لیست چاپهای دیگر
(۱)معرفی و بررسی کتاب چرا ملتها شکست میخورند (شومیز)
«چرا ملتها شکست میخورند؛ ریشههای قدرت، فقر و ثروت» عنوان کتابی است که از تلاش مشترک «دارون عجم اوغلو» و «جیمزای. رابینسون» در سال ۲۰۱۲ پدید آمدهاست. تمرکز اصلی این کتاب بر پیچیدگیهای اقتصادی است و همچنین تاثیر متقابلی را که عواملی مثل علوم اجتماعی، سیاسی و روانشناختی در برخورد با این پدیده بهوجود میآورند، بررسی میکند. مولفان در این کتاب با دیدگاهی اقتصادی-تحلیلی به مقایسهٔ سطح رضایت مردم در کشورهای مرفه و جوامع فقیر میپردازند؛ هرچند دغدغهٔ اصلی آنها، تاثیری است که عوامل اقتصادی بر قدرتنماییهای ابرقدرتهای دنیا و جنبشهای سیاسی دارند. چنان که از عنوان مکمل کتاب هم پیداست، عواملی که در «متمرکز شدن قدرت در دست افرادی خاص، گستردگی فقر و شکلگیری قدرتهای انفرادی» تاثیر داشتهاند و دارند، در متن تاریخ و در سطح جوامع بررسی میشود. این کتاب اصل را بر این میگذارد که معیار رضایت مردم هر جامعه، رفاه اقتصادی است؛ و از این طریق، دیدگاهی اقتصادی به موفقیت یا شکست دولتمردان در جلب این رضایت از سوی ملتها دارد. تبعیضی که نویسندگان این کتاب از آن حرف میزنند، سیستمی جهانی است که بیش از ۱٫۲ میلیارد انسان را در سراسر جهان، وادار کرده با درآمد روزانهٔ ۱٫۲ دلار زندگی کنند. واضح است که جنبشهایی مثل اعتراض ۹۹ درصد همین نیاز را دنبال میکنند و از سمت دیگر، ایجاد یک رفاه عمومی برای قدرتمندان دنیا کار سادهای است؛ مسئله تنها تصمیم آنها در این مورد است که آیا حاضرند برای حفظ سلطه، منافع عمومی را قربانی خود کنند؟ برای پاسخ به این سوال، این کتاب از نظریات اقتصادی دو مولف و ترکیب آنها با تئوریهای پیشین بهره میبرد. تلاش این کتاب بر منطبق کردن تمامی اتفاقات سیاسی و اقتصادی با یک گزارهٔ مشخص است: «هرگاه نهادهای سیاسی و اقتصادی یک کشور رویکردی استثماری نسبت به خود بگیرند، و فرصت ایجاد نهادهای فراگیر داده نشود، ملتها شکست میخورند و با سِیری در جهان و بررسی نظامهای کشورهایی مانند مکزیک، چین، کرهٔ جنوبی و کرهٔ شمالی، سعی در اثبات نظر خود دارند. «چرا ملتها شکست میخورند؟ » در ۱۵ بخش مثالهایی را از شرایط متفاوت اقلیمی و تاریخی آورده و در تمام آنها عوامل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را حول محور اقتصاد، بررسی میکند. بیشک با خواندن این کتاب بیش از هرچیز به مفهوم «جبر جغرافیایی» پی میبریم! اما فکر میکنم هدف نویسندگان این کتاب دقیقاً به همین سیبل میخورد؛ هدف، تغییر ایدئولوژی ملتها نسبت به توانی است که در برابر تغییر یک رژیم دارند. هر فصل از کتاب با تعیین نقطهای از زمان و مکان که نمونهای ویژه در مناسبات اقتصادی را پدید آورده، به بررسی عوامل و عللی میپردازد که در شکلگیری این شرایط سهیم بودهاند انتشارات روزنه این کتاب را در سال ۱۳۹۳ با ترجمهٔ محسن میردامادی و محمدحسین نعیمیپور در ایران به چاپ رساند.
این کتاب دارای وبسایت رسمی است که میتوانید به استفاده از آدرس whynationsfail.com به آن مراجعه بفرمایید.
