان بهشت در نهایت، ویژهٔ مخاطبین رمانهای عامهپسند است، کسانی که در خواندن داستان، به یک عشق سطحی و چند قطره اشک و یک پایان خوش راضی هستند و چیز زیادی از شخصیتپردازی نمیخواهند، قضاوت حاکم بر داستان اذیتشان نمیکند و فقط و فقط، میخواهند سرگرم شوند و زیاد ذهنشان را درگیر گره و اتفاقات و تحلیل موقعیتهای رخداده نکنند. بههرحال ادبیات برای همهٔ ژانرها و ردههای مختلف، جا دارد و هیچ ژانری جای دیگری را تنگ نکرده، و البته که تیراژ بالا و تجدید چاپ حتی هزاربارهٔ یک کتاب، نمیتواند ملاک صددرصدی خوب و باکیفیت بودن محتوای آن باشد.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | دالان بهشت |
---|---|
ژانر | عاشقانه، داستانی |
تعداد صفحه | ۴۴۸ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۴۲۲ گرم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۳۱۱۲۱۳۴ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
چه چیزی میتواند تضمین کند یک رابطهٔ عاشقانه تا ابد همانگونه که شروع شده ادامه پیدا میکند؟ مخصوصا اگر این عشق در دوران حساس نوجوانی اتفاق بیفتد. در دورانی که انسان تماما احساس است و ممکن است رفتارهای از خود نشان دهد که بعدها از نظرش کاملا اشتباه بیایند. این موضوع شاید برای خیلی از ما پیش آمده باشد. داستان دالان بهشت هم یکی از همین عشقهای کودکی است که مانند خیلی از این عشقها پایانی خوبی ندارد. ماجرا دربارهٔ عشق دختری ۱۶ ساله به نام مهناز و پسری ۲۰ ساله به نام محمد است. آنها در خانوادههایی سنتی در همسایگی هم زندگی میکنند و عشقشان را با خانوادهها درمیان گذاشته و آنها هم موافقت میکنند و از این موضوع خوشحال میشوند. مهناز و محمد به زودی با هم نامزد میکنند تا پایان درسشان با هم ازدواج کنند. اما اوضاع همیشه همینطور نمیماند. طولی نمیکشد تا شور و اشتیاق و هیجان اولیه جایش را به مشکلات سطحی میدهد و رفته رفته تبدیل به یک بحران بزرگ میشود و رابطه را برای هر دو سخت میکند. داستان از زبان مهناز روایت میشود و درست ۸ سال بعد از این اتفاقات خاطراتش را مرور میکند و خودش را مقصر تمام این اتفاقات میداند. اما آیا فقط این مهناز بوده که عشق پر شورشان را نابود کرده؟