داریوش آشوری
خدایگان سخن
معمولا القاب ویژه و ماورایی ادبیات و حتی حد بالای آن، هنر را به شاعران و نویسندگان نسبت میدهند و اگر در حوزههای دیگر، فعالیت ویژهای داشته باشید هم آنچنان ماندگار نخواهید شد؛ تاریخ بیانگر چنین رویهای است! اما طبیعتا با همهٔ این احوالات، وقتی کسی خارج از حوزههای مذکور، به چنین القابی –آنهم القاب مخصوص ادبیات- دست پیدا کند، بزرگی خود را به همگان ثابت کرده است.
لقب خدایگان سخن از سوی منتقدین ادبی معاصر به «داریوش آشوری» اندیشمند، زبانشناس و مترجم ایرانی (زادهٔ ۱۳۱۷ هجری شمسی) رسیده که عمدهٔ فعالیت حرفهای او در زمینهٔ علوم سیاسی، علوم اجتماعی، سخنسنجی، فلسفه و زبانشناسی خلاصه میشود اما درواقع بهطور غیرمستقیم، تاثیرات مثبت زیادی روی ادبیات معاصر گذاشته است.
آشوری مانند بسیاری از بزرگان پیشروی ابتدای قرن حاضر، اعم از دو دوست نزدیکش: بهرام بیضایی و عبدالمجید ارفعی، درس خود را از مدرسهٔ دارالفنون آغاز کرده و تحصیلات تکمیلیاش را در دانشگاه تهران ادامه داده است؛ گرچه که عشق به ادبیات باعث شد او در سال ۱۳۴۲ دکترای اقتصاد دانشگاه تهران را برای فعالیت حرفهای تالیف و ترجمه رها کند.
ثمرهٔ رهایی از غل و زنجیر آکادمی برای آشوری، نوشتن اولین کتاب او به نام «فرهنگ سیاسی» بود؛ اولینی که یکی از بهترین هاست و تابهحال بیش از سیبار به عنوان یک کتاب مرجع، تجدید چاپ شده است.
او که یکی از بنیانگذاران کانون نویسندگان ایران بوده و در دانشگاههایی مانند دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران، دانشگاه توکیو، آکسفورد و… تدریس کرده، مدتهاست نتوانسته رنگ آب و خاکش را ببیند و به همراه خانوادهٔ خود در فرانسه اقامت دارد.
قلمروی داریوش
مهمترین کاری که ادبیات معاصر را مدیون داریوش آشوری کرده احتمالا مبحث توسعهٔ زبانی است که به دو بخش «دامنهٔ واژگانی» و «بهبود سبک نگارش» تقسیم میشود.
برای مثال، او واژههای جدیدی ساخت که پیش از آفرینش آشوری، معادلی در زبان فارسی نداشتند. در این مقال، میتوان واژگان مرکبی مثل گفتمان، همهپرسی، آرمانشهر، رهیافت، هرزهنگاری، درسگفتار و… را نام برد؛ گرچه که ظاهر روش بدیع آشوری بعدها منجر به سواستفاده و در اصل، کپی ناشیانه برای ساخت واژگان نامانوسی مثل درازآویز زینتی، سهبرِ سهبر برابر و… از سوی افراد غیرمطلع شد!
درحوزهٔ ترجمه هم داریوش آشوری یکی از بهترین هاست اما کتابهای برگردانده شده توسط آشوری، برای قشر متوسط جامعه مناسب نیستند و بیشتر به کار متخصصان ادبیات میآیند زیرا اغلب، حاوی اصطلاحات و ارجاعات زیاد هستند و سختخوان نامیده میشوند.
شاید برایتان جالب باشد که آشوری به طور اتفاقی به دنیای ترجمه کشیده شده بوده است؛ خود او در اینباره میگوید که نخستین ترجمههایش کارهایی آزمایشی برای بهتر آموختن زبان انگلیسی بوده است و آرامآرام با ترجمهٔ داستانی از چخوف، چند شعر از مائوتسه تونگ و کمک به بهرام بیضائی برای ترجمهٔ چند متنِ نمایشیِ ژاپنی و چینی، پابند دنیای ترجمه شده است.
کتابشناسی
داریوش آشوری در حوزهٔ چاپ، مانند اغلب همصنفیانش نبوده و اغلب آثارش تحت همکاری چند ناشر محدود، مانند نشر کتاب اول، آگه و مرکز، منتشر شدهاند.
از آثار تالیفی او در حوزهٔ ادبیات میتوان به کتابهای «شعر و اندیشه» و «عرفان و رندی در شعر حافظ» اشاره کرد؛ در حوزهٔ زبانشناسی آثاری چون «بازاندیشی زبان فارسی» و «زبانباز» شاخصاند و در حوزهٔ فرهنگ باید «پروژهٔ ملتسازی» یا «تعریفها و مفهوم فرهنگ» را نام ببریم.
درحوزهٔ ترجمه اما اسم آشوری بیشتر با فردریش نیچه، فیلسوف و شاعر آلمانی پیوند خورده است. او آثار زیادی، اعم از «چنین گفت زرتشت»، «فراسوی نیک و بد»، «تبارشناسی اخلاق» و… را از نیچه ترجمه کرده؛ گرچه که کتابهای سایر نویسندگان نیز از نعمت ریزبینی آشوری بیبهره نبوده و از بین خوشسعادتها میتوان «مکبث» ویلیام شکسپیر، «یوتوپیا» تامس مور و «تاریخ فلسفه» فردریک کاپلستون را نام برد.