دربارهٔ نویسندگان
دارون عجم اوغلو متولد ۱۹۶۷ م. در ترکیه است و پس از اخذ مدرک دکترای اقتصاد از مدرسهٔ اقتصاد لندن، از سال ۱۹۹۳ در دانشگاه MIT مشغول به تدریس است. او از سال ۲۰۰۶ عضو فرهنگستان علوم و هنر آمریکا است، جوایز مختلفی از جمله مدال «جان بیتز کلارک» را از آن خود کرده و مقالات و کتابهای بسیاری را در باب اقتصاد نگارش کردهاست؛ مانند «ریشههای اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی» و «معرفیای بر رشد اقتصادی مدرن». جیمز رابینسون در سال ۱۹۶۰ در انگلستان متولد شده و از دانشگاه ییل مدرک دکترا را دریافت کردهاست. او سابقهٔ تدریس در دانشگاههای متعددی مثل دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، ملبورن، هاروارد را دارد و در حال حاضر در دانشگاه شیکاگو مشغول به کار است. از جمله آثار او میتوانیم «نقش نخبگان در پیشرفت اقتصادی»، «پیشرفت آفریقا از نگاه تاریخی» و «آزمایشهای طبیعی تاریخ» را نام ببریم. دارون عجم اوغلو و جیمزای. رابینسون دو اقتصاددان برجستهٔ آمریکایی و از برترین اساتید آکادمیک اقتصاد در آمریکا هستند. این دو پژوهشگر در بررسیهایشان هیچ موردی را بیاهمیت قلمداد نمیکنند و از ریزترین جزئیات داخلی و خارجی که ممکن است سلسلهعوامل مرتبطی را پدید آورده باشند. در بخش بعدی بهطور خلاصه عناوین فصلهای کتاب را ذکر کردهایم و خلاصهای از محتوای هر بخش نیز آورده شدهاست.
فصلها و عناوین کتاب چرا ملتها شکست میخورند
این کتاب در مقدمه اهداف نویسندگان را از نگارش این کتاب یادآوری میکند و پس از قرار دادن تمرکز بر اقتصاد، در ۱۵ فصل به شرح نظریات نویسندگان در باب اقتصاد میپردازد:
- «خیلی نزدیک، خیلی متفاوت»؛ مقایسهٔ دو شهر همسان از آمریکا و مکزیک که صرفاً با تفاوت اقتصادی از هم فاصله میگیرند. در این فصل میانبری هم به تاریخ شکلگیری ایالات متحده و سفرهای اکتشافی-استعماری اسپانیاییها به قارهٔ آمریکا زده میشود. و پیآمدهای باختن این اکتشاف به انگلیسیها، و استفادهٔ مثبتی که آنها زحمات اسپانیا کردند، مورد بحث قرار میگیرد.
- «نظریههایی که جواب ندادند»؛ در این فصل نویسندگان با بررسی نقشههای موجود، تاثیرات جغرافیایی در گسترش نیافتن انقلاب صنعتی به کشورهای آفریقایی و خاورمیان، را به چالش میکشند. در این بخش سه عامل اصلی برای توجیه این ناتوانی کشورهای شرقی بیان میشود: موقعیت جغرافیایی، کم و کیف فرهنگی، غفلت ملتها.
- «تولید فقر و غنا»؛ این بخش با درنظر گرفتن تاریخ شکلگیری کرهٔ شمالی و جنوبی، و مقایسهٔ آنها، فرضیات بخش قبلی را بیاثر میداند و بهدنبال توجیه جدیدی برای عقبماندگی میگردد؛ مانند حمایت دولتهای استعمارگر از دستنشاندهها با هدف جلوگیری از پیشرفت ملتها.
- «تفاوتهای کوچک و برهههای سرنوشت ساز: وزن تاریخ»؛ این فصل با اشاره به فراگیری طاعون در اروپا، به بررسی تفاوتی که این بیماری در نظان حکومتی اروپای شرقی و غربی پدید آورد، میپردازد.
- «من آینده را دیدهام و نتیجه بخش است: رشد تحت سلطه نهادهای استثماری»؛ در این بخش نویسندگان به بررسی نظریات و سیستم حکومتی کمونیستی، در بستر اتحاد جماهیر شوروی، میپردازند. ناکارآمدی و شکست نظریات کارل مارکس در جبههٔ عملی و چرایی این امر، از نکات اصلی این بخش است.
- «جدایی»؛ در این قسمت با بررسی تاریخ حکومت در ایتالیا و تغییر شیوهٔ آن پس از فروپاشی امپراتوری روم، نتیجهگیری میشود که چگونه یک سیستم در نبود خلاقیت و رضایت جمعی، با سقوط فرهنگی و اقتصادی مواجه میشود.
