احمد شاملو
روح عصیانگر شاعر
حتی اگر مخاطب جدی شعر و ادبیات هم نباشید و «عشق را ایکاش زبان سخن بود» را در سالهای نوجوانی زمزمه نکرده و گوشهٔ دفتر شعرتان ننوشته باشید، بالاخره لااقل یکبار اصطلاح «شعر سپید» یا اسم «شاملو» به گوشتان خورده است و یا او را به چهرهٔ محزون و مغرورش توی عکسهای قدیمی، میشناسید. «احمد شاملو» (۱۳۰۴ – ۱۳۷۹) از چهرههای شناختهشدهٔ ادبیات ایران است که جدا از فعالیتهایش در زمینهٔ روزنامهنگاری، ساختن فیلم، عضویت در کانون نویسندگان ایران و تهیه و گردآوری فرهنگ لغت، بیشتر نامش با اصطلاحی گره خورده است که آن را تحتعنوان «شعر سپید» یا «شعر شاملویی» میشناسیم؛ گونهای از شعر نو که تحتتاثیر شعر سپید فرانسوی نوشته شده و از لحاظ فرم و آهنگ و شیوهٔ تقطیع، با «شعر نیمایی» تفاوت دارد. شاملو که با تخلصهایی مانند «الف. بامداد» و «الف. صبح» آثار خود را امضا میکرد، در خانوادهای متولد شد که به سبب شغل پدر در ارتش، در کودکی ناچار بود مدام از این شهر به آن شهر سفر کند و زندگی یکنواخت و ثابتی نداشته باشد و شاید دلیل فعالیتهای سیاسی او در سنین نوجوانی و روح بیقرار و ناآرام و عصیانگرش هم اثر همین سفرها در کودکی باشد. او سرانجام بعد از آزادی از زندان، دیگر ترک تحصیل میکند و بیش از سال چهارم دبیرستان تحصیلاتش را ادامه نمیدهد و به یک شغل جذاب رو میآورد: کار کردن در کتاب فروشی!
از نیما تا قطعنامه
در سالهای آغازین دههٔ سی خورشیدی، شاملو که فعالیتهای سیاسیاش باعث میشود کتابش تحتعنوان «آهنها و احساس» در چاپخانه سوزانده شده و خودش هم زندانی شود، حتی در زندان نیز دست از تحقیق و نوشتن برنمیدارد. اما نقطه عطف زندگی هنریاش در آن مقطع، شاید آشنایی با «نیما یوشیج» باشد. سالهای شاگردی شاملو نزد نیما و نوشتن تحتتاثیر او سرانجام با آشنایی با «فریدون رهنما» و انتشار دفتر شعر «قطعنامه» شکل دیگری به خود میگیرد و او مسیر شعریاش را جور دیگری ادامه میدهد و در نتیجه، شعرش از معیارهای شعر نیمایی فاصله میگیرد و حتی خودش هم منتقد این شیوهٔ نوشتن میشود:
خط کشیدن بر عروض قدیم و جدید، عملاً حاصل درس بزرگی بود که من از کارهای خود نیما گرفتم، ولی او حاضر به تجدید نظر نبود که هیچ، آن را مستقیماً دهانکجی به خود تلقی کرد و با انتشار «قطعنامه» هم به کلی از من کنار کشید و هر بار که به خدمتش رفتم با سردی بیشتری مرا پذیرفت و هرگز حاضر نشد توضیحات مرا بشنود. شاید هم حق داشت. فریدون رهنما نمیبایست در مقدمه آن دفتر دل او را با آن قضاوت به درد میآورد.
آیدا، شعر سپید، کتاب کوچه!
به جز شعر سپید، شاید بتوان گفت دو عنوان مشهور دیگری که نام شاملو با آنها گره خورده و شناخته میشود، اینها باشند: «آیدا» و «کوچه»! اولی همسر شاملوست و دومی یکی از گستردهترین فعالیتهای ادبی او که در ادامه به معرفی هردویشان میپردازیم. احتمالاً عکسهای آیدا سرکیسیان و شاملو را دیدهاید و یا صدای محزون شعرخوانی آیدا گوشه و کنار اینستاگرام به گوشتان خورده و با آن بغض کردهاید. این بانوی ارمنیتبار که امسال ۸۲ ساله میشود، همان معشوقهای است که در دو دفتر «آیدا، درخت و خنجر و خاطره» و «آیدا در آینه» تصویر میشود و شاملو میگوید که بعد از آشنایی با او، هرچه که نوشته «برای آیدا و بهخاطر آیدا» بوده است. کتاب «مثل خون در رگهای من» شامل نامههای شاملو به آیدا و پاسخهای آیدا به اوست که اغلب در سالهای دههٔ ۴۰ و ۵۰ نوشته شده و ۱۵ سال بعد از فوت شاملو، آیدا به گردآوری و انتشار آنها رضایت میدهد. این نامهها از پرطرفدارترین کتابهای فارسی در زیرژانر نامهنگاری به شمار میروند که علاوه بر آنکه ناخواسته تصویری از برشی از زندگی هنرمند در آن سالهای نگارش هستند اما بیشتر شامل درونیات و احساسات شخصی او هستند و باوجود گذشت سالیان، هنوز هم حس مخاطبین را با متن خود همراه میکنند و خواننده میتواند با حس درونی شاملو و عشق بیپایانش به آیدا، همذاتپنداری کند. و اما «کتاب کوچه» با آن اسم جذابش که اتفاقاً آیدا هم در گردآوری و نگارش آن همراه و همپای شاملو بوده است، فرهنگنامهای چندجلدی شامل اصطلاحات رایج کوچه و بازار فرهنگ عامهٔ مردم ایران به ترتیب حروف الفباست که شاملو در زمان زندگیاش، ۱۴ جلد از آن را به چاپ میرساند و بعد از مرگش، آیدا به گردآوری آن ادامه میدهد. طبق اظهارنظر فرزند شاملو، تعداد جلدهای منتشرشده از کتاب کوچه هنوز به پایان نرسیده، و باز هم توسط این خانواده ادامه خواهد یافت.
نه به شورِ بدون شعور
دربارهٔ شاملو و اثار ادبیاش در زمینهٔ شعر و فرهنگ نویسی و فیلمسازی و ترجمهها و ساخت برنامههای تلویزیونی و نوشتن شعر کودک و ترجمهٔ آثار کودک و نوجوان مانند شازده کوچولو یا سخنرانیها و مقالات و فعالیتهای سیاسی او، میتوان به ویکی پدیایش رفت و خیلی مختصر آن را خواند و مرور کرد؛ اما شاید ماجرای اولین دفتر شعری که او منتشر میکند و سپس پشیمان میشود و کتابفروشیها را تک تک میگردد تا آن مجموعه را شخصاً از همهجا جمعآوری کند و با شور شاعریای که باعث انتشار مجموعهای ناآماده شده بود، مبارزه کند، یکی از قابلتوجهترین ویژگیهای زندگی هنری او باشد که کمتر به آن اشاره شده و میتواند برای هنرمندان امروزی که فقط عطش و شور انتشار دارند نه میل به یادگیری و رشد، یک درس مهم و بزرگ باشد.