- «نقطهٔ عطف»؛ ای فصل دربارهٔ اقتصاد در ادوار و اقشار مختلف بریتانیا است و سیر تغییر حکومت مطلقه به سیستم پارلمانی را شرح میدهد.
برای مطالعهٔ دقیقتر این بخشها میتوانید به مطلب اختصاصی «خلاصهٔ کتاب چرا ملتها شکست میخورند-قسمت اول» در وبلاگ کتابچی مراجعه نمایید.
- «در سرزمین ما نه: موانع توسعه»؛ نویسندگان در این قسمت در بستر تاریخ امپراتوری عثمانی، به مقایسهٔ تاثیرات سواد و گسترش آگاهی در عرصهٔ اقتصادی میپردازند.
- «توسعهٔ معکوس»؛ این قسمت از تجارت بین قارهای بین پرتقال و اندونزی شروع میکند و رمز موفقیت توسعهٔ کشورهای اروپایی را شرح میدهد؛ سفر به آفریقا و آغاز بردهداری.
- «پراکندگی رفاه»؛ این بخش با شرح چگونگی انتقال مردم از انگلستان به استرالیا و شکلگیری جامعهٔ غیربومی در این قاره، به توضیح مناسبات آن با رشد صنعت و پیشرفت اقتصادی اختصاص مییابد.
- «چرخهٔ تکاملی»؛ این فصل تاثیرات بیقانونیهای گروهی را که در انگلستان «سیاهصورتها» نامیده میشدند، بررسی میکند و با پیوست دادن مطلب به نهادهای سیاسی آمریکا در دورهٔ فرانکلین روزولت، ارتباط رشد اقتصادی را با تصمیمات ناگهانی سیاسی توضیح میدهد.
- «چرخهٔ شوم»؛ در این بخش مطالبی را دربارهٔ چرایی شکستهشدن خط پیشرفت در غرب آفریقا و موازات اقدامات مستبدانهٔ حاکمان سیرالئون را با سیاستهای استثماری بریتانیا نمایش میدهد.
- «امروزه چرا ملتها شکست میخورند؟ »؛ این بخش علت عقبماندگی اقتصادی را در بعضی کشورها مثل زیمباوه و کلمبیا، به عقبماندگی فرهنگی پیوند میزند.
- «درهمشکستن قالب»؛ در این فصل دربارهٔ ارتباط توافقات سیاسی با رشد اقتصادی میخوانیم.
- «فهم فقر و غنا»؛ در این بخش نظریات اقتصادی نویسندگان دبارهٔ یافتن ریشههای فقر، علل پیشرفتهای اقتصادی و به طور کلی مفهوم فقر و غنا، بهطور وسیعتر صحبت میشود.
ادامهٔ مطلب وبلاگی کتابچی دربارهٔ این کتاب را میتوانید در مطلب «خلاصهٔ کتاب چرا ملتها شکست میخورند-قسمت دوم» دنبال کنید.
صحت و قوت نظریات کتاب
«چرا ملتها شکست میخورند؟ » موضوعی را مورد بحث قرار میدهد که به تمام اولویتهای جهانی تقدم دارد. ظهور و افول امپراتوریهای مختلف در طول تاریخ، وابسته به مسائل اقتصادی بوده و حتی به نقل از منابع اسلامی، «یک سرزمین با کفر باقی میماند، اما با ظم نه». بنابراین میتوانیم دغدغهٔ رفاه اقتصادی را، حداقل در جهان امروز، مهمترین مسئلهای بدانیم که جوامع بشری را به چالش کشیده و تقریباً تمام معاهدات و قراردادهای بینالمللی را به خود وابسته کردهاست. اما سنگ محک ما چی است؟ یک خوانندهٔ علاقهمند که تازه به محیط نظری در علوم اقتصادی و سیاسی پا گذاشته، چطور میتواند ادعاهای این کتاب را ارزشگذاری کند و بین آنها تمایز قائل شود؟ قطعاً ایجاد یک ذهنیت قابل اتّکا در این زمینهها، نیازمند حداقلی از پیشزمینهها است که به قضاوت مخاطب دقت بیشتری ببخشد. این کتاب بسیاری از مسائل مهم جهانی را زیر ذرّهبین میگذارد و طبیعتاً، بازخوردهای بسیاری را هم در مطبوعات جهانی بهدنبال داشته؛ غولهای رسانهای پرمخاطبی مثل واشنگتن پست و نیویورک تایمز بازخوردهای مثبتی را در پاسخ به انتشار این کتاب نوشتند. البته نقدهایی منفی هم دربارهٔ «آماری نبودن و کمدقتی در اثبات فرضیهها» و «تکبعدی بودن نگاه مولفان نسبت به دلایل فقر و ثروت در کشورهای مختلف» به کتاب وارد شدهاست.
نقد بیل گیتس بر کتاب «چرا ملتها شکست میخورند؟ »
بالاتر اشاره کردیم که قضاوت دربارهٔ ادعاهای نویسندگان این کتاب در باب مسائل و وقایع اقتصادی و سیاسی در مناطق مختلف جهان، کار دشواری است. از طرفی حمایت شرکتهای بزرگ مطبوعاتی و خبری، ذهنیت جمعی را ناخودآگاه به سمت و سویی مثبت دربارهٔ آن میبرند. اما نویسندگان و کارآفرینهای بزرگی هم دربارهٔ این کتاب نظر خود را اعلام کردهاند؛ نظراتی که به اندازهٔ مطبوعات رسمی به مدعای نویسندگان نزدک نیست. یکی از این افراد بیل گیتس است؛ مغز متفکری که سالها سوپرمیلیاردرِ برترِ دنیا خطاب میشد و امروز هم با رقم ۱۲۷ میلیارد دلار، بالاتر از زاکربرگ، سومین فردِ این رتبهبندی است. بیل گیتس سالها فعالیت تجاری گسترده و با ارقام نجومی را بهانه کرده تا نظر خود را نسبت به آسیبشناسی کتاب «چرا ملتها شکست میخورند؟ » بیان کند. او عقیده دارد که دارون عجم اوغلو و جیمز رابینسون در جمعآوری اطلاعات کتاب کوتاهی کردهاند؛ چرا که او جزئیاتی از بخشهای کتاب را به شکل دیگری میبیند. همانطور که بیل گیتس میگوید او با دیدگاهی مثبت، تحلیلهای این کتاب را مطالعه کرده و بازهم در مواردی که به اقتصاد چین یا رکود بزرگ اقتصاد آمریکا در سال ۲۰۰۸ ارجاعاتی داده شده، ایرادهای جزئی وجود دارد. ما در وبلاگ کتابچی، ترجمهای از متن کامل این مقاله را، از وبسایت gatesnotes.com قرار دادهایم که میتوانید در مطلب «نقد بیل گیتس بر کتاب چرا ملتها شکست میخورند؟ » آن را مطالعه نمایید؛ در این مطلب از نگاه تحلیلی این تجارتمرد موفق به بررسی کتاب میرسیم و موشکافی او میتواند نکات ریز اما مهمی را به چشم ما بیاورد که معمولاً پشت نقدهای مثبت محو میشوند.
پاسخ نویسندگان کتاب «چرا ملتها شکست میخورند؟ » به بیل گیتس
از سمت دیگر، نکاتی که بیل گیتس در این مقاله مطرح میکند، در بعضی موارد با دیدگاهی بیان میشود که در نظر نویسندگان صدق نمیکند. این نقدها بعضاً در جزئیات تاریخی دقیقی اتفاق میافتند که ریشهیابی علل و عوامل اقتصادی را مشکل میکند. بنابراین دارون عجم اوغلو و جیمز رابینسون در مقالهای جدا بهطور مفصل به ایرادهای گیتس پاسخ دادند. آنها اظهار میکنند که بیل گیتس نه یک اقتصاددانِ آکادمیک، که یک ثروتمند بازاری است؛ کمپانی او همیشه جزو برترینها بوده، اما نقدهای او اشتباه است و به کمبود اطلاعات تاریخی برمیگردد. آنها اشاره میکنند که با این سطح سوالات، گویا بیل گیتس حتی زحمتِ کامل خواندن کتاب و مراجعه به فهرست اصطلاخات در پایان کتاب را هم به خود نداده است! در این مطلب به مقایسهای که بین او و کارلوس اسلیم -میلیاردر مکزیکی- شده نیز اشاره میشود و دلیل این مقایسه نیز ذکر شده است. این پاسخها را میتوانید در مطلب «پاسخ نویسندگان کتاب چرا ملتها شکست میخورند به مقالهٔ انتقادی بیل گیتس» در وبلاگ مجموعهٔ کتابچی مطالعه نمایید.
جملاتی از کتاب چرا ملتها شکست میخورند
- حکومت مطلقه و فقدان یا ضعف تمرکز سیاسی دو مانع متفاوت در مقابل گسترش صنعت هستند. ولی این دو از هم بیگانه نیستند. هر دوی آنها به واسطهٔ ترس از تخریب خلاق و به دلیل آن که فرآیند تمرکزگرایی سیاسی غالبا گرایش به سوی مطلقگرایی به وجود میآورد پا بر جا میمانند.
- ما به هیچ وجه نمیخواهیم تمامی این تودههای عظیم مردم ثروتمند و مستقل شوند… در آن صورت چگونه میتوانیم بر آنان حکومت کنیم؟
- تمام اراضی متعلق به شاه است. او در وقت عیش و نوش به هرکسی که دوست دارد زمین میبخشد و اگر اراده کند آن را تمدید میکند.
- همانگونه که نشان خواهیم داد، کشورهای فقیر، فقیرند چون آنهایی که قدرت را در دست دارند، انتخابهایی میکنند که فقر را بهوجود میآورد.
- نهادهای سیاسی و اقتصادی فراگیر بهخودیخود پدید نمیآیند.
- قانون و قدرت نمیتوانند خواستههای انسان را تغییر دهند.
- دموکراسی در انگلستان توسط قشر غنی داده نشد، بلکه توسط توده گرفته شد.
- ظرفیت انسان برای دموکراسی را ممکن میکند، اما تمایل انسان به بیعدالتی دموکراسی را ضروری میکند.
- همانگونه که چرخههای تکاملی موجب تداوم نهادهای فراگیر میشوند، چرخههای شوم دارای نیروهای قدرتمندی در جهت تداوم نهادهای استثماری هستند.
- امروزه ملتها به این دلیل شکست میخورند که نهادهای اقتصادی استثماریشان انگیزههای موردنیاز برای پسانداز، سرمایهگذاری و نوآوری را در مردم به وجود نمیآورند.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | چرا ملتها شکست میخورند (شومیز) |
---|---|
تعداد صفحه | ۶۴۰ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | گالینگور |
وزن | ۴۷۴ گرم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۳۳۴۴۵۲۸ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
در جهان امروز که با وجود مشغلهها و دغدغهها سهم مطالعه علیالخصوص خواندن آثاری در حوزه علوم انسانی در زندگی روزمره کاهش پیدا کرده وجود کتابّهایی مانند چرا ملتها شکست میخورند امیدبخش است. کتابی که در صفحات ابتداییاش تایید و دعوت به خواندن این کتاب توسط شش برندهٔ نوبل اقتصاد توصیه شده است و توانسته در بین اقشار مختلف و ملیتهای متفاوت تفکربرانگیز باشد؛ تا جایی که بیل گیتس هم آن را میخواند و بر آن نقدی جدی مینویسد. چرا ملتها شکست میخورند حاصل همکاری مشترک دارون عجم اوغلو و جمیزای رابینسون از استادهای برتر اقتصاد و جامعهشناسی سیاسی دانشگاههایی مانند هاروارد و ییل است که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد و در مدت کوتاهی پس انتشارش توانست توجه مخاطبان را به خود جلب کند. نویسندگان در این کتاب با بررسی شهرها و کشورهایی از نقاط مختلف جهان و مشاهدهٔ سیر تاریخی آنها فرمولهایی را در توجیه موفقیت و یا عدم موفقیت اقتصادی آنها ارائه میکنند. با اینکه هدف اصلی نگارش این کتاب مقایسهٔ سطح زندگی و درآمد شهروندان در کشورهایی ثروتمند و فقیر است و به نوعی کتاب جنبهای اقتصادی دارد ولی تمرکز اصلی کتاب چرا ملتها شکست میخورند بیشتر معطوف به عوامل سیاسی است و به نوعی نهادهای موفق و کارآمد اقتصادی را نتیجهٔ وجود نهادهای سیاسی فراگیر، تکثرگرا و البته غیرتمامیتخواه و دسترسی مطلوب شهروندان جامعهای به آزادیهای سیاسی میداند. از طرفی با ارائهٔ دلایلی فرضیههایی مانند «عامل جغرافیا» به این شکل که چون کشوری در قاره اروپا قرار گرفته الزاما خوشبخت و ثروتمند است را رد میکنند و نهادهای حاکمیتی را مهمترین عامل در وضعیت اقتصادی هر کشوری میدانند.